2777
2789
عنوان

سیاست و راهکار برای زوج‌های عزیز

| مشاهده متن کامل بحث + 110737 بازدید | 1735 پست

                معصومه عزیزم از راه دور می بوسمت پیام هات پر از انرژی و حال خوبه عزیزم ولی حرف هایی که میزنی بیش ...                                                                                

                        

فدآیی داری فراوون عزیزم ❤️

منظور یعنی من فقط به خانم هایی راهکار میدم که خرجی خونه دست خودشون ؟درسته ؟


اکه اینطوری قربونت برم منم که همسرم از اول اش تموم دستمزدشو به من که نمی‌داد 


یا مثلا حرف حرف خودش بود تو خونه 👌

بعد ها با سیاست و محبت تونستم تمام کمال همه چی رو بگیرم 

( پول دستمزد ) 


مثلا قربونت برم من تا سه  سال پیش هیچی هیچی به نامم نبود باور میکنی 

با اون همه کار کردن شب و روز 🙁

یه آجر خونه هم به نام من نبود 

در حالیکه سه تا ماشین داشتیم تو پارکینگ 

در حالیکه دو تا خونه داشتیم 

در حالیکه اون همه طلا داشتم 

همشون به اسم همسرم بود 


ولی هیچ وقت گلایه نکردم گفتم زندگی مشترکمون 

گفتم خودش یه روزی حتما میبینه محبت هامو حداقل نصف یکی از خونه ها رو به نامم میزنه 👌


نشستم بله رو گفتم اعتمادشو جلب کردم 

داد و بیداد نکردم که اره این همه دارایی به نام تو باشه ولی من یه آخر به نامم نباشه 


به جز خونه ای که با ارث بابام گرفته بودم بعد ها پول گذاشتم روش و مغازه کردم دو سه سال پیش هیچی هیچی نداشتم 🙁


همه میومد تعنه میزد 

آره عین حمال بشین کار کن 

شب کار کن روز کار کن 

شوهرت بره ماشین خارجی سوار شه 


تو بشین خونه بباف

اونم دارایی هاشو زیاد کنه دریغ از یه اسم زدنی 


جاری ام میمود می‌گفت بمیر دیگه به خاطر چهار ملیون نشستی پشت قالی 🙁

بعد هیچی هم بنامت نیست 


منم عزیز دلم کاره ای نبودم 

منم تو خونه حرف حرف همسرم بود 

الآنم طوری وانمود میکنم که عزیزم 

حرف حرف توعه

هرچی تو صلاح ببینی 

من همون کارو میکنم 


من تابع دستوراتت هستم عزیزم 

من مگه شده تا حالا از حرفت در آرم 🤔

در واقع با حرفهام با محبت هام به طرف خودم کشوندم

چشم رو میگم ،کار خودم رو میکنم 😊


تو خونه مثلا میگن مامان عزیز رو دعوت می‌کنی ( نامادری )خودم


میگم ببینید باباتون چی صلاح میدونه 😉


میگن تو بگو میگم من که بزرگ خونه نیستم 

تا بابات هست خونه من کاره ای نیستم 😊

اگه راضی باشه زنگ بزنیم میاد


با اینکه همه چی الان از دست من میاد می‌ره 


به همسرم میگم من پیش تو عددی نیستم 

یعنی تو نباشی من هیچ نیستم 👌

هیچ وقت نتونستم و نمیتونم  اندازه ی گرد پات بشم 👌


حرف دیگه عزیزم

آیا کسر شأن میشه برام 

نه والله بدتر عزیز شدم 


با اینکه همه چی از دستم میاد می‌ره هیچ وقت نمیگم من من 

برعکس میگم 

عزیزم تو اگه پول نیاری 

من هر چقدر هم تلاش کنم هیچی نیستم 


با تلاش های تو هست که من پول رو پول میذارم 👌


دیگه نمیام بگم آره من فلان وقت گفتم تو اینجا سرمایه گذاری کن 

آره من گفتم طلا بگیر سرمایه بشه که الان شدی این 


تا حالا نشده که به زبون بیارم قبلاااا چی بودی 

یه صد هزار تومن خالی پول داشتی وقتی اومدی خاستگاری ؟



مثلا همین خونه من بودم که مدام همسرم رو تحت فشار گذاشتم که باید تا عید عوض کنیم 


ولی در خلوت میگم واقعا عزیزم تو بودی که به فکر خونه افتادی 

تو بودی که اقدام کردی برای خونه وعلا مگه میتونستیم در این موقعیت باشیم 👌


یا اینو بگم برات ماشین منو فروختیم برای خونه 

همسرم یه بار پیشنهاد داد که خونه بچه هارو بفروشیم برات ماشین بگیرم 

جواب ندادم بهش 


یه هفته که گذشت گفتم خوب شد عزیزم به خاطر ماشین خونه رو نفروختی 

ماشاالله خودت عاقل هستی ها 

خوب که به حرف من گوش نکردی 😉


خودت فهمیدی که اکه میفروختی نمی‌تونستیم دوبار خونه بگیریم 

با این تورم 



در حالیکه می‌گفت بفروشم پات رو زمین نباشه


هی نشستم پیش همه گفتم من میگفتم خونه بچه هارو بفروشیم

ماشین بگیریم واسه من 

خوب شد امید اینکارو نکرد 

انکار میدونست که خونه گرون میشه 


با اینکار تو ذهنش میخونم که تو شاهکار کردی

اینجوری مخالفت خودم رو نشون میدم 

نمیام بگم ارررره چرا خونه رو بفروشیم 

من نمیذارم 

به اسم منه من نمیدم ......

