سلام عزیزم ، امیدوارم خیلی زود مشکلتون حل بشه
من یه مدت بخاطر مسایل کاری و ... که پیش اومد به شددددت افسرده شده بودم
طوری که اون دختر سرحال و شاد و پر انرژی شد یه تکه گوشت همش تو اتاق تاریک دراز میکشیدم چند ماه ؛ منی که طاقت یک لحظه دوری از شوهر و بچه هامو نداشتم، بهشون میگفتم تو رو خدا بذارید فقططططططط تنها باشم ، باهام حرف نزنید، کاریم نداشته باشید ..... خیلی بهم سخت گذشت که تا مغز استخونم سوختتتت
اما شوهرم فوق العاده هوامو داشت ، مثل کوه پشتم بود در حالیکه دلش پر از غم بود در حالیکه خودش داشت از درون داغون میشد ، مشکلات از یه طرف و دیدن حال احوال اون دختر شر و شیطون که تبدیل به یه موجود فوق العاده افسرده شده بود از طرف دیگه ؛
اتفاقا از لحاظ مالی هم پول تو حسابمون بود و منی که خیلی اقتصادی و ... بودم تو اون حال اصلااااااااا حوصله نداشتم و به خودم میگفت پول زیاد میاد الان فقط به فکر خودت باش ، تموم میشه بالاخره ......
بعد چند ماه کم کم شرایطمون بهتر شد ولی هنوز که هنوز مشکلات ما تمام نشده ولی خب میگن در شرف تمام شدن و من کلا از اون وضع بیرون اومدم ...
اگه تو اون موقعیت شوهرم ، بهم گیر میداد و کمک نمیکرد، شاید هیچ وقت نمیتونستم به زندگی برگردم و افسردگیم همچنان باهام بود.....
به خدا توکل کن، دل به جانب خدا ببند ، اون اگه بخواد، همه چیز خیلی زود و باورنکردنی حل میشه ؛ فقط باید دلت واقعنی بشکنه و از عالم و آدم ناامید بشی ، تا اون وقت قشنگ ترین لحظات یاری خدا رو ببینی برا شادی دلت دعا میکنم
این برنامه دی .جی پی که برای تبدیل پول وی پاده برای من باز نمیشه اصلا نمیدونم چطوریه ایکونش چیه؟
گوشی ایفونه میشه بگید چطوری دانلودش کنم استفاده کنم بسیار ممنون🙏🏻🌷
مامان سبحان عزیز ماریتاگل
میخوام وام دومیلیونی روبگیرم وانتقال بدم مرسی
سالگرد ازدواجتون پیشاپیش مبارک باشه گلم. منم خیلی سختمه. انشالله بتونم به زودی ازینجا برم
من فکر میکنم شاید همین حس و حالم باعث میشه پول و زندگیمون برکت نداشته باشه و اصلا بهمون نچسبه چون اصلا دلم با اینجا نیست
سلام دوستان ❤
گزارش امشب که تولد بچه ام بود😍😍
از اون جایی که همیشه مراسم هامون سه تایی جشن میگیرم چون هم اذیت نمیشم و هم اینکه مثل زهرا خانم کلی تدارک میبینه و کادو خیلی کم میارن پس فقط سه تایی رو عشقه😎
تولد بچه ام از اونجایی که در ماه محرم و صفر بود گفتیم زودتر بگیریم.🎂
تم تولدی که خود بچه ام خواسته بود میکی موس بود یعنی مشکی و قرمز.
کارهای که برا تولد کردم:
۱)اومدم سر(کله😅) میکی موس الگوش کشیدم و برش دادم.... اسم بچه ام به صورت انگلیسی نوشتم یکی در میون مشکی و قرمز با مداد رنگی خیلی شیک رنگ کردم👌🏻 بعد به روبان قرمز چسب زدم و وصل کردم به جلو میز.
۲)۵تا عکس میکی موس از اینترنت دانلود کردم و دادم برام چاپ رنگی کردن...هزینه ۲٠تومن.
۳)پلاستیک های کوچک بسته بندی(برای نذری ها مشکل گشا چیزی استفاده میکنن) گرفتم....به مبلغ ۵هزار تومن که کلی شد برام.
اومدم داخل این پلاستیک ها شکلات ریختم....و اون میکی موس ها رو برش دادم و چسبوندم روش.
