یکی از پسر خاله های من مکانیکه روزی که مغازه زد یه پسر داشت . همون روز نیت کرد دو روز در ماه رو برای خانمش و پسرش کار کنه
میگفت روزایی که به نیت پسرم کار میکنه به حدی سرم شلوغ میشه که یوقتا پشیمون میشدم بابت نیتم
ولی تمام این سالها پول اون یک روز رو برای پسرش پس انداز کرد
روز قبولی دانشگاهش براش 206 خرید .یه واحد کوچیک تو شهرستانی که دانشگاه قبول شده بود براش خرید و تمام خونه رو تجهیز کرد
گفت همون روز بهش گفتم همه این خرج ها پولای همون یک روز بوده و من برای خریدشون هیچ سختی نکشیدم
الان پسرش 26 سالشه خودش شغل داره ولی باباش هنوز همون یک روز تو ماه رو به نیتش کار میکنه میگه پولش رو بهش نمیدم تا به وقت نیازش دستش جلو کسی دراز نباشه