ما همه باهم رفیقیم

سارا ممنونم که درکم میکنی🫂بچه هایی که پدر یا مادر بد دارن یا مثل من متنفر میشن یا مثل حنا عاشق...دقیقا تو خونواده ی همسرم رو مثال میزنم:پدر شوهرم تو بدی اصلا قابل قیاس با مادرم نیست بشدت مهدی وبچه ها رو اذیت میکرد مهدی میگفت وقتی۶_۷سالم بود آرزوی مرگش رو میکردم وقتی تو اون سن بودم تو سرما۶صبح بخاری رو خاموش میکرد پرتم میکرد بیرون میگفت برو کار کن... خیلی کتکش میزد...خیلی خیلی اذیتش کرد قشنگ زندگیش رو نابود که زیاد وارد جزئیات نمیشم...خب مهدی ازش متنفربود همیشه... ازون طرف برادرشوهرام هم همین انقد کتک میخوردن ولی عاشقش بودن حتی وقتی فلج شد و روتخت بود میبردنش حموم انقد فحشای بد میداد حتی چک های محکم هم میزد(نه که بگیم بخاطر سکته بوده ودست خودش نبوده نه اتفاقا وقتی سکته کرد بچه ها تونستن سروسامون بگیرن)  اینا بازم عاشقش بودن.... خواهرشوهرم که همش سایلنت بود وازش بد نمیگفت...وقتی مُرد مشخص بود مهدی وخواهرشوهرم ناراحت نیستن زیاد...اون یکی برادرشوهرم هم حدمتوسط بود ولی یکی دیگه کاملا عاشق هنوزم عاشق هست وهی عکس وفیلماش رو نگاه میکنه...

نمیدونم سارا من از همون بچگی همین بودم اصلا به هیچ عنوان زیر بار حرف زور نمیرفتم لامصب حافظم هم دیداری هم شنیداری قوی بود وهنوزم یادمه همه چی رو....همش حس میکنم بخاطر توجهی که ازسمت بابام میگرفتم اینطور هستم بودنش خیلیییی کم بود ولی خیلییییی قشنگ بود.

زندگی بی حسرت نمیشه هرکی یه حسرتی داره برای من هم حسرت پدر ومادر بود مخصوصا مادر. تلاش میکنم مادر خوبی باشم.

ممنونم که میای و وقت میذاری♥️منم لابه لای کارام همیشه میام سایت برام عین دانشگاست.

بسلامتی دندون پزشکی عالیه دیشب خونه ی فامیلمون مهمونی بودیم(همون که پسرش دومادشد مامانم قیدمنوزد🤣🤣🤣) عروس ودوماد جفتشون کامپوزیت کردن اصلا عالی شده بودن دوماد که خیلی خوشگل ترشد خداخیربده عروس رو خیلی بهش میرسه....منم منتظرم مهدی استارت بزنه فعلا داره به سلامتی دندون میرسه انشالله بعدا بزنه تو کار زیبایی🤣🤣🤣🤣 

سارا داداشم فردا میخوادبیاد خرید کنه ماهم امروز برگشتیم تهران‌.‌.. به مامان گفتم مامان فردا بیا با محمد میگه نه بودی دیدیمت بسه کجابیام گفتم باشه ولی بیا🤣🤣🤣🤣 به داداشم گفتم میدونم رو اعصابته ولی دلشوبدست بیار وبیایین باهم ببینم حریف این زن پرحاشیه میشه یانه🤕😬😁 

امروز به مادر دختره زنگ زدم اونجورباکلاسی حرف زدم(با لحن فهیمه بخون) گفت چشم با همسرم صحبت میکنم میخواییم بریم کربلا بعداینکه برگشتیم حرف میزنیم گفتم چشم. عروسمون پیام داد ذوق کرده بود😁😍داداشم گفت به به چه کردی😁😁 

همش تو فکر خریدولباس هستم😍😍😍😍 سارا حنا ایده ای برای تیپ زدن افی پلنگ دارین بهم بگین. من کلی لباس لازم دارم. به داییجونمم بعدا باید زنگ بزنم (تو این مورد شانس اوردیم داییجونم تک هست انقد که مهربونه برعکس خواهرش خیلی خیرش به آدم میرسه)

چی بگم والا

من خودمم متوجه میشم مامانم دوست داره پسراش از داماده بیشتر داشته باشن 

و ما دخترارو برای زحمت و نیاز میخوان

ولی خب چه میشه کرد

سعی کردم بپذیرمش که اینجوریه

حالا خانواده همسرم و حتی اقوام کاملا فرق دارن با خانواده خودم

من دیگه حرص نمیخورم برامم مهم نیست واقعا

چون انگار تازه دارم میفهمم باید که ادما رو بپذیرم و انرژیمو صرف خودم و زندگیم کنم

توهم هرجور که راحتی پیش برو

نه خودت رو اذیت کن نه اون رو

امیدوارم با اومدن عروس مامانت هم تغییر کنه و داداشت بتونه مدیریت کنه رابطه ها رو

چون عروس مثل داماد نیست که عیب رو نکوبه تو سر 

ممکنه جتی اذیت بشه بدونه داداشت هم اذیت کلا دورش کنه و آسیب بدتری ببینه مامانت و طبیعتا دودش هم تو چشم تو هم میره

منم میخوام انجام بدم ولی حوصله ش رو ندارم😅

کلا از دندون پزشکی بدم میاد

انشالله🤲🏻🤲🏻

ای جان

مبارک باشه😍♥️♥️

الهی خوشبخت بشن

تهران که پر مزون و لباس های عالی هست

شانزه لیزه برو قشنگ میتونی مدل لباس ها رو ببینی و بخری با قیمت مناسب

عزیزمم نیاز به تشکر نیست

خودمم دوست دارم بیام پیشتون

به به چقدر کار مفید کردی

چهارمیثاق رو من چندبارخوندم و گوش دادم عالیه😍

منم پذیرفتم چون خیلیییی نسبت به قبل بی‌تفاوت شدم حتی ناراحت هم نمیشم غصه هم نمیخورم ولی زنگ میزنه ودرگیر میکنه آدمو عین یه بچه ی ۱۲_۱۳ساله قهر میکنه الان با کل دنیا قهر هست خب خودش عذاب میکشه من الان دلم براش میسوزه جوابش رو میدم دیگه بینم خیلی اذیتم کنه کاملا قیدش رو میزنم واقعا خطرناک هست.

اتفاقا داداشم یه سری گفت دختره اصلا براش مهم نیست و میگه طبیعیه وباید بپذیریم مادرت اینطوریه بهش گفتم اول که خیلی اشتباه کردی هر اتفاقی میفته گزارش میدی دوم به زبون راحته وقتی بیاد چون میدونه مادرشوهرشه ومجبور به تحمل نیست اونوقت بیین شرایط چجوری تغییر میکنه 

دقیقا چون میدونه رابطه ی مامان وداداشم خوب نیست خب خیلی دستش بازتره.... الان خود تو میتونی رفتارای مادرشوهرت رو تحمل کنی؟ بااینکه ازش دور هستی ولی بازم ترکشاش گاهی بهت میخوره حالا مادرمن هم دقیقا همینه خودم فهمیدم با دختر داییم رفته بود پیش دعا نویس همون ارتباطمو با دخترداییم قطع کردم بدون اینکه به زبون بیارم چون دو رو بودنش بیشتر بهم ثابت شد .

خب این قضیه رو نمیشه بگیم چون مادرمه بپذیرم که آره اهل دعا وجادو هست ولی تو مادرشوهرت رو‌نپذیر...بحث پذیرش نیست اینجور آدما اصلا جایی برای عشق ومحبت نمیذارن.

هیچ کسی اندازه ی من مامانمو نمیشناسه حتی حرکت بعدیش رو هم حدس میزنم انقدچندسال پیش به داداشم میگفتم بیا وپولا رو جمع کن برا خودت خونه واینا بخر یا این خونه رو بساز گوش نداد (که این مورد رو هم بازم اماااان از مادرم) 

بهش گفتم بعدا بین زن ومادرت گیرمیکنی روانت بهم میریزه ولی خب الان دیگه دختره که بیاد خودش اوضاع رو بیینه دست به کار میشه.

تو حوصلشو نداری من پولشو😁😁😁😁خدایا به پاییز پول بده به حنا حوصله🤭😁 چون الان مهدی هم باید انجام بده کیان هم احتمالا ببرم فیشور کنم چهارتا ازدندوناشو...مهدی هم عصب کشی وپر کردن وایمپلنت و کامپوزیت (اینو هنو تصمیم نگرفتیم) برای من هنوز لازم نیست ولی به محض اینکه یه پول خوب دستم بیاد میرم دندون پزشکی من عاشق دندون پزشکی هستم بهم حس خوب میده.

