سلام عزیزم، در ابتدا به شما تبریک میگویم که به مسیر خودشناسی قدم گذاشته اید فکر میکنم این اولین سوالی است که در این حوزه ، در این بخش از من پرسیده میشود و ازین بابت بسیار خوشحالم .
خوشحالم ازینکه یک نفر قبل ازینکه مسله بزرگتری در زندگی اش ایجاد شود به دنبال شناخت خود و پیشگیری از آسیب است، این میتواند یک مراقبت خوب از خودتان باشد :)
مبحث سایه ها و عقده ها از مباحث نسبتا پیچیده در نظریه پروفسور یونگ هستند ، بهترین راه برای شناخت و تملک سایه تمرینهای تجربی و عملی است که ازین بابت شرکت در دوره های عملی خودشنناسی رو بهتون پیشنهاد میکنم اگر امکان شرکت ندارید میتونید از کتاب جوجه اردک درون یا نیمه تاریک وحود اثر خانم دبی فورد شروع کنید،
به طور خلاصه میتونم بگم هر وقت هر رفتار یا گفتار کسی در شما احساس خشم و کلافگی ایجاد کرد احتمالا آن ویژگی ردی از سایه شماست
مثلا اگر با دوستانتان به رستوران میروید و ازینکه یکی از دوستان برای انتخاب رستوران به علت بالا بودن قیمت چانه میزند و راضی نمیشود شما را همراهی کند و شما کلافه میشوید و میگویید وای چقدر خسیس! حالا یک بار میخواد بیاد رستوران این اداها چیست؟
اینجا فرصت مناسبی است که به صفت که به این فرد داده اید فکر کنید
احتمالا خساست سایه شماست و شما بسیار در تلاش هستید که خسیس دیده نشوید
کتاب نیمه تاریک با تمریینهای عملی میتواند بستر مناسبی برای شناخت عمیقترشما باشد.
در مورد اضطراب و ترس شما با توجه به پیشینه کوتاهی که عنوان کردید احتمال میدهم برای مراقبت از شما دنیا پیرامون خطرناک و آسیب زا به شما معرفی شده و این الگو در شما شکل گرفته که باید مراقب باشم و اگر شکست بخورم پذیرفته نیست، ممکن است دچار کمال گرایی هم باشید لازم است بیشتر باشما گفتگو شود تا بتوان دقیقتر راهنمایی کرد، در هر حال قدم اول آگاهی به رفتار یا الگوی مخرب و در قدمی بعدی شکستن الگو با اقدام کردن است
تکنیک موثری هم داریم که میتواند به شما کمک کند اینکه از خودتان بپرسید اگر با مردی آشنا شوم یا ازدواج کنم چه میشود؟
ممکن است در پاسخ بگویید شاید فرد مناسبی نباشد
من دوباره از شما میپرسم اگر با کسی که مناسب نبوده ازدواج کنید چه میشود؟
فرض کنیم جواب این باشد که در آن صورت شکست میخورم و باید طلاق بگیرم
دوباره همان سوال تکرار میشود تا 5 مرحله در نهایت شما به یک احساس ناخوشایندی میرسید که نمیخواهید آنرا تجربه کنید مثلا ممکن است پاسخ آخرین سوال شما این باشد که بدبخت میشوم! من میگویم ترس از بدبختی نه تنها مانع از تجربه احساس بدبختی در شما نمیشود بلکه اتفاقا اگر به علت این ترس به موقع اقدام نکنید ترس رابرای خودتان قطعی میکنید
مثلا هیچ وقت ازدواج نمیکنید بعد هر بار که زوج عاشق و موفقی را میبینید احساس بدبختی میکنید!
پس بهتر است درپذیرش حس های خودتان باشید و بگویید من تلاشم برای شناخت را به کار میبرم ولی از ترس زمین خوردن یک عمر روی زمین نمیخزم بلکه راه میروم و میدوم و درحالیکه نهایت تلاش خودم را برای انتخاب درست کرده امف پس به وقایع خوش آمد میگویم و به عنوان مرحله ای برای رشد خودم به آن نگاه میکنم..
این کتاب چندین ترجمه دارد که این ترجمه کتاب بهتر است :
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید