کم و بیش مهمونی میدادم میرفتم
تا یکسالگی پسرم هیچکس رو دعوت نکردم
مگر اینکه طرف خودش ،خودشو دعوت کرده بود( امیدوارم نسل اسن ادما منقرض بشه)
شاید باورت نشه اما ده روز بعد زایمانم کل خانواده مادریم اومدن اونم بدون دعوت خاله هام زنداییم مادربزرگ پدربزرگم دخترداییمو همسرش.فقط یه خوبی ای داشت شوهرای خاله هام و داییم نبود.دیگه دوتا خاله هامم نزدیکم بودن مثله خواهر میموندن واسم بایکیشونم جاریم اوناام دعوت کردیم.دیگه طفلی مامانمو دوتا خاله هام کارارو کردن رفتن خریدو غذا و همه چیز خودمم طبیعی بودم میتونستم تو کارا کمک کنم.دیگه بعدازظهر مهمونا اومدن و خودشون دیگه بقیه کارارو کردن من فقط به بچه میرسیدم.اما دیگه دعوت نکردم کسی رو فکر کنم تا یکسالگی بچه دقیق یادم نیست
بعد زایمان هم من خیلی زود سرپا شدم
مثلا ۴ روز بعد زایمان پیاده رفتم سرکوچه آرایشگاه 😅😅😅
تا ۱۰ روز خونه مامانم بودم بعدش رفتم خونه ی خودم فکر کنم پسرم ۱۷ روزش بود که مهمون برام اومد برا ناهار
خودم ناهار پختم ولی خودشون ظرفا رو شستن
بعد زایمان درسته نباید کار سنگین کنی ولی اصلا خودتو ننداز هم به خودت برس هم فعالیت کن
سلام آبجی، شما رفتین حوزه علمیه؟
