سلام به همگی
عزیزانم من دیشب تا پنج صبح خوندمش
خیلی مسخره بود
تا چند قسمت دیگه دیبا زن کامران میشه
امید هرچی تلاش میکنه دیبا ردش میکنه
فرامرز میمیره
امید به محمد رضا حمله میکنه یه چشمش کور میشه
هامون با نیلوفر ازدواج میکنه روز عقد فروغ میاد پسرشو میدزده چند سال غیبش میزنه
گلاب بعد مرگ باباش میگه نمیتونم اینجا بمونم میره امریکا