دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

خداروشکر خوبم

به خوبی شما

فعلا نه

ولی نزدیکه جا‌به جا بشیم 

عزیزم صبوری کن مطمین باش خداپاداشتوخودش میده نه بندخ اش

گفتم تجربه مشابهت داشتم وقتی پیش همکار یا دوستام درددل میکردم که سختمه وفلان اونها هم بخاطر اینکه طرفداری منوکنن میگفتن آره چه خبره و...

این بیشترباعث شدمن عصبی تربشم باشوهرم دعوامیکردم زیاااد اونها نمیفهمیدن بدبختی من این بود مادرشوهرم باخودش دخترشم آورده بود ودخترش بسیارتند وبددهن

دیگه ببین چی کشیدم یک ماه یک هفته نبود ۳ماه موندن

بااون خواهرش دلخوری پیش اومد که مادرشم ناراحت شدچرا بادخترم بحث کردی

اماازدل مادرشوهرم دراوردم هرچندمقصرنبودم ولی گفتم سنش بالاست بخاطرهمسرم عذرخواهی کردم آخرشم خواهرش اومدازمن عذرخواهی کرد

ولی اون حس بد اون عذاب وجدان بخاطر خوبی که تووجودخودمه تاهمیشه همراهم هست

چون همسرموخیلی اذیت کرددرصورتی که اونم مثل من مجبوربه مهمانداری بود

روان خودمو تو۳ماه داغون کردم

ارزش نداشت

ازمن خواهربع شمانصیحت خییلی آسون بگیربزاربگذره سخت نگیر تلخ نشو

خدایی نکرده مادرشوهرت دیگه نباشه تاآخرعمر ناراحتش میشی

خواهرشوهراتم خیلی رسمی برخوردکن واگذارکن به خدا

اون بهترمیدونه چه کنه

اگراعتقادداری یه نذر هم بکن باخیروخوشی ازخونت بره شرنشه برات

اینهاتجربه من بود امیدوارم آرومت کرده باشم

فقط سخت نگیر بزار بگذره

زندگی امثال شما رو میخونم حظ میکنم 

پایدار باشید و خوشبخت⁦❤️⁩

لطفا بیشتر بنویسید برامون از تجربه ۲۰ سال زندگی از خانومیتون

عزمزم برای بچتون برای سلامت روح وروانتون حتما مشاور برید.

من همسرم خیلی مردخوبیه اما بلد نبود محبت کنه سرد مزاج هم بود یکم یکسری مخارج رو هم غیر ضروری میدونست و....

خیلی هم باهاش حرف زدم خاله ها ش و...حرف زدن.

رفتیم مشاوره مشاوره نیم ساعت با من ونیم ساعت بدون حرف زد حرفایی که به جفتمون زد خیلی تاثیر گزار بود.

یسری چیزا رو من رعایت نمیکردم میدونستم ها اما نمیدونستم  انقدر تاثیر گزاره زبان بدنمبا  زبانم یکی نبو د.

انگار محبت کردن های خودمم واقعی نبود و فقط حرف بود  .

یکمم افسردگی بعد از زایمان تو وجودم بود تلاش خودمم کم بود همش تو گوشی بودم و.....

قرار شد خودم محیط شادی رو ایجاد کنم چون مشاور میگفت شادی آفریدن  وظیفه ی زنه‌.وظیفه ی مرد هم حمایت کردن.

یکم رو نظم خونه هم بیشتر دقت کردم  انگار افسرده شده بودم دست ودلم به کار نمیرفت ..

تو استقبال از همسر هم ضعیف بودم . گوشی دست گرفتن هام و وقتی میومد خونه کم کردم

اونم خیلی رفتار هاش بهتر شد هم محبت کردن هاش هم خرج کردن هاش بیشتر شد و....

کلا اون نیم ساعت یه ساعتی که برای ما گذاشت خیلی چشم و گوششمون رو باز کرد.

من که مدیونشم اول فکر میکردم همسرم لجبازی البته که لج هم کرده بود اما بهم گفت که همسرت نسبت به بقیه اتفاقا حرف شنوی  بیشتری داره فقط باید بدونی چطوری حرف هات رو بهش بگی .

حتما برو ...مشاوره یا خودت اول برو لازم شد اونم ببر.

اافسردگی بعد از  زایمان تو وجودت هست باید یکم رو بیان وادبیاتت کار کنی .

  درست کردن همین ازدواج و نجات دادنش از ساختن یه زندگی و آواره کردن یه بچه ی معصوم که خیلی راحت تره .

