2794

دخالتهای زیاد مادرشوهر

200 بازدید 4 تبادل تجربه

سلام. من و شوهرم هر دو ۳۰ سالمونه و هم سنیم الان ۵ ماهه ازدواج کردیم شوهرم واقعا آدم خوبیه و یه جورایی آشنای خانوادگیمون بود ۷ سال منو میخواست ولی من هربار جواب نه میدادم بخاطر خانواده اش که ازشون بد شنیده بودم تا بالاخره یه روزی جواب بله رو دادم واقعا دوستم داره و هوامو داره مشکل من از اونجایی شروع شد که مادرشوهرم گفت مادرزنت تو تالار فلان چیز رو به من گفت اینکارو کرد بعد مادرم که پاتختی اومد خونمون البته منو مادرشوهرم باهم توی یه خونه زندگی میکنیم شوهرم هم تک پسره و یک خواهر داره اونم ازدواج کرده خلاصه با مامانمینا بد رفتار کرد بیچاره خانواده ام چیزی نگفتن یک روز قرار شد من مادر و پدرمو صدام کنم تا کینه و ‌کدورت بینشون حل بشه خلاصه رفتیم بالا پیش مادرشوهرم دوباره تیکه انداخت که چرا اول رفتین پایین بالا نیومدین و فلان بعدش به مادرم گفت فلان چیز رو گفتی مادرم گفت نه نگفتم به زور میگفت نه تو گفتی میزنی زیرش خلاصه این بگو اون بگو که مامانم تو عصبانیت گفت اگه من اخلاق تورو میدونستم اصلا دختر نمیدادم حیف اینو بهونه کرد و خودشو زد و کولی بازی در آورد همیشه با این کاراش میخواد شوهرمو و پدرشوهرمو به سمت خودش بکشونه یه روز هم فیلم عروسی رو گرفتیم دو سه بار دید بعد یهو گفت تو تالار از من عکس ننداختی من این همه زحمت کشیدم چرا تو خونه پدرعروس بهتر فیلم گرفتن چرا تو خونه پدر داماد کم فیلم گرفته و فلان بعد گفت بخاطر جریمه تون که عکس ننداختین فیلم رو نمیدم بهتون یه روزم مامانم زنگ زد به من که تولد شوهرمو تبریک بگه بعد من برداشتم بالا پیش مادرشوهرم بودم این حرف میزد با شوهرم مادرم بنده خدا فکر کرد من تو خونه خودمم صدای تلویزیونه گوشی رو دادم شوهرم باهاش صحبت کرد بعد که قطع کرد وای مادرشوهرم یک آشوبی به پا کرد که چرا با من صحبت نکرد به شوهرم فحش داد میخواست خودشو از پشت بام بندازه پایین و فلان بعد به شوهرم گفت حق نداری بری خونشون دیگه الان شوهرم هم دیگه نمیاد مادرشوهرم گفت به من بی احترامی میکنن تو صدات در نمیاد الان از ترس اینکه بهونه نداشته باشه مامان و بابام دو ماهه نیومدن خونم خواهرام میخواستن بیان گفتم نیاین دوباره یک چیزی رو بهونه میکنه بخدا تو این ۴ماه انقدر استرس گرفتم و افسرده شدم همش گریه میکنم جرات ندارم خانواده ام رو دعوت کنم توروخدا کمکم کنین دارم دیوانه میشم خونه به اسم مادرشوهرمه تا چیزی هم میشه سریع به شوهرم میگه وسایلاتونو جمع کنین برین از اینجا همش تیکه میندازه بهم خداروشکر شوهرم هوامو داره کمکم کنین موقعیت رفتن به مشاوره رو ندارم 

الان هم شوهرم گیر داده بچه میخوام من با این وضع چه جوری بچه بیارم البته خودمم دوست دارم ولی فقط بخاطر این وضع دلم نمیخواد چیکار کنم میترسم شوهرمم از من سرد بشه ؟


اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست و همراه گرامی
شرایط سختی دارید و نگران زندگیتون هستید و نیاز به استقلال در رابطه شما نادیده گرفته میشه و هیچ حریم و مرزی در رابطه شما وجود نداره و چون وابستگی مالی به خانواده همسر وجود داره همون طور که فرمودید به علت خانه ای که مادر همسرتون به شما دادن ایشون مرزهای رابطه شمارو نادیده میگیرن و میشکنن به شما پیشنهاد می کنم تلاش کنید از این مورد رها بشید. یعنی از آن خانه برید و در جای دیگری زندگی کنید و این شرایط رو برای خودتون ایجاد کنید تا وقتی که مادر همسرتون این اهرم رو دارن به راحتی توسط اون روی زندگی شما مسلط هستند و این مسئله در تربیت فرزندتون  نمود بیشتری خواهد داشت و حتی کم کم رابطه شما رو به خطر خواهد انداخت با همسرتون صحبت کنید و از ایشون درخواست کنید مرزهای رابطه  تون رو جدی بگیرند و به شما هم همین پیشنهاد رو دارم 

تجربه شما

login captcha

عزیزم  با همسرتون تا زمانی که گوش بفرمانش هستید مشکل نداری وگرنه که حتی اجازه دیدن خانواده و صله رحم رو هم از شما گرفته..اولین کاری که باید بکنی مستقل شدن هست .باید از اون خونه برید.. و اگر تو اون خونه موندی اجازه نده که برای مهمون و آمد و  رفت شما هم تصمیم بگیرن ..بچه هم تو این اوضاع؟ فردا برای تربیت و حتی نگهداریش هم بازخواستت میکنن..

