ما همه باهم رفیقیم

بهتر که نقششون رو فهمیدی اصلا سمت اونا خونه وچیزی نخر.  واحدجفتیشون که دیگه واویلاست🤕

مامان من همیشه پی دعا وجاوجنبل هست خدا رحم کنه داداشمم سادست پسره این چیزا رو نمیفهمه اگه من نبودم مامان سریع گچلش میزد اطلاعات دختره رو میگرفت میرفت برای جادو... حتی حس میکنم شاید کاری کنه زندگیشون بهم بخوره:چون پیش یکی گفت کارشون به طلاق میکشه😔 

خداکمکشون کنه دختر مردم با هزار امید داره میاد و بدی رو اول مادرم شروع کرده‌....

الهی خوشبخت شن. دیگه مادرم خودش نخواست درست زندگی کنه.

انشالله میشن

مامانتم بنظرم داداشت ازدواج کنه به خودس میاد به امیدخدا

نه اصلا برای همسرم مدام میفرسته خونه دارن پیش فروش میکنن

بیا بخر

حالا کجا نزدیک خودشون 

دوخ‌وابه کاملا مناسب شرایط دخترش

چون دخترش شرق میشینه و مادر غرب

منم به همسرم گفتم خونه تهران رو نه عوض میکنیم نه دیگه اونجا خونه میخریم

والا چی بگم 

بنظرم مادرشوهرهایی که اذیت میکنن چون رنج کشیده هستن

ولی دلیل نمیشه عروس ها بخاطر رنج اونا هی تحمل کنن و محبت کنن و صبوری کنن

ببین همسر منم کمک میکنه

جارو 

شستن سرویس 

حیاط 

آشغال و …

سرویس ماشینا

تعمیرات و …

همه به عهده همسرمه من فقط غذا میپزم لباس تا میکنم و ظرف میشورم

کاهی جارو و گردگیری

ولی خب دلیل نمیشه که 

خاله زنگ باشن 

اون انقدر خاله زنکه که ریز به ریز حرکات زنشم میگه

حالا شوهر من کلی میگه 

میدونه من بدم میاد بگه

میدونه من ازش قایم میکنم

و اینکه همسرمم بهشون زیاد رو نمیده بدتر دیوونه میشه و دنبال زهر زدنه

نه نمیشه بیخیال بود واقعا

پاییز یه مشورت میخوام

برنامه خانواده شوهرم پنجشنبه شب هست

برنامه خانواده خودم جمعه شب ویلا داداشم

یعنی ما چهارشنبه پرواز داریم جمعه ظهر برمیگردیم

و شب میشه بریم پیش خانوادم

حالا باتوجه به اینکخ همسرم پروازمو لغو کرد چون گفتم باهات نمیام

برم پروازمو ثبت کنم بهش نگم و باهاس برم

لجبازی رو ادامه ندم

چون میترسم من نباشم دوباره پرش کنن و از اهدافم عقب بیفتم

از طرفی خیلی با بابا و مامانم خوبه دلم میسوزه تنها باشه غرورس بسکنه

و برگردم برم پیش خانوادم

از طرفی میگم نرم لج کنم 

ولی خب بعدش حتی اکر بریم سفر دیگه فایده نداره با لذت نیست و زور

هست

بنظرت چیکار کنم؟!!!

برم و برگردم مجبورش کنم بریم سفر

یا به لجبازی ادامه بدم😖😖

بخدا هنگم

آخه قضیه فقط سفر نیست 

بچه هم هست باید برای  درمان تهران برم

پاییز میگم میخوای بریم یه جا دیگه چت کنیم

اینجا صفحات میره جلو فقط منو تو تایپ میکنیم 

بقیه ساید دوست نداشته باسن

بزاریم اینجارو براب جمع دوستانمون

نظرته؟؟

باشه عزیزم،کجا؟

موافقم فقط کاش یه جوری الان آشتی کنین منظورم آشتی کامل و مثل روزای دیگه بشین و یکم سرحرف باز شه و بعد پرواز رو اکی کنی نمیدونم درست منظورم رو رسوندم یا نه.... با تنها رفتنش که موافق نیستم منم با وجود همچین خونواده ای 

دقیقا مهدی هم همینه ولی عین داداشاش نیست که حرف بیاره وببره و بگه زنت اینو گفت منظورش اون بود و....دروغ چرا گاهی اون دعوا یادم میاد حرصم میگیره میگم از من دفاع نکردی میگه بخدا دفاع کردم من فقط مثل اونا خاله زنک نیستم که هی همه چی یادم بمونه.... اون قسمت که گفتم همسرت باب میلش نیست منظورم باب میل مادرش نیست برا همین مادرش حرصش میگیره و یه دستی میزنه وگرنه برا اون پسراش نیازی به همین یه دستی زدن نداره....

شرق وغرب چیه پولت رو جمع کن برو شمال تهران بخر کلا ازشون دور باشی تازه دیگه خیلی عالی هم هست از همه نظر پاره هم میشن🤪🤪🤪🤪زرنگه میگه بخره همسرت که دخترش بیاد ور دلش.... حنا من اینا رو میبینم میترسم میگم خودم رو مشغول کاری کنم نشم مثل اینا پسرامو اذیت کنم 😐🤕

امیدوارم چون برای عروس خیلی سخت میشه 

این اولین قصه ایه که کیان کاملا برام خوند 😍😍😍😍🥺🥺🥺🥺نمیدونین چقد کیف کردم😭😭😭🥺🥺🥺🥺😍😍😍 میگه مامان بعد این کتاب قصه ها تموم شدن میشه یه کتابی بخری که من اطلاعاتم زیاد باشه یکی ازم سوالی پرسید باشم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣.

پاییز من بازنشسته بشمم تهران نمیام

اون خونخ هم برای سرمایه گذاری و بستن دهنشون خریدیم

من اصلا دلم نمیخواد نزدیکشون باشم

ای جاان ماشالله

چه خوب که عکس گرفتی

کاش صداشم ضبط کنی