حیف تو ی مکان عمومی هستم وگرنه بخدا مینشستم ب حال خودم و شانسم گریه میکردم
هرموقع میخایم بریم خونه فامیلامون خون ب جیگر میشم...الانم یکی از اقوام نزدیک من فوت شده باید میرفتیم الان اونجا میبودیم اونقدر وقت کشی کرد و تعلل اخرشم دعوا درس کردعصبیم کردنرفتیم...
دلم شکسته....سری پیشم عروسی فامیل خییلی نزدیک من بود باز دیوونه بازی درآورد نرفتیم.
خستم ...دلم میخواد بزنم دهنشو سرویس کتم.. هرچی خوبی میکنن بهش نمیفهمه...