2777
2789
عنوان

به همسرم محل نمیدم دیگه

| مشاهده متن کامل بحث + 3307 بازدید | 144 پست
تو‌چند سالته گلم  میتونی اختیارشو دست بگیری؟؟؟ دوست داری؟

من ۲۳سالمه .میگم ک شوهر من آدمیه ک قشنگ میشه بگیریش تو چنگ ولی خانوادش نمیزارن.مطمئنم خونوادش نمیزارن بیاد آشتی کنه باهام .خودشم بی تقصیر نیست هرچی میشه به اونا میگه منو خراب کرده جلو پدر و مادرش

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



واقعا چرا از شنبه تا حالا راحت بودم😂 ولی الان یهو دلم گرفت میترسم از جدایی واقعا میخامش💔افسرده شدم ...

ببین اولا نترس  این بحثای الکی اول هر ازدواجی هست؛ کم کم درست می شه.

ثانیا یک درصد بخواد به طلاق بکشه کارتون به خاطر چند تا بحث مسخره، بذار بکشه.(که نمی کشه!) 

ثالثا منت کشیم حدی داره، هر چقدر تو بیشتر بری سمتش اون بیشتر خودشو می گیره. ولش کن، بی خیال باش. 

منظورم اینه جوری رفتار کن انگار تو قهر نیستی، خودش قهره. و براتم مهم نیست قهرش. یعنی بذار به هدفش که تنبیه یا ناراحت کردن تو هست، نرسه. 



اگه اینطوره همین الان که عقد هستین جدا بشین

خیلی بهتره تا الکی هزینه عروسی و جهیزیه کنی و بعد جدا بشی

اگه واقعا همدیگرو دوست داشتین

15روز از هم بی خبر نبودین

زندگی زیباست، اگر زیبا زندگی کنیم.💖
خیلی بی معرفتن البته من شوهرمو میتونم بگیرم تو چنگ ولی خانوادش نمیزارن .مادرش خیلی دخالت می‌کنه مثل ...

اثلا ب مادرشوهرت محل نده ب جاش با شوهرت خوب باش قربون صدقش برو جلو مادرش اینا البته اگ شوهرت فکر و خیال برش نمیداره ک مثلا کیه قهر کردید چ مقصر بودی چ نبودی اگ یک ماه هم قهریتون ادامه داشت تو پیشقدم نشو هرگززززز

۴ ساله خواننده خاموش هستم
ببین زندگی همین دوران عقد نیست فردا بری سر زندگی از الان باهات بدتر میشه سال به سال روتون بهم باز تر ...

من شوهرم خداییش خوبه ارزش زندگی کردن داره من مطمئنم بعد عروسی بهتر الان چون عقدیم خونوادش خیلی دخالت می‌کنه فقط باید از خانوادش دوری کنم 

هه الان داره خل میشه زنگش نمیزنی به بار با شوهرم همچین کردم دیدم اهمیتی بهم‌نمیده زنگم نمیزنه لج کردم زنگش نزدم این خل شد ولی از غرور کم نیاورد اخرش زنگ زد مامانم اعتراض دخترت زنگ نمیزنه باهاش حرف بزن بگو این نشد رسم شوهر داری ن شب دارم ن روز نمیفهمم روزام چطور میگذره 

ای زندگی حرومت بشه جوانیم 

در نظر داشته باش که این زنگ خطره.هرچقدر هم به ایشون علاقه داشته باشی 

ولی کسی که قدمی برنمیداره و این همه روز راحت و آسوده داره به زندگیش میرسه و حتی اگه راحت هم نباشه.غرورشو این حس کینه مانع پیام دادن به همسرش که به قول شما عاشق هم بودین میشه.

و نمیاد با حرف زدن حل کنه جریانو و قهر می‌کنه.

و حتی اگر ایشون اشتباه کردن ولی نمیتونه عذرخواهی کنه و قبول کنه اشتباه کرده.

اگر الان این قضیه درست نشه.و ادامه دار باشه یا بازم این مورد پیش بیاد.

آینده سختی خواهی داشت

عید نوروز مبارک❤️(فضولی: در اصل از بدبینی و نفس پلید میاد.چوه نفس ناپاک دلهره داره و میخواد از همچیز سر بیاره تا مبادا کسی به خودش شک کنه و کسی که از درون بدبینه،فضولی می‌کنه)✨ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است.تـربــیت، نــا اهــل را چون گـــردکان بــر گـنبد است✨قرآن میگه:صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ‌ (سوره بقره آیه ۱۸) البته یه جا داریم لایعقلون آخر آیه است.اونم سوره بقره س آیه۱۷۱
من ۲۳سالمه .میگم ک شوهر من آدمیه ک قشنگ میشه بگیریش تو چنگ ولی خانوادش نمیزارن.مطمئنم خونوادش نمیزار ...

اگر فکر می‌کنی که میتونی اختیارشو دست بگیری پس زود برید سر خونه و زندگیتون

تجربه من که شوهر سابقم دقیقا حرف شوهره شمارو میزد از دوران نامزدی قهر و ادب کردن تنبیه کردن من رو شروع کرده بود آخرشم با دوتا بچه جدا شدیم نشسته خونه بچه داری میکنه و اونارو تربیت میکنه کسی که آدمو بخواد دنبال تنبیه کردن تعقییر دادن نیست این خواستن نیست این وابستگی اجباری هست 

چجوری میتونی تو‌چنگ بگیریش 

هرچی میگه رو حرفش حرف نمی‌زنم بهش قوت قلب میدم شاخ میزارم تو جیبش معمولا واقعا میاد سمتم ولی وقتی بره خونشون پررش میکنن مثلا میگن برای خرج کردی چشم ندارع گربه صفت خیلی خسیسن همه بحثا سر خسیس بودنشون 

واییی تو چقد منی منم با نامزدم عقدیدم 

تقریبا سر بحثای الکی تا دو هفته باهم قهر بودیم با وجود اینکه اون مقصر بود ولی باز من زنگش میزدم پیامش میدادم اخه دلم نمیکشید تا اینکه بلاخره خسته شدمو گفتم اگه بخادم میاد طرفم دیگه زنگش نزدم تا دوسه روز انوقت از خانوادش میپرسیدم میگفتن گفته میخام ادبش کنم (فامیلیم) انوقت مقصر خودش بودااا😂😂😂

خیلی حس بدی بود از ی طرف دلم تنگ میشد واسش از طرفی بلاتکلیف بودم نمیدونستم قرار چی بشه تا اینکه بعد دوسه روز که دیگه پیگیرش نشدم باباشو فرستاد دنبالم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز