حرفاتون کاملا درسته
قدر لحظه های زندگی رو بدونیم
من کلا آدمی یم که با وجود مشکلات ،تو وجودم خییییلی شور و شوق زندگی دارم
یه کلبه پای کوه بهم بدن با دستام گلستان میکنم ،سنگ مییارم یه پرچین قشنگ میسازم
با کمترین امکانات زندگی میسازم
گاهی به راننده سرویس دخترم زنگ میزنم میگم خودم میرم دنبالش
از خونه که راه مییفتم میدونم یه جفت چشم تیره قشنگ منتظرمنه همین تصویر روزمنو میسازه
یه حس قشنگ تو رگام جاری میشه ،گرم میشم ،انرژی میگیرم.
تو حیات مدرسه وقتی دخترم پرواز کنان میپره بغلم دنیا مال من میشه
دستای گرمش یه دنیا عشق به تک تک سلول بدنم میده
میگم دوست داری با چی بریم؟
مترو،اتوبوس یا تاکسی
وقتی بارون هم باشه دیگه محشره
الینا میگه مامان چتر رو ولش کن مقنعه شو میزنه کنار میریم زیر بارون ،میدویم
یا میریم بستنی میخوریم ،ذرت با چاشنی عشق
گاهی سوار اتوبوس میشیم میشینه کنار پنجره چشم می دوزیم به خیابون که پر از زندگی یه
دست میکشم رو موهاش قربون صدقه اش میرم میگه نهههه مامانی تو فدای من نشو.
میگم دورت بگردم خوبه؟میگه آره بهتره
آروم دستامو فشار میده ،میخنده
بهش میگم این روز رو یادت میمونه؟
میگه مامان همیشه اینو میگی
میگم الینا میدونی انرژی ما عشق ما ،محبت ما الان تو این خیابون میمونه؟
میگه واقعا
میگم آره .دنیا رو که ما نمیشناسیم
شاید ما یه دفتر داشته باشیم اون بالا به اسم دفتر عشق
بعد عشقمون اونجا ثبت بشه و تصویرمون مثل حالا که دستامون تو همه،وقتی همو بغل کردیم. .میخنده و من تو این لحظه خوشبخت ترینم
میرسیم نزدیک خونه دیگه یادم میره آپارتمانمون آسانسور ندارن
پرواز میکنیم به سمت آشیونه مون
میگم الینا میدونی بهترین چیزی که خدا بهم داده چی یه؟
میگه چی؟
میگم تو خدا به من گفته بزار یه فرشته بهت بدم برو حالشو ببر.
با خجالت و خوشحالی پلک میزنه مژه های بلندش مییفته پایین
پرواز میکنیم سمت آشیونه مون
آره عشقه که زندگی رو قشنگ میکنه و به زندگی معنا میده
قدر لحظه ها رو بدونیم که بر نمیگردن