اینجا میگم
پیش خودش فقط میخندم
جیران من خیلی سختی تو زندگیم کشیدم
بگم اصلا باورتون نمیشه
به ذهنتون خطور نمیکنه اذیتهایی که من شدم تو زندگی
همه جوره کشیدم
ولی صبوری کردم پا شدم وایسادم
ادامه دادم کم نیاوردم
اما اینبار خدا رو قلبم دست گذاشته
من بابامو دیوونه وار دوست دارم
خیلی مظلومه خیلی مهربونه
من عشق رو بخشش رو گذشت رو از ایشون یاد گرفتم
خدا شاهده اقوام انقدری که با من تماس میگیرن با مادرم تماس نمیگیرن
همه میدونن من چقدر بابایی ام همشون نگران حالمن
خوب نیست این میدونم
ولی الان تهی شدم
انگار به اندازه ی تمام اون سالهایی که سرپا موندم تحمل کردم مقاومت کردم الان خالی شدم کم آوردم
فرش زیر پام که سهله کلیه امم براش میدم
دیروز ۱۰ گرم طلامو فروختم ریختم تو حساب سریع موقعیتش پیش اومد براش واریز کنم
طلاهای مورد استفاده امم میفروشم
هرکاری میکنم هررکاااری مهم نیست بقیه ی خواهرام چیکار میکنن