بعد پشت بندش میگم امید از لحاظ اقتصادی از من بالاست 


اکه امید نبود همون شاید یه زمین رو داشتیم 

در حالیکه صفرررررر تا صددددد

خونه زندگی رو خودم برنامه ریختم 

درسته که پول آورده 


ولی خیلی گفتم پول در آوردن شرط نیست شرط اونو به دارایی رسوندن اصل شرط  


باید خودت تلاش بکنی

ببینی غلق زندگیت در چی 👌


الان سه سال همه چی ،همهههههه چی به نام من بجز خونه ای که تازه گرفتیم

.منم به خاطر همین محبت هاش 

زمینی که گرفتیم بهمن ماه 

نصف نصف 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم به نظرم شما شروع کن از این شنبه برای خودت بودجه ای تعیین کن که من می‌خوام از این شنبه تا شنبه آینده فقط یک تومن خرج کنم .اونو نقدی بکش یه پاکتی بذار هرروز که هرچی خرج کردی رو هم زود یادداشت کن ببین خرجهای اضافه اتون تو کدوم چیزاست که هفته بعد یا روز بعد اونو تکرار نکنید .وخودتون رو به چالش بکشین سعی کنین هنرنمایی کنین چیزایی که تو فریزر و یخچال و کابینت هست استفادشون کنین تا خرجتون کمتر باشه .من خودم در هفته دوروز رو خرج بدون روز گذاشتم به هیچ عنوان خرید نمیکنم مهمان بیاد قضیه فرق می‌کنه ها .شما هم حداقل یه روز در هفته رو اینطوری کنین من برای خودم هم جایزه گذاشتم هرچی از پول هفتگی موند برای خودم اون چیزی رو که دوست داشتم بگیرم اگه مبلغ کم اومد با پول هفته دوم اگه بتونم خوب مدیریت کنم میذارم رو هم خودمو سوپرایز میکنم .شما هم خودتون باید بخواین تا بشه از قدیم گفتن مدیریت کردن پول خیلی مهمتر از پول در آوردن .باز هرجاشو نفهمیدین بگین توضیح میدم 

موفق باشین 🌹🌹🌹❤️

حتما میتونی گلم .شما خودتون سه تا فرزند دارین الان ماشاالله شوهرتون سالم سلامت جون کار می‌کنه میاره همیشه که شرایط یه جور نمیمونه .اجاره خونتون هم مبلغش خیلی بالاست حداقل پول پیش رو زیادتر کنین تا ماهانه کم بدین از قدیم گفتن مرد کار گر زن بنا یعنی مرد کار می‌کنه میاره زن باید بتونه خوب مدیریت کنه شما الان دخترتون بزرگ شده فردا پس فردا خرج دانشکاهشون هست خرج جهاز و عروسی هست پسرتونم امروز فرداست چشمتون باز میکنین یه وقت میبینین میفرستشون سربازی برای آینده خودت و بچه هاتون تلاش کنین هدف داشته باشین امروز رو نبینین الان خود من انگار همین دیروز بود با دختر از بیمارستان اومدیم نهصد گرم بود هفت ماهه به دنیا اومده بود دکترا گفته بودن امیدی براش نیست دور از جون بچم الان همون دختر شده هفده سال من مادر وظیفه ام براش آینده درست کنم شما هم از الان شروع کنین تا اون موقع که بچه ها خواستن سر و سامان بگیرین سرتون پیش همه بلند باشه فردا همه شمارو میبینن میگن پسرمون کار می‌کرده پول می‌آورده تو نتونستی جمع کنی زن نبودی البته ببخشید ها به دل نگیرین اینارو گفتم که تلنگری بهتون بخوره .به پدر مادر هم کمک کنین نمیگم نکنین ولی سعی کنین همسرتون در جریان باشه چون حلال نیست بالاخره پول اون که براش بی خوابی می‌کشه تو راهها خسته رانندگی می‌کنه بکنین ولی در ماه یه مبلغی تعیین کنین بسته به شرایط زندگیتون تنها شما فرزندشون نیستین امیدوارم حرفامو عین یه دوست یا خواهر قبول کنی و ناراحت نشی 

موفق باشی گلم 

آفرین دقیقا با شما موافقم ،منم خیلی سختی ها کشیدم تا به اینجایی که هستیم رسیدم ،الان خداروشکر وقتی به دورو برم نگاه میکنم اونایی که  سال ازدواج اشون با ما تو یک سال بود خیلی خیلی از اونها جلوتریم مغرور نیستم هیچ وقت هم نمیشم،، ولی واقعا زحمت کشیدم .وقتهایی که اونا تو یه ماه بدون استثنا چند دست لباس  میکرفتن دایم در مسافرت و گشت و تفریح بودن واسه قر و فر وخودشون بی نهایت پول خرج میکردن ،،و هرشب تو رستوران ها خوش میگزروندن، اونوقت ما پا به پای هم کار کردیم .چندین سال سختی کشیدم نخوردم نپوشیدم مدیریت کردم .پشت شوهرم بودم به جلو هولش دادم برای پیشرفت زندگی بهش امید دادم گفتم ما میتونیم اونجایی که ترسیده گفته نه نمیتونم،، اون وقت گفتم میتونی رو من حساب کنی تو کاریت نباشه با مدیریت و برنامه ریزی خدا رو شکر الان هفده سال زندگی شروع کردیم تو جای خوب دو تا خونه داریم یه دونه مغازه داریم یه ماشین شاسی بلند داریم یه دونه sdداریم حدود سیصد گرمی طلا دارم سپرده در حد دویصت تومن داریم .اینارو با کمک هم در کنار هم به دست آوردیم غافل از هزار تومن کمک از خانواده شوهر یا خانواده خودم ،رو پای خودمون ایستادیم کار شوهرم زیاد هم خوب نیست کارش فصلی پاییز به بعد کم میشه ، کار خودم هم تو خونه است قالیبافی میکنم هم چشمم رو بچه هام و هم غافل از تربیتشون نیستم .و اینکه یه کوچولو در آمدی برای زندگیمون دارم خدا رو شکر ،منظور از گفتن این حرفها این بود که بهتون دلگرمی بدم که پشت شوهراتون باشین قدمهاتون رو محکم برادرین پا به پای شوهرتون قدم برداریم و مواظب زندگی تون باشین .با چشم و هم چشمی نگین زن فلانی فلان چیز رو میخره منم بخرم فلانی قشنگ خرج می‌کنه پیش شوهرش ارج داره نه عزیزم با این حرفها خودتون رو قول نزنین اونی که لازم رو بگیرین نمیگم نگیرین بالاخره یه زن باید همیشه آراسته باشه ولی در حدش نه افراط نه تفریط الان اونایی که با ما عروسیشون بود به خداوندی خدا رهن هستن و فوق فوقش یه ماشین پراید .الان همسرم قدر دان من و همیشه ورد زبونش که خانمم باعث پیشرفتم بود الان دیگه کم و کسری ندارم خدارو شکر پول به حد کافی هست هر چی خواستم میگیرم می‌پوشم میخورم میگردم چون شوهرم قسمم داده که از خودتون نزنین  هیچ وقت. به حد کافی سختی کشیدین .این درک بالای اونه که منو خجالت زده می‌کنه .بااین حال باز اصراف نمیکنم چون هدفهای خیلی بزرگتری دارم تا به اینجای زندگی برای خودمون بود و از این به بعد اگه خدا اجازه بده عمری باشه برای بچه هامون قدم بر میداریم . ببخشید خیلی طولانی شد 

م وفق باشین عزیزان ❤️🌹

نه عزیزم حق نداری خودتو سرزنش کنی بالاخره اینجا هستیم که از همدیگه یه چیزایی یاد بگیریم .من خودم با اینکه آدم  اقتصادی هستم ولی نظرات تک تک شما هارو قشنگ میخونم ،و هرکدوم با شرایط من جور بود اونو تو زندگی ام به کار میگیرم .مثلا شما وقتی میری بیرون پول نقد رو بردار ،،،مثلا نمیگین واسه کش مو رفته بودم به اندازه همون کش مو فقط پول بردارین مثلا ده تومن کش هست قیمتش شما فقط بیست تومن بردارین .اینطوری وسوسه زیاد خرج کردن نمیکنین الان خود من قسط هامو اول ماه دادم قبض هارو پرداخت کردم.هزینه یک هفته مخارج رو هم برداشتم کارتی که پول توش دارم گذاشتم تو نایلون فریزر بعد گذاشتم تو یه پلاستیک دیگه پر آب کردم گذاشتم تو فریزر که یخ بسته با این کار باعث میشه پولم مدیریت بشه تا بیام مثلا هوس یه غذای بیرون کنم با خودم میگم بیخیال کارت تو فریزر کی یخش آب بشه کی برم غذا بگیرم منصرف میشم .فقط شنبه ها کارت رو در میارم از فریز ،،بامنجمد کردن کارت بانکیم خیلی تو زندگی ام نظم ایجاد شده قدر وسایلی که از سوپر میگیرم  رو میدونم تا تعشون استفاده میکنم یا سبزیجاتی که میگیرم قشنگ پاک می‌کنم یه درصدم اصراف نمیکنم چون میگم تا شنبه پول نداریم خوب مصرف کنیم تا معطل نمیونیم شما هم دوست عزیز به جای سرزنش خودتون و مقایسه کردن خودتون با زنهای مردم به جای اون چند ماهی ریز خرج هاتون رو بنویسین ببینین دخلتون چقدر خرجتون چقدر بعدشم تقسیم بندی کنین تو ماه یک چیزی هم برای خودتون بگیرین با این کار بیشتر تشویق میشین .مطمینم شما هم یه زن قوی هستین که با برنامه ریزی دقیق میتونین بهترین هارو داشته باشین ،و یه روزی همون زن های مردم رو که میگین ،،،شمارو با موفقیت هاتون با انگشتشون نشون میدن  و غبطه میخورن 

