بله دوست عزیز حرفاتون کاملا درسته من در مورد مردای عادی گفتم چون ۱۰ ساله همسایه هستیم کاملا همو میشناسیم
من دقیییقا خودم گیر همچین مردی افتادم
متعصب و ولخرج و مهر طلب
نباید از حق بگذرم متعهد و کاری و چشم پاک ولی گرفتار یه فامیل
اگه نمیجنگیدم ،به هر طریقی تلاش نمیکردم ،مدیریت نمیکردم
دنبال وام و .....نبودم
الان مثل همون خانوما شده بودم با این تفاوت که همسر های اونا اصلا و ابدا متعصب و سختگیر نیستن و گیر خانواده شوهر هم نیستن
مشکلات زندگی تقصیر خانوم خونه نیست.
ولی خانوما خییییلی توانمند ن و مدیریت قوی دارن
اینا رو با شناخت ۱۰ ساله نوشتم
خییییلی مثال میتونم بزنم که از حوصله خارجه
بله خود من قربانی تعصب همسرم شدم مثل خیلی های دیگه
لیسانس دارم ولی همینجا متوقف شدم اجازه تحصیل و کار نداشتم
ولی نهایت تلاشمو کردم با هزار ترفند مختلف که کیفیت زندگیم بالا بره ،حس سر خوردگیم کم بشه
در حد خودمون سرمایه گذاری کردم با سختی زیاد
با بچه شیر خواره از صبح تا بعد از ظهر تو گرما واسه ثبت نام مسکن مهر وایسادم هر دو هلاک شده بودیم
همسرم ماشین خارجی زیر پاش بود ولی تکون نمیخورد
ماشینی که با وام ازدواج و طلاهای من گرفته بودیم
تازه دو قورت و نیمش باقی بود که کجا رفته بودی که اینقدر طول کشید؟هزار تا جواب باید میدادم
همون مسکن مهر رو از دیوار کابینت قیمت مناسب از تولیدی پیدا کردم،رفتم بازار حریر ساده که ته طاقه بود و ارزونتر خریدم واسه پرده اتاق،پرده دکوری نو که مغازه ها ارزون گذاشتن خریدم واسه پذیرایی ،بارقیمت مناسب تجهیز کردیم و گذاشتم واسه فروش
طلاهامو فروختم ،وام گرفتیم و ویلا خریدیم افتادیم تو قسط شدید اونجا رو هم با سختی مثل آپارتمان قبلی کم کم کامل کردیم هممممه فکر خودم بود البته که همسرم کاری یه ولی فکر اقتصادی صفر
واسه همون خانوما هم مثل معصومه خانوم خییییلی کمک فکری دادم تلاش کردم که یاد بگیرن.
دوست عزیز من نمیخواستم مسائل شخصیمو بنویسم ریپ زدی تو ضیح دادم
ما چن خط از خودمون مینویسیم ولی هزار تا قصه و غصه پشت این زندگی یا هست
از اول تاپیک هم اینجا بودم هیچ کسی رو قضاوت نکردم
از نوشته ها گذشتم.
شما هم ریپ نزن