فکر کن جیران جان 😘
یک سال یادمه من امتحانات خردادم بود بعد مامان و بابام رفته بودن ویلای داییم شمال 😇
منم تو خونه تنها بودم بعد همین پسر داییم مشهد کار داشته گفته من که میرم دنبال فلانی هم میرم 🫠
اخه مامانم میخواسته برگرده بعد یه دایی دیگم تهران بوده میخواسته بیاد شمال مامانم گفته پس میمونیم ولی فلانی تنهاست یعنی من 😐
بعد داییم گفته میگم پسرم که میخواد بیاد دختر تحفه شما رو هم بیاره 🤭🤪
ویلاشون نوشهره فکر کن من تمام راهو تو ماشین عقب نشستم انگار راننده هست بنده خدا 😡
اونم کلی آهنگ عاشقانه گذاشت تو ماشین
منم که عین بز نشسته بودم عقب اون سمتی که پشت راننده هم نباشم 😐 یکی از آهنگاشم لعبتی هزار ماشالله بود اگه شنیده باشی اهنگ شاهرخ🙃🙂 واقعا لعبتم بودم 🤪
خیر سرم مثلا آرایشم کرده بودم با همون صورت اصلاح نکرده که مثلا جذاب بشم🤭 انگار تو دهنم ماست مایه کرده بودن بنده خدا چند کلمه حرف زد بعد دید من اینقدر سرخ و سفید میشم دیگه بی خیال شد 🤕
ولییییی هنوزم گاهی خاطره اون سفر ۹ ساعته مثل بهشته برام انگار نشسته بودم روی بال فرشته ها تا خود بهشت 🫶🌺🌻🌻🌻
ایییی کجاییی جوونی 😔