اونوقت که خستگی از تنتون در میاد 

موفق باشی دوست عزیز 🌹🌹

عززیزم خوب بود که ذکر میکردین چه ماشینی گرفتین مدلشون رو هم میگفتین ولی به نظر من زیاد هم بد نبود در حد متوسط بوده مدیریتتون.خود ما اون زمون تا سال چهارم طلامو فروختیم به اضافه خط همسرم که دایمی بود اونم فروختیم پنجاه متر زمین گرفتیم و بقیه اش رو آشنا بود تو دو قسط دادیم، و شب روز کار کردیم پول جمع کردیم، اونجا رو ساختیم ساعت چهار و نیم صبح بیدار میشدم می‌نشستم سرقالی بافی با هزاران شوق میبافتم.. مگه خسته میشدم وقتی تلاش های همسرم رو برای زندگی میدیدم خیلی با قدرت به کارم ادامه میدادم ،هر سه هفته یه دونه تابلو فرش تموم میکردم می‌فروختم شصت هزار میدادم به همسرم میگفتم برو زود آجر رو بگیر و باز ادامه میدادم باز میبافتم سه هفته بعد میدادم به همسرم میگفتم زود سیمانش رو بگیر، و ناگفته هم نمونه همسرم راضی به پول گرفتن ازم نمیشد می‌گفت دلم نمیاد ولی من اصرار میکردم که خودم دوست دارم با رضایت خودم میدم یه روز عصر هیچ وقت یادم نمیره اون روز رو،،، وقتی در یخچال رو باز کردم دیدم یه جعبه کوچیک بازش که کردم دیدم یه انگشتر خوشگل طلا واسم گرفته بود ،در حد دو گرم خیلی خوشحال شدم ولی گفتم نیازی به این کارا نبود ما هدفمون ساخت خونه است ،من هیچی نمی‌خوام .که اونم گفت خدا میرسونه این کار همسرم باعث شد من به زندگی انگیزه ام بیشتر و بیشتر بشه و اینطوری شد که ما تا سال چهارم زندگی امون اونجا رو ساختیم و اون زمون من فقط 15سال داشتم و مادر یه بچه وهمسرم 22سال  با این تفاوت که من اجاره نمی‌دادم پیش پدر شوهرم می‌نشستیم و اینکه دخترمون از همون هفت ماه بعد زندگی مشترکمون با ما بود .شما هم شرایطتون خوبه .چون اون زمون ارزونی بود من یه تابلو رو می‌فروختم شصت تومن با اون پول یه النگو می‌خریدم ولی الان گرونی خوبه شرایطتون ولی می‌تونست بهتر از اینم باشه 

ببخشید طولانی شد انشالله شاهد موفقیت های پی در پی اتون باشیم همین جا 🌹🌹🙏

واای خدا ممنونم معصومه جانم فدات شم این حرفاتو مامانمم یادم نداده بود خیلی ازت ممنونم😍 ببخشیدا ...

خوتهش میکنم عزیزم ❤️

نه عزیزم من برای چای پیش دستی نمیارم 

چای رو که از سینی بر داشتن قندان رو میذارم جلوشون 


میوه یا شیرینی هم که تعارف کردم بستگی داره به طرف مقابل ام اکه بلانسب جمع پرو باشند از وسط برمیدارم 

میذارم آشپزخونه 


اکه نه خجالتی بودن میذارم جلوشون 


نه عزیزم هیچ اشکالی ندارد تی وی روشن بمونه فقط صداشو کم کن

وقتی حرف میزنن بهشون توهین نشده باشه با بلندی صدای تلویزیون 


میوه هم وقتی تعارف میکنم سیب برداشتن فقط یه دفعه میگم بردارین دیگه 

گفتن نه رد میشم میرم 



ره به همه خانمها صدق می‌کنه 


شما تازه وارد هستین تو تاپیک من قبلا خیلی در مورد پس انداز مخفی صحبت کردم 


خود دختر عمه من هم خونه به نامش بود ،هم ماشین 


اینا حدودا هفت هشت سالی باهم زندگی کردن 

رفته رفته اخلاق همسرش بدتر شد ☹️

شب دیر میومد ،،با دوستاش همیشه میگشت و ...

پول نمی‌داد برای خونه ،،،


با دختر عمه ام خواهر برادر بودن ،،،کنار هم نمیخوابیدن 


که آخر سر دختر عمه ام عاصی شد از دستش 

گفت طلاق می‌خوام 

از اون روز هم که گفت طلاق می‌خوام پسر باهاش لج کرد 

اونقدرررررررر اذیت کرد که دختر عمه ام گفت مهریه نمی‌خوام طلاقمو می‌خوام 


باز نداد گفت بمیری هم طلاق نمیدم 


هرروز هم شکنجه روحی میداد 🥺

آخر سر پسرگفت تمام دارایی هارو برگردون به اسم خودم تا طلاق بدم 

رفتن محضر همه چی رو زد به اسم پسر بعد طلاق نامه رو امضا کرد 


از زندگی مشترک هشت  ساله یه سیم کارت آورد 

خیلی دردناک هستش که اون همه زحمت بکشی زندگی جمع کنی 

براش بچه به دنیا بیاری

بعد با یه سیم کارت راهی خونه پدری بشی 

گوشی رو هم از دستش گرفت که بده خودم گرفتم ☹️


به همین خاطر میگم عزیزان هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست 


بعد هشت سال زندگی از این رو به اون رو شده بود 


الان که دختر عمه ام ازدواج کرده ،دیگه حواسش خیلی خیلی جمع 

فقط پس انداز می‌کنه 

اونم از نوع مخفی 

اگه تو زندگیش کم آورد میاره وسط ولی به اسم پدر مادرش که زود برگردونده بشه به جاش 


الان بعد مدتها میگه که دختر دایی تو راست میگفتی به من اون زمون که پس انداز داشته باش 

.ولی بی تجربه گی و خامی کردم

نه عزیز دلم بچه های من تا وقتی تو اون مغازه هستن جو گیر میشن بگیر بگیر 😀


وقتی برگشتیم دیگه یادشون رفته ،این اخلاق اشون رو خودم دوست دارم 😊


ماه بعد اگه رفتیم اگه فرض بر مثال اون وسیله مونده باشه دیگه به اون نگاه هم نمی‌کنند یه چیز دیگه رو بر میدارن.


در مورد آخرین گزینه ات هم اینکه چون من برای زندگی ام تند تند هدف تعیین میکنم 


مثلا اولویتم الان خرید ماشین برای خودم

تا تونستم فقط پول جمع کردم که طلا بگیرم 


اصلا نمیذارم صد هزارتومنم روزمین بمونه ،تو کارت بمونه 

پس هیچ وقت نمیام برای لباس هزینه کنم که فلان وقت گرون میشه برای من منفعت میشه 🙁

نههه اصلا


حتی شده در هفته اندازه پنج سوت طلا میگیرم ولی چیز اضافی خرج اضافی نمیکنم 


من آخر ماه هرچی داشتم تو کارت چه صد تومن چه پونصد تومن چه یه تومن علاوه بر قرعه هام ،،علاوه بر اقساطم ،علاوه اجاره خونه ها که اینارو جدا جدا تبدیل میکنم به طلا


باز اون پول خوردها که تو کارت می مونه آخر هر ماه تبدیل میکنم 

دیگه نمیام بگم 

دویصت تومن مونده چی میدن به دویصت 

اونا هم میشه پس انداز مخفی


مثلا من که خرج خونه امو هفتگی میکشم هر چی مدیریت کنم هفته ام با کمتر از اون مبلغ که در نظر دارم بسته بشه 


زود اونو انتقال میدم به کارت پس انداز 


دیگه اون پولرو قاطی هفته بعد نمیکنم باز همون روال ...


راستی بچه ها از الان سفت و سخت شروع کردم 😀

دیشب همسرم از لای قرآن صد تومن گفت پول بردار 


زود برداشتم بوسیدم پول رو گفتم میلیارد برکت عشقم 

آوردم زود انداختم پشت کمد تا بیرون رفتنی قلک بگیرم 

تا تو دستم خرج نشه 😊


الویت اولمون ماشین که انشالله تا یکی دوماه تلاش میکنیم 

زن و شوهری بگیریم 😊


بعدش باز انشالله جمع میکنیم زمینمون رو بسازیم 


چون از ماشین سختی میکشیم به خاطر همون الویت اولمون ماشین


بیاین بگین ببینم الویت اول شماها چی برای سال جدید ?


همه امون در کنار هم به الویت اولمون تلاش میکنیم 

        معصومه جان شمام بگین لطفا مثلا اوایل زندگی برای خونه خریدن چیکار کردین و پول صرفه جویی رو کنار میزا ...                                                                                

                        

