بنظرم اگه نری تا اخر عمر این حسرت باهات میمونه که چرا نرفتی و تلاشتو نکردی...همه جوانب رو بسنج و تلاتشو بکن،،نهایت نهااایت طلاهات خدای نکرده از بین میره یا شایدم در راستای کسبو کار طلاهات رو دادی،،،،
من خودم تحربه مهاجرت داشتم اخرای سال۹۹که تازه حامله ام بودم😶اصلا راضی نبودم به اومدن شمال و تموم جوانب رو سنجیده بودم میدونستم که زندگی سختی خواهم داشت و همه رو مو به مو به شوهرم گفته بودم ولی گوش نداد🙄و وقتی اومدیم به مراتب سختی های خیلی خیلی زیادی رو پشت سر گذاشتم با یه بچه نوزاد که فوق العاده سخت بود💔💔و هزاران بار تصمیم گرفتم بزارمو برم🥺ولی بخاطر مادر بودنم تحمل کردم و موندم...
بهت بگم که ۲۰۰میلیون هم بدهی بالا اوردیم از سال ۱۴۰۰تا۱۴۰۲...که اخرای ۴۰۲تونستیم بدهی رو پرداخت کنیم و یکم بیفتیم رو روال...لپ مطلبم میدونی چیه؟اینکه اگه شوهرت جنم کار کردن داره و کم نمیاره و اهل کارو تلاش هست برو،،من میگم اگه رفتی و حتی کاری نتونستی انجام بدی حداقل حسرتش رو نمیخوری چندسال دیگه و ذهنت همش درگیز نمیشه...
الان من از اومدنم راضی ام😍با تموم سختی هایی که کشیدم،،به نظرم ارزشش رو داشت
ممنون گلم. چه خوب که الان راضی هستی. امشب با همسرم صحبت کنم به امیدخدا اگه اوکی بده سریع جمع کنیم فرار کنیم ازینجا 😁
🌸🌸🌸
دوستان ممنون از همگی که نظر دادین واقعا فکرم بازتر شد. همش حس میکردم فروختن طلا برای این مورد اشتباهه و خیلی عقبمون میندازه ولی متوجه شدم ارامشم از پول و طلا خیلی مهم تره و تا الان هم اشتباه کردم که موندم و سه سال از عمرمو هدر دادم
عزیزم منم سه ساله ازدواج کردم دوشنبه سومین سالگرد ازدواجمونه.منم شرایط شمارو داشتم سال اول ازدواج به خاطر اینکه همسرم ساکن حاشیه مشهد بودن مجبور شدم منم اونجا زندگی کنم اما وای وای اون یکسال مثل هزارسال گذشت داغون شدم داشتم افسردگی میگرفتم تو این یکسال چندین بار به همسرم گفتم منو از اینجا ببر اما چون شرایطشو نداشتیم نشد.اما خدارو شکر بعد یکسال اومدیم داخل شهر مشهد و یه منطقه ی نسبتا خوب.اما همچنان همسرم به خاطر کارش رفت و آمد میکنه.من حالم واقعا خوب شد درسته اینجا رهن و اجاره ها واقعا زیاده اما من آرامشمو با هیچی عوض نمیکنم اگه به من میلیارد پول یا کیلوکیلو طلا میدادن به هیچ وجه اونجا نمی موندم