آره حنا شانزه لیزه وکوچه برلن رفتم ولی باور کن همینجا قیمتا خیلی بهتربوددوستای مهدی هم هستن تخفیف هم میدن بعد کلا نمیخوام مثلا برم لباس۲۰تومنی بخرم بنظرم اشتباهه من بااین درامد برا یه شب همچین هزینه ای کنم اونم برای عقد که خیلی جمع وجور برگزار میشه یکم اعتماد به سقف هم هستم میگم با لباس قیمت مناسب هم خوشگلم🤣🤣🤣(وی از بی پولی خویش را دلداری میدهد😁) 

مثلا جشن دخترداییم لباسم از همشون ارزونتر بود(هرچند قیمتی که خریدم رو بهشون نگفتم) ولی خودشون هم میگفتن تو ازما بهتر شدی .ولی برا عروسی داداشم درحد۶تومن اینا بیشتر نمیخرم. دوستمم آرایشگر هست جشن دخترداییم آرایشم۸۰۰میشد ولی به من ۵۰۰گفت رفتم پیشش هرچقد اصرارکردم نمیگرفت آخر از تو کیفش کارتشو گرفتم(مجبور شدم دیگه 🤦)یه کش ومکشی داشتیم تو آرایشگاه🤣🤣🤣🤣براش جشن داداششم میگم آرایش وی آی  رو برام انجام بده .

حنا مامان بابات که مخالف ازدواج داداشت بودن الان اکی شدن با عروس؟ 

من به مامان گفتم‌ مامان تو که بعدا باهاش خوب میشی پس الان از خودت خاطره ی بد نذار یکم ساکت شد.میگفت آره اینا فردا دوتا بشن منو میکشن فلان میکنن من اینجا بمیرم کی هست وفلان🤦گفتم خب من هستم اصلا گاهی من ومهدی میاییم پیشت تو رو میاریم پیش خودمون ومیریم مسافرت (مهدی با مامانم میسازه وکلا داداشم وسط نباشه اذیتی نداره) گفتم مگه من مردم که اینا اذیتت کنن که یکم آروم شد.

مامان وداداشم آشتی کردن😁😁😁😁😁😁

من حقیقتا با مادرشوهرمم کنار اومدم 

با اینکه میدونم پشت سرم حرف میزنه

با اینکه میدونم به شدت حسادت منو میکنه

با اینکه میدونم نمیخواد من از دختراش برتر باشم و حتی محبوب 

خودم دیدم شماره دعا نویس گرفته بودن

اما وقتی میبینمش باهاش مهربونم 

هفته ای یکبار بهش زنگ میزنم

سوغاتی براش میبرم

میاد خونم غذاهای مورد علاقش رو درست میکنم

بهش محبت کلامی میکنم

یه جورابی مجبور میشه خلع صلاح بشه

و اصلا نمیتونه اهداف شومش رو پیش ببره

به همسرمم چندین بار گفتم من زنم درک میکنم حس حسادت داشته باشن یا ناراحت بشن کاری برای من میکنی به همین حاطر نمیگم و نسون نمیدم

میتونک کاری کنم اصلا سمتشون نریم یا همسرم باهاشون خیلی اوکی نباشه اما نمیکنم چون جنگ بیهوده س و خودم اذیت میشم

من در مقابل همه ی افراد استراتژیمو عوض کردم

از طرفی فهمیدم خوب بودن ضررش خیلی خیلی کمتر از بد بودن و انتقام گرفتن حتی اگر قدر ندونن

هرجور خودت راحتی و فکر میکنی درسته رفتار کن 

چون خودت باید به نتیجه برسی

راستش هم حوصله هم وقت

چون باید یا تهران برم یا مرکز استان

برام سخته و اذیت میشم از دندون پزشکی و درد آمپول

انشالله🤲🏻🤲🏻🤲🏻

من مفتح هم لباس خریدم عالی بود ولی گرون 

دیگه باتوجه به جیبت هزینه کن 

هرجور راحتی

انشالله به خوشی بگذره همه چی

رفتن سفر تو دوران نامزدی 

کلا خودشون بهم زدن ازدواج رو

اخلاقشون اصلا بهم نمیخورد

مامانت حق داره مثلا یکی از علتای مخالفتش همین ترسی هست که گفته دوتا بشن منو میکشن

واقعا خیلی مهمه ادم چه کسی رو وارد خانوا‌دش میکنه

انشالله که ازدواج خوبی کنه داداشت

داداشت بهم خورد نامزدیش؟ 

نه بابا توهمی هست میگه هرکیو انتخاب کنه عموم سر راهش قرار داده که زندگی ما رو آتیش بزنه درمورد مهدی هم همینو میگفت اگه عموم فرستاد که دمش گرم🤭🤣🤣🤣