2777
2789

من و همسرم توسط دوست مامانم به هم معرفی شدیم. چند جلسه ای بیرون رفتیم و صحبت کردیم. ازش خوشم اومد و بعد دو ماه نامزد کردبم و بعد ۵ ماه عقد کردیم. الان نه ساله ازدواج کردیم. تا پارسال دیوانه وار عاشقش بودم و تمام تلاشم رو برای لبخندش میکردم ولی مشکلات باعث شده علاقه ام محدودتر بشه . رندگی پستی و بلندی زیاد داره. ولی با تمام حرف ها بازم دوسش دارم.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


2805
من برای کارهای طلاقم سه روز پشت سرهم رفتم دادگاه و هر سه روز که آژانس گرفتم همین همسرم میومد بعد که ...

سلام . چه عجیب و جالب.....منم از ته دل میخوام کسی بیاد توی زندگی م که همین حس تو رو بهش داشته باشم

ماهم همکباسی دانشگاه بودیم از همون روز اول انگار عاشق شده بود و به هر بهونه ای همه جا دنبالم بود ترم ...

اون جمله ت که گفتی حتی وقتی نیست، دلم براش میریزه،ۀ خیلی غنج آور بود. خدای به منم همچین عشقی بده تا ابد

من و همسرم توی محل کار اشنا شدیم اونم تو موقعیتی که اون رو میخاستن اخراج کنند و من بجاش بشینم!! البته منم بعد از دو ماه از اونجا رفتم... یعنی مدیر عامل اون شرکت وقتی فهمید ما با هم ازدواج کردیم رنگ پوستش برای همیشه بنفش شد :دی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز