2794

بی محبتی و احساساتی نبودن همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 145 بازدید

سلام. من 28 سالمه همسرم هم 30  سالشونه 2 ساله ازدواج کردیم 2 سالم عقد بودیم من خیلی احساسیم مثلا هر وقت بخوام بوسش میکنم ،بغلش میکنم ، بیشتر مواقع تو رابطه من پیش قدم میشم همیشه بهش عزیزم میگم ،همیشه قربون صدقش میرم هر کاری از دستم بربیاد براش انجام میدم که مبادا یه وقت از دستم ناراحت بشه اصلا نمی تونم ناراحتیشو ببینم اگه یه وقت هم از دستم دلخور باشه دلم طاقت نمیاره سریع میرم از دلش درمیارم ولی اون اصلا اینجوری نیست خیلی محبت نمیکنه ابراز احساسات نمیکنه چند بار هم بهش گفتم میگه تو دوست داشتن من شکی نیست ولی یه سری از چیزا رو نمی تونم به زبون بیارم.  اگه ناراحتم کنه اصلا براش مهم نیست قهر میکنم گریه میکنم اصلا طرفم نمیاد تازه دست پیش می گیره که پس نیفته به خدا من بی دلیل قهر و گریه نمیکنم این جور مواقع واقعا اون مقصره مشکلش اینه که هر چیزی و به زبون میاره اصلا نسنجیده حرف میزنه همه چی میگه منم که ناراحت میشم یا میگه مگه من چی گفتم تو بی جنبه ای یا اینکه بعضی مواقع خودشم قبول میکنه که حرفش اشتباه بوده میگه از دهنم پرید. یه سری حرفا رو تو دوران نامزدی بهش گفته بودم که شخصی بود مربوط به خانواده خودم بود همشو رفته بود به مامانش گفته بود وقتی فهمیدم و بهش گفتم گفت شاید از دهنم پریده اصلا آداب اجتماعی سرش نمیشه من با تمام فامیلاش رفت و آمد میکنم تو تمام مراسماشون شرکت میکنم ولی مثلا بهش میگم بریم ملاقات عمم دقم میده تا بیاد میگه خودت برو روابط اجتماعیش خیلی ضعیفه مثلا عموی خودش فوت شده بود شب هفتش همه خونشون جمع بودیم غریبه نبود همه خودی بودیم من با مادرشوهرم رفتم اون بعد ما اومد دیده بود زن و مرد با هم هستن دیگه تو نیومده بود تا آخرش بیرون وایستاده بود خجالت کشیده بود بیاد تو اصلا تو جمع که زن باشه خیلی موذبه مثلا دوتایی میریم خرید که من یه مانتو بخرم نمیاد تو مغازه که حداقل پشت در اتاق پرو وایسه بیرون مغازه وایمیسه میگه خودت برو. کلا به همه چی بی تفاوته مثلا چند ماه پیش من یه سقط داشتم جنین ایست قلبی کرده بود من درد داشتم از درد دستامو گاز می گرفتم اون اصلا انگار نه انگار نه اومد پیشم نه یه ماساژی نه یه حرفی که دردم و تسکین بده خیلی بی تفاوت نشسته بود گوشه خونه قلیون میکشید بعدأ هم که بهش گفتم میگه تقصیر خودته آخه اون فعلا بچه نمی خواست میگفت زوده به اصرار من قبول کرد. اصلا اقتصادی نیست اصلا به فکر پس انداز نیست ( خودمم شاغلم ) حقوق خودش و که میده به قسط ها و ما بقیشم خرج میشه میره علاوه بر اون از پس انداز های منم کلی خرج میکنه (نه اینکه بره بیرون برای خودش بچرخه و خرج کنه ها نه ، مثلا برای چیزایی هزینه میکنه که واجب نیست )هر چی بگم اصلا گوش نمیکنه یه دندست اگه یکی یه حرفی بزنه که بهش بربخوره سریع و تند و با لحن بد جواب میده بار ها گفتم وقتی عصبانی میش اصلا هیچی نگو میگه نمی تونم کار خودشو میکنه دیگه خسته شدم از کاراش تو رو خدا راهنماییم کنید من چیکار کنم ؟

 

اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و زوج درمانگر

سلام خدمت شما دوست گرامی
تفاوت شما وهمسرتون در نیازها وویژگیهای شخصیت بارز ومشخص هست مثلا شما نیاز به عشق ومحبت بالایی دارید در صورتی که همسرتون این نیاز شون در حد پایین تری قرار دارد .از نظرصفات شخصیت هم با توجه به گفته هاتون این تفاوت وجود داره .در کنار اینها مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارید وسیاستهای رفتاری رو بلد نیستید.اول از همه سعی کنید قسمتی از مشکلات رابطه را که خودتون در به وجود آمدن آن سهم دارید را برطرف کنید یعنی شناسایی کنید که کجا من رفتار وگفتار وانتظارم اشتباه بوده واون قسمت رو خودم درست کنم مثلا قهر وگریه کردن رفتاری ست که شما باید یک جایگزین بهتر برایش انتخاب کنید .با خلاقیت وسیاستهای رفتاری انتخاب کنید .همسرتون و ویژگیهاش رو خوب بشناسید وببینید بهترین زبان گفتگو با همسرتون چیه .صفات و ویژگیهای آقایون رو بهتربشناسید مثلا زبان محبت کردن مردها با ما خانمها فرق داره. ببینید در کدام قسمت باید تفاوت خود وهمسرتون رو باید بپذیرید مثلا شما فردی اجتماعی هستید وهمسرتون فردی خجالتی واین تفاوت رو اگر تلاش کردی به تعادل برسونید وبا این حال موفق نشدید بهتره که بپذیرید همسر من این ویژگی رو داره وتغییرش هم براش سخته ویا زمان بره.زملنهای مناسبی رو برای گفتگو کردن برای تعارضاتتون انتخاب کنید وبدون موضع گیری وبا کمال انعطاف پذیری سعی کنی با هم صحبت کنید وحرفهای همدیگر رو بشنوید وبه انتطارات منطقی همدیگر پاسخ مثبت بدهید
کتاب ازدواج بدون شکست نوشته ویلیام گلسر رو مطالعه بفرمایی ودر نهایت اگر مشکلاتتون رو نتونستید حل کنید به زوج درمانگر مراجعه کنید تا کمک بیشتر وبهتری دریافت کنید

حلیمه باصفت-خانواده درمانگر

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

با این مادر و احساسات خودم چه کنم؟

پاسخ سلام دوست عزیز متوجه احساس شما و عمق ناراحتیتان هستم همانطور که اشاره کردید مادر شما بخاطر جدایی و شکستی که در زندگی داشته اند دچار اسیب روحی شده اند و نمیتوانند منبع عاطفی خوبی برای شما باشند .شاید خ...

تشخیص احساسات و احتمال افسردگی

پاسخ سلام ممکن است افسردگی برگردد . ولی این چیزهایی که شما نوشتید خیلی ربطی به افسردگی ندارد. توصیه می کنم رواندرمانی انجام بدهید

بی ثباتی احساساتم نسبت به همسرم

پاسخ با سلام خدمت شما دوست عزیز با توجه به مواردی که ذکر کردید لازم هست که علت سندرم بی ثباتی عاطفی در شما بررسی بشه تا تشخیص نهایی و درمان بر اساس تشخیص درست صورت بگیره و نیاز است که به روانشناس رجوع بشه...

بی اعتنایی نسبت به خواسته و احساسات همسر

پاسخ سلام دوست عزیز ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردید. دوست عزیز عنوان نکردید که همسرتان چند سالشونه و فرزند ارشد خانواده هستند یا خیر؟ و اینکه شما از قبل می دونستید که همسر شما مسئولیت خانواده خودش را ب...