دلش یه چیزی بخواد اما پولش نداشته باشه بخره بخوره شوهرم۶۰۰توکارتش بود میتونست قیمت ۱۵۰تومن اون چیزی که من بخوام بخورم بخره ولی نخرید گفت پول بنزینه و شاید مشکلی پیش بیاد لازمه چقدر گریه کردم ولی اون فکر کرد شاید دلم برا مادرم تنگ شده اما در واقع برای بی پولی گریه میکردم وقتی یادم میفته که خواهرشوهرم حامله بود شوهرش جوری دورش میگشت و همه چی براش فراهم میکرد یا بقیه خانما