عزیزم تو تاپیک رویای زندگی من مفصل توضیح دادم ولی اینجا هم به خاطر شما و بقیه دوستان بازم میگم برای خرید خونه من خیلی سختی کشیدم و چشمم رو از رو خواسته هام بستم .به خودم دلداری دادم که معصومه اینا هوس های زود گزر با لباس و خرج شکم کسی به جایی نرسیده که تو هم برسی  الان نیان بگین نه از شکم زدن درست نیست و از لباس نمیشه گذشت و زندگی دوروز .نه به نظر من زندگی دو روز نیست ما آینده داریم آینده بچه هامون هم دست ماست که چه جور مدیریت کنیم و اونا هم در آینده یه پشت و پناهی داشته باشن .از خرج شکم هم اینطوری باید جلوگیری کرد که هرروز هروز برنج نذاری ،گوشت و مرغ احتیاج نیست هر وعده باشه ،قرار نیست تو سفرمون هم ترشی باشه هم سالاد باشه هم سبزی باشه هم ماست باشه ،منظور از شکم اینارو عرض میکنم منم خودم اویل ازدواج خیلی سختی کشیدم خیلی مدیریت ها کردم به اینجایی که هستم رسیدم از قدیم گفتن مرد کار گر زن بنا. یه زن که باید زندگی رو بسازه .من به شخصه از خریدهای احساسی که سهل از خریدهای واجبم هم زدم   تا الان به  اینجایی که هستم رسیدم .راحت  نشستم از زندگی که دارم لذت میبرم .اویل دوستام هی می‌گفتن زنی که خرج نداره ارج نداره ،زنی که خرج نکنه شوهرش می‌ره واسه زنای دیگه خرج می‌کنه  نه عزیزم این حرفها پوچ آدم که زندگیش رو دوست داشته باشه حاضر برای رفاه زندگیش و پیشرفت زندگی اش تلاش کنه ،با این حرفها دلم  رو میسوزوندن ولی من باز با قدرت ادامه میدادم هرچی شوهرم میآورد بعد خریدماهانه خورد و خوراک بقیه اش رو میدادم طلا کار همسرم هم زیاد قدرتی نیست فصلی ولی طوری تقسیم بندی میکردم که کم نیارم تنوع غذایی داشتم ولی غذاهای بدون گوشت زیاد درست میکردم .برای شروع کار یه زمین در جای متوسط گرفتیم تمام طلاهامو که فروختم هیچ پا به پای همسرم هم شب و روز کار کردم مدیریت کردم نگشتم ،نخوردم، نپوشیدم، ،یه مدت که گذشت افتادیم رو غلطک مجبور بودیم نخوریم نپوشیم نگردیم چون هیچ پشتوانه ای نداشتیم .تقریبا چهار سال خیلی سختی کشیدم، ولی از بعد چهار سال دیگه دستمون راحت به دهنمون می‌رسید ولی نیومدم بگم دیگه زمین داریم تموم شد برم بگردم ،بپوشم، بخورم ،اصراف کنم .هدف نوشتم برای زندگیم به همسرم دلگرمی دادم امیدواری دادم گفتم ما میتونیم .زمین رو ساختیم ،بعد رفتیم توش یه سال زندگی کردیم ولی قانع نبودم باز پول جمع کردیم پول جمع کردیم ،خونه رو فروختیم رفتیم یه جای خوب آپارتمان گرفتیم حدود هفتاد متر  بعد به قرض افتادیم قسط دادیم ،باز در مقابل قسط هامون طلا می‌گرفتم تا اینکه یه کم طلا جمع کردم به همسرم گفتم بفروشیم یه ماشین بگیریم همسرم راضی نمیشد می‌گفت دستت خالی میمونه گفتم طلارو کم کم میگیریم ولی ماشین رو یه جا نمی‌تونیم بگیریم تا اینکه سال نود و یک هفت ملیون سیصد تومن دادیم ماشین پراید گرفتیم که من اون موقع شصت و شش گرم طلا دادم به همسرم .باز کافی نبود میگفتم الان بچه هامون کوچیک باید پیشرفت کنیم .باز  پول جمع کردیم سال نود و چهار ،صد و پنجاه گرم به همسرم باز طلا دادم ماشین سفر اس دی گرفتیم .به مبلغ سی و هشت ملیون که ماهانه یک ملیون اون زمون به مدت دو سال باید قسط می‌دادیم .قالیبافی کردم کمک خرج همسرم شدم تا قرضهارو سر و سامان بدیم .سال نود و پنج مبلغ هفت ملیون و نیم دادم به همسرم کمکش شدم برد قالی ها رو فروخت دادیم به قسط آپارتمان و و قسط چند ماه ماشین رو داد جلو افتادیم .درسته سختی می‌کشیدیم ولی در کنارش لذت رو هم میبردیم به زیارت رفتیم چند بار به تفریح رفتیم .اس دی رو خودم می‌روند و پراید رو همسرم.اینارو نمیگم که تعریفی از خودم بکنم نه خدا سر شاهده اینارو گفتم که انگیزه ای باشه براتون و این رو باور داشته باشین که خواستن توانستن .هی نگیم گرونی گرونی اون زمون هم که ارزونی بود پول هم نبود .مثلا طلا گرمی نود تومن بود من فرش میبافتم میشد دویصت تومن .الان طلا یک و سیصد فرش هم شده ده تومن

ببخشید طولانی شد اگه دوست داشتین بگین بقیه اش رو هم میگم تا انگیزه ای بشه براتون.موفق باشین عزیزان @الیسا۷۲     

@مادرخانومی30    

واقعا واقعا واقعا از تک به تک جملاتتون لذت بردم،اگه ممکنه بگین بقیشو،انشالله زندگیتون پررونق و پربرک ...                                                                                

                        

