2777
2789
عنوان

مادر بد و باید گفت مار

292 بازدید | 21 پست

چشام داره میسوزه با بخیه های سوزان از ۹ شب تخت خوابیده 

خاک تو سرم ۳۷ سال ظرف شستم و حمالی کردم براش

دستم بشکنه بار بعد واسه مادر یا مادرشوهر کار کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

زائو پنج روزم مثلا دریغ از یه ثانیه مراقبت انقدر کار انجام میدم و شب زنده داری دارم زانوهام تعطیل ش ...

عزیزم تو این جور مواقع هفت پشت غریبه مثل دوست بهتره از مادره میدانم ...

خوبه حدقل فهمیدم همه مامانا همینن البته مامان من بیدار میشد ولی باز حس میکنم کم کمک کرد خواهرمو چهل روز نگهداشت منو دو هفته 

🌸روزی که مامان شدم بهترین روز عمرم بود🌸از سال ۹۷عضو بودم یه مدت خواننده خاموش بودم الان که نی نی دار شدم اومدم دوباره عضو شدم🤰یه خانوم معلم مهربون که عاشق شغلشه💕یه بچه ی مظلوم وسط🤧هوای بچه های وسط خونواده رو بیشتر داشته باشید 
زائو پنج روزم مثلا دریغ از یه ثانیه مراقبت انقدر کار انجام میدم و شب زنده داری دارم زانوهام تعطیل ش ...

بمیرم برات منم سر پسرم مثلا رفتم مادرم بهم برسه کم سن بودم از بچه داری میترسیدم مادرم خون به جگرم کرد هر روز به یه روش باعث میشد ناراحتم کنه و گریه کنم پدرمو دراورد امسال هم دخترم به دنیا اومد خواهرم میخواست بیاد نذاشتم گفتم تنها بزرگش میکنم قوربون خدا برم با اینکه روزای سختی و گذروندم ولی گذشت درسته بازم خوابش تنظیم نشده و بغل کسی نمیره ولی شکر تونستم تا اینجا برسم از این به بعد هم خدا خودش هست منم همه کار برا مادرم کردم ولی ارزش نداره 

خوبه حدقل فهمیدم همه مامانا همینن البته مامان من بیدار میشد ولی باز حس میکنم کم کمک کرد خواهرمو چهل ...

متاسفانه ...اما خب مادره... بودنش در این زمانه حتی بی مهر و محبت غنیمت هست ...

وقتی محبت مادرها را به دخترها و بچه ها میبینم که چطور مواظب بچه هامون هستند چقدر حمایت عاطفی میکنند ...وقتی رفتار  مدبرانه و ..که باعث تحکیم زندگی سربلندی و عزت ....از مادران دلسوز میبینم برای خودم خیلی ناراحت میشوم دلم میگیره غصه میخورم اما باز خدا را شکر میکنم که هست و صداش را می‌شنوم ا اینکه خیلی بهم سرد و بی  مهری می‌کنه... 

خوبه حدقل فهمیدم همه مامانا همینن البته مامان من بیدار میشد ولی باز حس میکنم کم کمک کرد خواهرمو چهل ...

مامان من هر بیست روز یه بار بچمو حموم میداد هزار تا فحش هم به من الان بچه مردمو میکشیم الان خودم دخترم و حموم میبرم هفت ماهشه تا حالا بغلشم نکرده چیزی هم میگیم میگه مریضم و ضعیفم در حالی که هفت سال پیش عمل کرده

بمیرم برات منم سر پسرم مثلا رفتم مادرم بهم برسه کم سن بودم از بچه داری میترسیدم مادرم خون به جگرم کر ...

نمبشه نباشند ...اینجور موقع‌ها باید بیایند دور بچه شون ...باشند آنطوری نباشند هم اینجوری ...😞

متاسفانه ...اما خب مادره... بودنش در این زمانه حتی بی مهر و محبت غنیمت هست ... وقتی محبت مادرها را ...

مادری که فقط اسم مادر بودنو یدک میکشه به درد نمیخوره من دو ماه بعد زایمانم دل دردای شدیدی گرفتم هشت ساعت دوازده ساعت آخرش هم رفتم بیمارستان گفتن رحمت بزرگ شده خدا رو شکر دو تا خواهر دلسوز دارم مادرم به خواهرم برگشته گفته خوب چیکار کنم میخواست از خودش مراقبت میکرد یعنی مرگ من براش فرقی نمیکرد 

نمبشه نباشند ...اینجور موقع‌ها باید بیایند دور بچه شون ...باشند آنطوری نباشند هم اینجوری ...😞

برا من که نبود عزیزم هیچ وقت نبود تا حالا تا جایی که یادمه دست نوازش رو سرم نکشیده


برا من که نبود عزیزم هیچ وقت نبود تا حالا تا جایی که یادمه دست نوازش رو سرم نکشیده

متاسفانه آنجایی که باید مهر و محبت بهمون کنند دریغ میکنند بعد انتظار دارند و اخبار اوضاع  سالمندان را میشنوند چپ چپ هم نگاهمون میکنند ...بهشون هم بگیم محبت ندیده را چطور بلد باشیم ....😡

متاسفانه آنجایی که باید مهر و محبت بهمون کنند دریغ میکنند بعد انتظار دارند و اخبار اوضاع  سالمن ...

بله کاملا موافقم مامان من به خاطر اینکه بچه هاش همش دختر میشن همیشه عصبی بود و کتکمون میزد یه بار نگفت خدا رو شکر سالمه آخری شد پسر الان بیست سالشه حرف هم باهاش نمیزنه ولی همش میگه پسرم ال بل ولی همون پسر نمیتونی بهش بگی بیا شام بخور 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز