شماها بگین من با همچین خانواده ای چه کنم به کی برم دردا و مشکلاتمو بگم
یه خانوادی ای بشدت سنتی با طرز فکر بسیار بسیااااار قدیمی حالا سنشونم زیاد نیستا ولی بخدا تفکراتشون خیلی اذیتم میکنه خیلی تو فشارم😣
من با ۱۹ سال سن تا حالا نتونستم بی اجازه از خونه بیرون بزنم
رفیقم به من بگه بریم بیرون باید از یه هفته قبل التماس کنم تا بلکه بزارن که اونم نمیزارن
عروسی دوستم دعوت بودم با هزار التماس رفتم ولی وقتی شامو اوردن بهم زنگ زدن دم دریم زودد بیا بیرون شام نخورده منو برداشتن بردن
دانشگاهم خودشون میبرن میارن نمیزارن تنها برم
دلم یه لباسی میخوااد باید دوماه التماس کنم ببرنم بازار
نه تفریحی نه گردشی نهایت بیرون رفتنم خونه خالمه اونم ماهی یبار
الانم مامانم میگه باید ازدواج کنی با پسر عموت اگه ازدواج نکنی مردم میگن دخترش عیب ایراد داره
گفتم بهههه درک بزار مردم هرچی دلشون خواست بگن اخه خودم به یکی دیگه علاقه دارم
اعتراضیم کنم یه ولوله ای میندازن بیا و ببین
اخه اینم شد زندگی؟؟؟؟افسردگی گرفتم بخدا
شدم پره حسرت و کینه
دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه
گاهی وقتا میگم کاش پسر بودم یا اصلا نبودم تو این کره زمین
دلم اروم نمیشه همش دلشوره درد غم
😣😞😞