خواهش میکنم عزیزم شما به بنده لطف دارین .اواخر سال ۹۴بود که پژو اس رو گرفتیم صفرشو اون زمون ۳۸تومن گرفته بودیم بهمن سال ۹۴ بود .ولی ماشین رو سال ۹۵زده بود شرکت ،خیلی تو فشار افتادیم خیلی خیلی سختی کشیدیم ،،افتاده بود به زمستون همسرم خونه نشین شده بود به زور خرج شکم رو در میآورد  کار نبود چون کارش فصلی از پاییز به بعد کم میشه ،،ولی ماهانه باید یک تومن حتما می‌دادیم از یه طرف قسط خونه که ۳۲۰تومن بود باید اونو می‌دادیم از یه طرف یک ملیون هم باید جای چک واسه ایران خودرو رو پر میکردیم ،که اونم متاسفانه خودمون چک نداشتیم از اشناهای من گرفته بودیم که در صورت خالی بودن حساب به اون آشنا زنگ زده میشد، خلاصه که اندازه لقمه امون از دهنمون بزرگتر بود نه تو فامیل من نه تو فامیل همسرم کسی ماشین مدل بالا یا صفر نداشت،، ما اولین نفر بودیم که این ریسک رو کرده بودیم ،،صفحه قبل هم توضیح دادم که هرچی طلا داشتم فروخته بودم صد و پنجاه گرم داده بودم به همسرم که ماشین رو بگیره .خلاصه که از شانس ما کلا بیکاری شد .برف کولاک می‌بارید و یخبندان بود هیچ کس هم تو اون سوز سرما دلش نمی‌خواست خودش رو به درد سر بیی اندازه بده خونشو به بازسازی . خلاصه همسرم هم بیکار بود داشت دغ میکرد .من دیگه نیومدم تو اون موقعیت ، خودم رو بکشم کنار بگم تو کردی چرا گرفتی من زنم لباس می‌خوام گردش می‌خوام تفریح می‌خوام پول می‌خوام به جای این حرفها نشستم شب و روز کار کردم ،همسرم هم با ماشین پراید می‌رفت مسافر کشی روزی به زور هفت تومن هشت تومن میآورد که من با اون خرج خونه رو میگذروندم با یه بچه پوشکی و یه بچه مدرسه ای ولی یه بار به روش نیاوردم که سختی میکشم خودش میدید دیگه احتیاجی نبود منم هرروز بکوبم به سرش غم و اندوه رو تو چشماش می‌دیدم ولی امیدواری میدادم میگفتم فرشم تموم میشه زود میدیم به قرص‌ها در حالی که فرشی که من میبافتم ماهانه دویصت و پنجاه تون ارزش داشت ولی قسط ماشین یک ملیون بود .کاری به غیر از دلداری دادن از دستم بر نمیومد .خانمها همه تو زندگیمون سختی هایی کشیدیم شرط اینه که مواقع سختی پشت شریک زندگی باشین نه در خوشی ،تو خوشی ها همه میتونن شرط تو شرایط بد زندگی ،یه روز برفی که سوز سرما از لای پنجره ها داخل خونه میپیچید ، زنگ در رو مامور آب فاضلاب زد .پیش در و همسایه گفت خانم قبض ابتون رو ندادین قطع کردم پیش همسایه ها همسرم سر افکنده شد خودم خجالت کشیدم ولی اومدم جمع کردم قضیه رو گفتم آقای مامور حق با شماست همسرم پول رو به من داده تا پرداخت کنم ولی من کوتاهی کردم فردا حتما پرداخت میکنیم قبض هم پنجاه و خورده ای بود ولی تو شرایط ما اون زمون مبلغ قابل توجهی بود .همسرم با حرف من سرش رو بلند کرد یه طور تو چشماش برق رو دیدم خیلی خوشحال شده بود چون پیش در و همسایه بد میشد چه فکری میکردن چه چیزی پشت سر آدم می‌گفتن .میگفتن مثلا فلانی ماشین صفر در آورده ولی قبضشو پرداخت نکرده قطع کردن .مامور گفت خانم اگه فردا پرداخت نشه مجبوریم قطع کنیم .گفتم صدر درصد الان هم وقت اداری تموم شده به خاطر همون نمی‌تونیم امروز پرداخت کنیم فردا تا وقت اداری پرداخت میکنم .در حالی کو دریغ از یه ریال پول چای بود قند نبود وخیلی چیزای دیگه .خلاصه که اومدیم داخل همسرم گفت چرا گفتی فردا ،از کجا میتونیم بیاریم منم امروز فوق فوقش برم آژانس ده تومن کار کنم بقیه اش چی ،گفتم تو نگران نباش حل میکنیم تو برو آژانس تمام سعی تو بکن دیگه چاره نداریم 

حل میکنیم تو برو آژانس تمام سعی تو بکن دیگه چاره نداریم ابرمون می‌ره .همسرم هم راست می‌گفت چون ما پشت و پناهی نداشتیم پدر مادر من به رحمت خدا رفتن ،پدر مادر اون هم یه گرون نمی‌دن که هیچ همیشه هم طلبکار هستن که بچه آمونی باید بدی خلاصه که هیچ امیدی از کسی نداشتیم همسرم رو که راهی آژانس کردم سیب زمینی بار گذاشتم اپز برای شام که زیاد هزینه نباشه ،خودم نشستم کار کردم که فردا صبح قالی رو تموم کنم بفروشم کار دو روز رو تو یه روز تصمیم گرفتم تا صبحش تموم کنم و کردم . هیچ وقت یادم نمیره اون روز رو نخوابیدم تا خود صبح کار کردم ،کار کردم ،نصف شب همسرم اومد دید ناراحت شد گفت اگه من میدونستم این میشه وضعیت هیچ وقت همچنین کاری نمی‌کردم گفتم چه وضعی بالاخره زندگی بالا پایین داره .چرا این حرفو گفتم چون زندگیمو دوست داشتم بچه هام رو دوست داشتم برای پیشرفت زندگی  ام حاضر بودم هر کاری بکنم چون همسرم هم قدر شناس بود  ،اون روز رو هیچ وقت یادم نرفت برای بچه ای که پوشک لازم بود پول نبود که ببندم آوردم با نایلکس چسب زدم بچه اونطور خوابید .صبحش فرش رو بردیم بازار فرش فروختیم زود رفتیم اداره قبض هارو صفر کردیم .،خدارو هزاران مرتبه شکر که اون روز هارو پشت سر گذاشتیم ،دریغ از کمک کسی رو پای خودمون بودیم و هستیم ،عزیزان من این گفته ها واقعا تجربه شده تو زندگی مشترک اول از همه مهمترین کاری که باید توجه کنین اینکه واقعا پشت شریک زندگیتون باشین زندگیتون رو واقعا دوست به حرفهای این و اون گوش ندین که اره الان سختیش رو تو بکش فردا نونشو کس دیگه بخوره این حرفها پوچ یه حرفهای تو خالی با این گونه حرفها میخوان دست و دلتون رو از زندگی سرد کنن .چون خیلی ها هستن که چشم دیدن زندگی موفق بقیه رو ندارن ببخشید طولانی