۴)دوشنبه رفتیم کیک سفارش دادیم.... دو تا کیک بهش نشون دادم گفت اولی با وزن ۱/۵٠٠ فوندانت میشه ۶۵٠.... و دومی با وزن ۱/۵٠٠ چاپ خوراکی میشه ۴۵٠.
از اونجایی که شدیدا از کیک فوندانتی بدم میاد و فقط خامه ای دوست دارم.... همون ۴۵٠تومن رو سفارش دادم.
۵) دوشنبه و سه شنبه انگار مهمانی ۵٠٠نفره داشتم 😅 کل خونه رو حسابی برق انداختم😊(به تمیزی و مرتبی بی نهایت حساسم ولی وقتی جشنی هست حس خوبیه که همه جا تمیز باشه)..... چهارشنبه هم نوبت آرایشگاه گرفتم و صبح خودم صورتم اصلاح کردم (فقط خودم قبول دارم چون خیلی تمیز برمیدارم آرایشگاه همیشه کلی مو باقی میمونه و الکی ۸٠هزار برا فقط اصلاح صورت میگیره) و ابرو هام قشنگ اصلاح کرد و یه رنگ خوشگل هم گذاشتم 👌🏻👌🏻
بعدش رفتم لوازم قنادی:
ظرف پاپ کورن.... ۴٠تومن(۱٠عددی)
روبان۱/۵متر.... ۱۵٠٠تومن(هزار و پانصد)
دو تا بادکنک قرمز و مشکی با استند..... ۱٠تومن
شمع تولدش.... ۶/۵٠٠
اومدم پفیلا درست کردم ریختم داخل اون ظرف پاکورون که خریده بودم👌🏻
بادکنک ها رو هم به میز چسبوندم یکی اینطرف یکی هم اونطرف و صندلی بچه ام گذاشتم وسط😊
یک متر روبان کافی بود برای جلو میز .... و با مابقی روبان قرمز یه پاپیون درست کردم چسبوندم به دسته چاقو که موقع برش کیک بچه ام بگیره دستش😍.
کادو هم که بابام فقط فرستاد برامون چون ازم دوره.... ۵٠٠
خودم هم براش عروسک خریدیم.
سلام ماری جان
خوبی دختر جان
ماری ترس همیشه جزیی از احساسات انسان بوده و هست و خواهد بود
در نظر بگیر حتی وقتی برای اولین بار میخوای وارد ی جمع غریبه بشی باز هم این ترس،و دلنگرونی رو داری
یا حتی وقتی برای اولین بار میزبان ی مهمان غریبه میشی
همش با خودت میگی خدایا غذام خوب بشه؟
نکنه غذام خراب بشه ؟؟و خیلی چیزای دیگه ولی این ترس تا زمانی هست ک وارد کار نشدی و قبل از انجام کاره
همین ک وارد جمع بشی یا مهمانت از راه برسه کم کم ریلکس میشی
برای سایر موارد هم همینه
نمیدونم کدوم شهر میخوای بری ولی بنظرم میتونه
بهتر از دزفول و اندیمشک باشه
نهایتش داری تلاش میکنی
خدا میگه از تو حرکت از من برکت ایشالا ک خوب باشه برات
و خدا بهت بگه دیدی بنده ی من برات بهترین رو در نظر گرفتم
و اینکه من یک سوال از خودم و همگی دارم ....
چرا برای انجام کاری همیشه میگیم
اگه نشه چی؟
اگه قبول نشم چی؟
اگه موفق نشم چی؟
اگه تصادف کنم چی؟
اگه بیکار شم چی؟
اگه از رو برم چی؟
اگه اشتباه کنم چی؟
چرا هیچ وقت نمیگیم....
اگه شد چی؟
اگه قبول شدم چی؟
اگه موفق شدم چی؟
اگه راننده خوبی شدم چی؟
اگه درست گفتم چی؟
اگه حق با من بود چی؟
ی نگاه ب این طرز سوال کردنا اگه بکنیم راحتتر میتونیم ب نتیجه برسیم
پس سعی کن ب سوالات جواب بدی و همه ی جوانب رو در نظر
بگیری ک کدام برات بهتر و مهم تره
ی مثال از خودم برات بگم....
یکی بود یکی نبود
ی دختر شنگول و خندون توی ی خونه ی خوشگل و شاهانه
زندگی میکرد ی پسر کوچولو هم داشت
دختر قصه ی ما
زندگی ای داشت ک همه در حسرتش بودن💔
ولی این دختر کوچولوی ریز نقش فقط و فقط لبش ب ظاهر خندون بود
دلش پر از درد و غم بود 🥹
دختر قصه اینقدر درد و و غم رو تحمل کرد
و در سکوت خودش
فرو رفت و دم نزد ک روز ب روز ضعیف تر میشد😮💨
دختر قصه ی ما ک تیتان نام داشت تقریبا تو سن ۲۲ _ ۲۴ سالگی از شدت فشار غم وغصه دچار آلزایمر مزمن شد 😢
و حتی گاهی
مسیر خونه رو گم میکرد ک باید زنگ میزد
ب همسرش تا یواش یواش با آدرس همسری ب خونه میرسید
دختر کوچولو ریزه میزه دید ک ی دل غافل تنها کسی ک داره نابود میشه خودشه ولاغر
پس تصمیم گرفت برای آرامش روح و روان خودش همه چیز رو رها کنه و ب دور ترین منطقه از محل زندگیش کوچ کنه
شهری دور از امکانات
شهری دور از آب و هوای خوب
شهری دور از آشنایی
شهری با مردمی متفاوت با نگاهی متفاوت
شهری ک دختر کوچولو حتی نمیتونست تو ذهنش هم تصور کنه
ک بتونه یک ساعت هوای اون شهر رو تحمل کنه
ولی کوچ کرد
تحمل کرد
ب آرامش رسید
ب خنده های واقعی رسید
ب دور از هر حرف و حدیثی
و اینگو دخمل شنگول ما زندگی وخودش رو بخدا سپرد
و برای بهتر شدن خودش و زندگیش تلاش کرد
و همچنان در تلاشه😝
غصه ی ما بسر رسید کلاغه ب خونش نرسید🥰
الان شما هم خودتون باید تصمیم بگیرید ک باید چکار کنید و با چی دلتوون خوشتره و ریسک پذیر باشید و تحمل خوب یا بد ریسک رو داشته باشید چون همیشه ی ریسک یا خوب میشه یا بد حد وسط هم داریم😘
آهان نمیدونستم تشکر 😍🙏🏻ببینم چه می کنم🙋🏻♀️
دسته گلای تاپیک می دونم از هر چی وی پادو...... اینا بیزارید
شرمنده ولی نابلد بودم منو به بزرگواریتون عفو بفرمایید
سلام دوستای گلم
من زیاد فرصت نمیکنم بیام اینجا فقط اینو بگم ازمون استخدامی فراگیر ک ادارات دولتی و یک بانک دولتی هم داخلشون هست ازمون میگیره از امروز ثبت نامه
سایتhrtc.irبرید برای ثبت نام دفترچش رو دانلود کنید ببینید رشته شما رو میخواد یا نه.
خوبی این ازمون اینه ک وقتش کمه بیست روز دیگه امتحانه اگر واقعا جویای کارید از همین فردا ثبت نام کنید و پرقدرت شروع کنید ب خوندن❤❤
سلام خانم ها یه کانال تو رو بیکا پیدا کردم دیدم قسطی طلا میده نمیدونمنمیدونم میشه عکس گذاشت یا نه
عزیزم من اول پدرش رو در جریان گذاشتم با اینکه خانواده اش شهر دیگه هستن پدرش یکم باهاش صحبت کرد.(حرف شنوی حدودی داشت)
خودمم اول جبهه گیری و داد و دعوا که اوضاع بدتر شد.
بعد از در مظلوم نمایی و اینکه میخوای منو با یه مرد غریبه شریک کنی و اون خونه رو کامل از چنگم درمیاره و تو رو خدا و ...
همسرم به ظاهر منصرف شد ولی من آروم و قرار نداشتم هر لحظه میترسیدم.
(نقطه ضعف همسرم):
همسرم خیلییییییی از پلیس و کلانتری میترسه یه اشتباهی انجام داده بود بهش گفتم اگر میخوای پلیس رو خبر نکنم بیا ۳ دونگ رو بزن به نامم.(اشتباه همسرم خیلی خیلی خیلی کوچیک بود اما از کلانتری فوبیا داره) و خواست خدا قبول کرد.
قربونت من با تهدید و ... بلاخره گرفتم.
کامل توضیح دادم شاید قسمتیش به دردتون بخوره.
همسر من چون بیمار هست دو قطبی هست
من توی زمان های مانیا یا سرخوشی می چاپمش 🤧
البته از این تاپیک یاد گرفتم آنقدر معصومه جان گفتن قلق شوهر رو پیدا کنید.
اسمش زیرک پور هست
