داستان واقعی بنام مهرانگیز صفحه 172

عضویت: 1401/09/18

تعداد پست: 10117

ممنون چوبی جان قطعا هممون میدونیم مقصرشمانیستی شمالطف میکنی برای ماهرروزپارت های جدیدومیزاری

خواهش میکنم عزیزم

من خودم دوست دارم اینجا براتون داستان رو بذارم

لازم به تشکر نیست مهربون🥰

اَز جهانِ دِگَرید وَ اَز جَهانِ دِگَرَم :)🌬🤍 ‌‌ سبز خواهم شد🌱با باریکه ی کوچکی از نور⚡️ ‌‌‌ درخواست دوستی هیییییچ کسی رو قبول نمیکنم حتی شما دوست عزیز❗️

1403/08/07

|

20:07

arianaآریانا

عضویت: 1398/04/09

تعداد پست: 1350

خواهش میکنم عزیزم من خودم دوست دارم اینجا براتون داستان رو بذارم لازم به تشکر نیست مهربون🥰

مرسی عزیزم واقعا ممنون

1403/08/07

|

20:09

سوسانوجومونگ

عضویت: 1401/05/11

تعداد پست: 894

نمیدونم چرا اینستا براام ورود نمیشه وگرن میرم میخرم ازش هراسمی میزنم اینستا قبول نمیکنه واردشم

1403/08/07

|

20:47

پرنیان۵۹

عضویت: 1401/02/30

تعداد پست: 4578

💜💙💚💛💜💙💚💛💜💙💚💛💜

آقاببخش ڪہ سرم گرم زندگیست...دلم براے شما تنگ نمےشود😔😓اللهم صل علے محمدوآل محمد و عجل فرجهم

1403/08/07

|

21:30

دختریباموهایمشکی

عضویت: 1403/05/14

تعداد پست: 219

چوبی جان دستت درد نکنه😚

مطمئنم روزی دوست داشتن ♥️ حسین ع ♥️ عاقبت بخیرم میکند💚

1403/08/08

|

00:07

0_0فرشته0_0

عضویت: 1401/01/20

تعداد پست: 6429

بمیره ک مارو یالگوز گذاشته

الهی آمین🤲

به خدا گفتم : چرا آرزو کنم وقتی سرنوشت مرا نوشته ای؟؟؟؟ خدا پاسخ داد : شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند ❣️🙇🏻‍♀️

1403/08/08

|

00:59

0_0فرشته0_0

عضویت: 1401/01/20

تعداد پست: 6429

احساس میکنم کامران بخاطر مهمونی آخر هفته خونه مادرش با دیبا خوب شده بعد مهمونی دوباره بی اهمیت میشه بهش

فقط میخواد به دختر داییش ثابت کنه که دیگه براش مهم نیست🤷‍♀️

به خدا گفتم : چرا آرزو کنم وقتی سرنوشت مرا نوشته ای؟؟؟؟ خدا پاسخ داد : شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند ❣️🙇🏻‍♀️

1403/08/08

|

10:20

arianaآریانا

عضویت: 1398/04/09

تعداد پست: 1350

احساس میکنم کامران بخاطر مهمونی آخر هفته خونه مادرش با دیبا خوب شده بعد مهمونی دوباره بی اهمیت میشه ...

آفرین حس منم دقیقا همینه

1403/08/08

|

14:03

سوسانوجومونگ

عضویت: 1401/05/11

تعداد پست: 894

خواهش میکنم عزیزم من خودم دوست دارم اینجا براتون داستان رو بذارم لازم به تشکر نیست مهربون🥰

میذاری😁😅

1403/08/08

|

14:46

عضویت: 1401/09/18

تعداد پست: 10117

میذاری😁😅

نذاشته که من براتون بذارم...

یه داستان دیگه رو شروع کرده فکر میکنم ادامه این داستان دیگه غروبا بذاره ...

حالا هی سر میزنم

اَز جهانِ دِگَرید وَ اَز جَهانِ دِگَرَم :)🌬🤍 ‌‌ سبز خواهم شد🌱با باریکه ی کوچکی از نور⚡️ ‌‌‌ درخواست دوستی هیییییچ کسی رو قبول نمیکنم حتی شما دوست عزیز❗️

1403/08/08

|

16:10

عضویت: 1401/09/18

تعداد پست: 10117

احساس میکنم کامران بخاطر مهمونی آخر هفته خونه مادرش با دیبا خوب شده بعد مهمونی دوباره بی اهمیت میشه ...

همه ی این داستانا زیر سر اون فروغ گور به گور شده اس

به نظرم اون رفته به کامران دروغ گفته

کلا فروغ خیلی به دیبا حسادت میکنه

اَز جهانِ دِگَرید وَ اَز جَهانِ دِگَرَم :)🌬🤍 ‌‌ سبز خواهم شد🌱با باریکه ی کوچکی از نور⚡️ ‌‌‌ درخواست دوستی هیییییچ کسی رو قبول نمیکنم حتی شما دوست عزیز❗️

1403/08/08

|

16:14

2 نفر لایک کرده اند ...

پرنیان۵۹

عضویت: 1401/02/30

تعداد پست: 4578

همه ی این داستانا زیر سر اون فروغ گور به گور شده اس به نظرم اون رفته به کامران دروغ گفته کلا فروغ خی ...

درستہ...همہ فتنہ ها زیرسر فروغہ،بہ هم زدن عقدوخواستگارےدیبا باآوردن بچہ ش ڪہ باباش محمدرضا باشہ،اتفاقات مشهدرو بہ ڪامران گفتہ دروغم روش گذاشتہ،تازه ميخواست بیادخونہ دیبا خبر چینے وتفرقہ ڪہ دیبا اجازه نداد😏

آقاببخش ڪہ سرم گرم زندگیست...دلم براے شما تنگ نمےشود😔😓اللهم صل علے محمدوآل محمد و عجل فرجهم

1403/08/08

|

17:09

arianaآریانا

عضویت: 1398/04/09

تعداد پست: 1350

همه ی این داستانا زیر سر اون فروغ گور به گور شده اس به نظرم اون رفته به کامران دروغ گفته کلا فروغ خی ...

راست میگی من به اینجاش فکر نکرده بودم

1403/08/08

|

17:10

عضویت: 1401/09/18

تعداد پست: 10117

درستہ...همہ فتنہ ها زیرسر فروغہ،بہ هم زدن عقدوخواستگارےدیبا باآوردن بچہ ش ڪہ باباش محمدرضا باشہ،اتفا ...

خدا لعنت کنه همچین زنای فضول و خبر چینی رو

اینا در واقعیت هم وجود دارن

چه زندگیا رو که اینجور آدما به آتیش نکشیدن

اَز جهانِ دِگَرید وَ اَز جَهانِ دِگَرَم :)🌬🤍 ‌‌ سبز خواهم شد🌱با باریکه ی کوچکی از نور⚡️ ‌‌‌ درخواست دوستی هیییییچ کسی رو قبول نمیکنم حتی شما دوست عزیز❗️

1403/08/08

|

17:12