نه گلم چرا سخت باشه .من یه روز برنج با مرغ بذارم حتما فرداش غذای نونی میذارم و سعی میکنم بدون گوشت باشه .کتلت سیب زمینی درست کن تو نستی یکم هم گوجه و خیارشور بگیر نتونستی هم گوجه باشه کافی ،روز بعد عدس پلو بذار من با چرخ کرده نمی‌ذارم با پیاز داغ درست میکنم ولی در کنارش حتما ماست میگیرم که خوشمزه تر باشه ،غذای روز بعد رو پای مرغ میذارم و نیم کیلو سبزی خوردن تونستم میگیرم نتونستم پیاز میارم کنارش ،روز بعد خورشت قیمه درست میکنم ،فرداش ماکارونی میذارم با سویا شد چرخ کرده میزنم نشد سویا ولی سعی میکنم چرخ کرده رو نگه دارم مثلا فرداش که برنج گذاشتم خورشتش یه بار کرفس با چرخ کرده میذارم یه بار هویج با چرخ کرده این غنیمت میشه ،بعد باز فرداش غذای نونی میذارم حتما یتیمچه در کنارش باز سبزی خوردن میگیرم که خوشمزه تر باشه ،باز زرشک پلو نصف سینه مرغ رو قشنگ ریز میکنم گاهی اوقات اگه مرغم کم باشه لوبیا سبز همیشه دارم تو فریزر زود در میارم از فریزر میریزم کنار سینه مرغ که زیاد باشه با برکت باشه ،روز بعدش غذای نونی ،کوکوسبزی میذارم ،ووووو ....یه روز ساندویچ بذار یه روز سوپ بذار مثل من پای مرغ بریز توش دو سه تا هم کدو سرخ کن بخورین ،یه روز خوراک عدس درست کن یه روز کنسرو لوبیا بذار یه روز خوراک قارچ بذار یه روز کوفته بنداز یه روز سالاد الویه بذار .و اینطوری ادامه بده یه کاری هم میتونی بتونی اینه که غذاهای بدون برنج رو تو یه برقه یادداشت کنی از رو اون لیست درست کنی مثلا امروز که روز برنج بود برنج رو خوردین واسه فرداش حتما به اون لیست نگاه کن غذای نونی ببین کدومشو خونه دارین درست کن با همون ،،،هزینه نکن چون بیرون بری یه وسیله رو بگیری از اونجا میگیی بذار اینم بگیرم بذار اونم بگیرم ،اینطور هزینه هات بالا می‌ره بعد اون غذای نونی که درست کردی دورش رو خط بکش واسه پس فرداش یه چیز دیگه درست کنی .موفق باشی گلم ،،،خواستن توانستن برنج گرون مصرف زیاد باشه هر بیست روز یه ماه تموم بشه اگه برنج ایرانی معمولی اشو بگیرین هفتصد حداقل می‌ره تو ماه ولی اونطوری جلوی هزینه  زیادت  گرفته میشه از من به شما دوستان نصیحت تا میتونین قناعت در زندگی کنین که الان بهترین فرصت بعدش بچه ها بزرگتر بشن سخت میشه و شرایط همیشه یک جور نمی‌مونه که فکر کنین که حالا جونم بخورم بگردم بعدا جمع میکنم نه نمیشه یه دفعه چشمتون رو باز میکنین میبینین اونی که باخته شمایید .البته اینم بگم نه تفریط نه افراط همیشه من میگم طوری نباشه که از نخوردن سلامتی مون به خاطر بیوفته .ولی بااین مخالفم که هر وعده برنج هروعده گوشت باشه با مدیریت و درایت به پیش برین .من خودم شام هم زیاد میذارم تا در هزینه صرفه جویی کنم برای ناهار هم بمونه .هم وقتم گرفته نمیشه هم در تهیه نمک روغن رب ،ابلیمو .قبض گاز جلوگیری میشه .موفق باشین دوستا

دلسردش نکنین .از قدیم هم گفتن که یه دست صدا نداره شما هم شروع به کار بشین کمک حال زندگیتون بشین .حقوق همسر من و دوستاش یکی ولی شرایط ما و اونا از زمین تا آسمون فرق داره خدا سر شاهده که مغرور نیستم و نمیشم همیشه هم بهشون راهکار نشون میدم .اونم بر میگرده به خانم خونه که چگونه تو زندگی مشترک آرامش به وجود بیاره .و انگیزه به مرد خونه بده و هدف های ریز و درشت طرح کنه رو کاغذ از کوچیکترینش شروع کنه تا برسه به قله موفقیت .عزیزم همسرتو پادشاه خونت  کن و خودت هم تاج روی سرش باش که نگین هاش از دور برق بزنه دست رو دست هم پیش به سوی موفقیت های زندگیتون قدم بردارین و همون موفقیت های زندگیتون و پیشرفت هاتون مثل نگین روی تاج از دور بدرخشه .زیاد خوب نیست قسم بخورم ولی بازم خدا شاهد .دوست دارم دور و بریام اونقدر داشته باشن که بهشون افتخار کنم دوست دارم خانواده خودم اونقدر داشته باشه که وقتی با همسرم میرم خونشون سرم پیش همسرم و خانواده اش بالا باشه .و اینکه همچنین برای خانواده همسرم اونقدر می‌خوام که داشته باشن که همسرم جلوی فک و فامیل من سرش بالا باشه که همچین خانواده موفقی داره .موفق باشی عزیزم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792