من امشب واسش یه جشن کوچولو گرفتم قبل از اومدنش زنگ زدم گفتم با کلید درو باز کن دخترمون خوابه آخرش وقتی رسید با انگشت یواش در زد چون دوس داره درو واسش باز کنم
لامپای خونه رو خاموش کرده بودم از دم در شمع چیدم تا روی میز خودمو و دخترم هم به خودمون رسیدم بقول دخترم عروس شدیم روی میز شربت زعفران میوه یه کیک رمانتیک گذاشتم از در اومد داخل هنگ کرد یه شام مفصل هم داشتیم جاتون خالی خیلی خوشحال شد