آیا بچه دار شدن الان در این موقعیت درسته ؟

خیلی ممنون که وقتتون رو برای ما میگذارید 

دیروز رفتم خونه مامانم تنهایی وقتی اومدم شوهرم بهم بی محلی میکرد بعد رفت بالا پیش مامانش به من گفت تو نیا خودت شام بخور رفت اونجا شام خورد من انقدر گریه کردم آخر حالم بد شد بهش اس ام اس دادم که حالم بده اومد پایین میگه من گفتم اوضاع رو درست کن اگه تنها بری منم تنها میرم خونه مامانم

چیکار کنم به مامانم اینا میگم میگن ما بزرگیم به شوهرم میگم میگه خودشون خراب کردن خودشونم باید درست کنن آخه مامانم تو عصبانیت یهو گفت اگه من میدونستم نمیذاشتم حیف مامانم منظورش این بود که نمیذاشت من پیش مادرشوهرم بشینم حالا شوهرم فکر میکنه منظورش این بوده که دختر نمیدادم هرچی هم میگم قبول نمیکنه مادرشوهرمم خیلی میره تو مخش و تحت تاثیرش قرار میده 

ممنون از شما 

منو شوهرم اصلا با هم مشکل نداریم این بزرگترها مشکل به وجود آوردن 

یکدفعه مادرم و مادرشوهرم با هم بحثشون شد مادرم تو عصبانیت گفت حیف اگه من میدونستم نمیذاشتم اون منظورش این بود که نمیذاشتم خونه مادرشوهر بشینه ولی مادرشوهرم میگه نه منظورش اینه که دختر نمیدادم سر این قضیه شوهرم از مادرم ناراحت شده و نمیاد خونشون منم به دلهره و استرس میرم خونه مامانم چیکار کنم راهنماییم کنین در این زمینه ممنون 


@kajol

سلام دوست عزیز

از اعتمادتون ممنونم

خداروشکر شما و همسرتون با هم مشکلی ندارید

در رابطه با بزرگترها بهتره بدونید این مشکل تنها مشکل شما نیست درصد بالایی از زوجین در مورد همین مشکل با ما مشاوره دارند این رو عرض کردم تا بدونید در اوایل زندگی این مسئله دامنگیر اکثر زوجین هست 

به شما پیشنهاد می کنم وسط این رابطه دچار آسیب بین همسر و مادر و مادر همسر قرار نگیرید. چون بسیار. فرسایشی هست بلکه خودتون رو کنار بکشید تا گذشت زمان بتونه تا حدودی خشم ها رو کم کنه به هر حال شخصیت و مدل مقابله با مسائل در افراد مختلف و در خانواده های مختلف متفاوت هست و گاهی بزرگترها با زندگی فرزندانشون مثل گوشت قربانی رفتار می کنند هر کدام زوج رو به سمت خود می کشند و تلاش می کنند تایید آنها را داشته باشند و از اصل ماجرا که سعادت و خوشبختی زوجین هست دور میمونند شما و همسرتون نیاز دارید در این مورد با هم گفتگویی داشته باشید. و به یکدیگر متذکر بشید به هر حال هر دو والد دلخوری های خودشون رو دارند و اگر بخواهید به این دلخوریها خیلی بها بدید ممکنه رابطه تون دچار مشکل بشه پس خود شما هستید که بدون پرخاش با قاطعیت می تونید از مرزهای رابطه تون محافظت کنید 

یه توصیه کوچک هم دارم تلاش کنید فعلا رابطه مادر و مادر همسرتون به حداقل برسه یعنی هر دو رو یکجا دعوت نکنید. و هر کدام رو مجزا به مهمانی دعوت کنید. تا در رقابت این که من بیشتر به فکر این زوج هستم یا گله های گذشته نیفتند

آرامش گمشده همه انسانهاست

براتون آرزوی آرامش دارم 

باز هم اگر سوالی بود من در خدمتم 

پرسش ها و پاسخ های مشابه

دخالتهای مادرشوهر و بی تفاوتی همسر

پاسخ سلام دوست عزیز آیا این مشکلات از ابتدا وجود داشت؟ دلیل مخالفت مادر شوهرتون با ازدواج شما چه بوده که عنوان کردید میخواد ثابت کنه به همسرتون که انتخابش اشتباه بوده؟ دلیل دخالت های مادرشوهرتون چی هستش؟ و...

دخالتهاى خواهرشوهر

پاسخ با سلام خوب وقتی همسر شما به سفارش خواهرشون و با معرفی ایشان با شما آشنا می شود می توان به این موضوع پی برد که این ارتباط، ارتباط نزدیکی است. از طرفی به نظر می رسد شما مدت زمان کافی برای شناخت ایشان ص...

دخالتهای مادرشوهر و پدرشوهر

پاسخ سلام دوست خوبمهمه مادر ها و پدر ها خودشون رو در مورد زندگی فرزندانشون مسئول میدونن و در نتیجه به خودشان اجازه دخالت در تمام امور زندگی عروس ها و دامادها میدنرفتار شما باید در این زمینه خنثی در عین حال...

توقعات و دخالتهای مادرشوهر

پاسخ سلام و ممنون از اینکه مارو انتخاب کردید دوست عزيز شما بايد باهمسرتون درمورد مرزهای زندگيتون واندازه خصوصی بودن برخی مسائل به توافق برسيد وقوانينی برای مواقعی مانند اين موقعيت وضع كنيد وبه اون پايبند ب...