بخواه تلاش کن مطمئنم رابطتت باهمسرت عالی میشه

اصلا دلم نمیخواد با این مرد رابطم خوب باشه.مردی که جلو مادرش برای یه استکان چای اینجور رفتار زشتی کرد،اونهمه من مهمون داری کرده بودم ظرف شستن یه عالمه تنهایی آشپزی بچه داری .خدا شاهده همش کار می‌کردم جلو چشم مادرش.بعد چای خوردیم ته فلاسک کم بود .اومد میگفت کوه میکندی مگه چکار داشتی نتونستی یه چای بذاری.میخواستی بذاری تا حالا میذاشتی .مادرش هم دهنش رو باز نکرد بگه این بدبخت صبح تا حالا بیکار نبوده. ناحق نگو حداقل. اینقدر برام این ماجرا وحشتناک بود و هست که بعدش بهش گفتم از ته دلم هرگز نمیبخشمتون واگذارتون کردم به خدا.هم خودش هم مادرش که سکوت کرده بود و لذت می‌برد که بچش با من اونجوری نامحترمانه حرف میزنه. بهش گفتم دلم نمیخواد هرگز باهات چای بخورم هرگز . و دیگه نتونستم فراموش کنم و نمیخوام هم فراموش کنم.خودش میدونه تو زندگی هیچی اندازه احترام ،اونم جلو دیگران برام مهم نبود

اخلاقم تند هست ولی هیچوقت جلو کسی بهش تو نگفتم.

دیگه هم که مدتیه هیچ ارتباط خاصی نداریم .من کار خونه میکنم اون خرج میده .مث هم خونه 

سلام جیران بانو ، خوب هستی خانم ؟ ان شا الله به زودی حاجت روا بشی دوست عزیز . 😍😍😍🌹🌹🌹

ممنونم عزیزم لطف داری ، خانومی برازنده شماست ، منم اومدم در کنار شما عزیزان درس بیاموزم ، الهی همتون خوشبخت و شاد و سلامت باشید

سلام روزتون بخیر...

من همش ی مدت دارم درد میکشم..

اوایل ک درد دندون بود تقریبا درست شد..

بعدش ویروس لعنتی بود دو هفته سرویس کرد..

دیشب طبق روال همیشگی کارامو کردم...ظرف شستم دستی ب آشپزخونه زدم، سفره دیدم دخترم ماست ریخته شستم...

خب ؟ چی شد ؟ نمردم ک کارای همیشگیمه...

یهو خواستیم بخوابیم تمام وجودم، تک تک سلولای بدنم درد گرفت..

یخ زدم رسماً

دقیقا مثل چند وقت پیش ک ویروس گرفتم...

لباس کاموایی پوشیدم 🥴😐

رفتم زیر دو تا پتو 

تمام بدنم درد میکنه

دلم داره از درد منفجر میشه

داشتم اشهدمو می‌خوندم 😓

ب خدا گفتم دخترمو سرو سامان بدم بعد منو ببر الآن وقتش نیس 😁

آنقدر اوضاع هست بود خواستم همسر بیدار کنم بگم حلالم کن 😐😄

ساعت ۵/۳۰ صبح پاشدم دمنوش دم کردم 😐😐

دو ساعت ببشتر نتونستم بخوابم همش درد درد...

خدایا شکرت مادرم نزدیکمه میتونم بزارمش پیشش برم دکتر

تنها بودن بسی ناجوانمردانه سخته 🥺🥺💔💔💔

خلاصه دارم میمیرم 😄😓

ممنون عزیزم 🥰 بیشترش سهم شما..

۱۸ حقوق همسر

۱۴۵۰۰ قسط 😐😄

وسط ماه کم میاریم ی تومن مساعده ۱۷ خیرشو ببین 😐😁

امروز یا فردا ننه شوهره میخواد بیاد..

نمیدونم چ دردی داره تا از شهرستان میاد از تهران پامیشه میاد اینجا فرداش میرع خونش 😐😐😐😐

خب مسیر تهران بروووووو خونت 😐

امیدوارم نیاد چون واقعا خسته شدم... امروزم دکتر میرم حال خودمم ندارم...حال اون ک بماند 😄😐😐

توروخدا نیا شونصدتا دختر داری مسیرو برو اونجا 😓 خستم کردی خستع 💔💔💔

فداتشم

ولی قسط رو‌ ما داریمااا😂🙈

نگم برات😁

ایشالا که قسطا تموم بشن 

دوستتون داره

تقصیر خودته که خوبی😁

اندازه حقوق هر کسی قسطا میره بالا 😁

شما شاه قسطی 😄

البته ک قسط خونه چیزدبگس 😍