سلام وقتتون بخیر خسته نباشید🌹. ببخشید من فکرم شدیدا درگیر یه موضوع شده به طوری که زندگیم رو مختل کرده و به هیچ چیز دیگه نمیتونم فکر کنم! یکم جریانش طولانیه ولی خواهش میکنم کمک کنید آخه به جز اینجا از هیچ جا و هیچ کس دیگهای نمیتونم کمک بگیرم😔. من توی یه شهر کوچیک زندگی میکنم و اینجا همه همدیگرو میشناسند و یه جورایی به هم وصل هستند! ۱۹ سالمه و مدت چهارساله با یکی از پسرهای محلمون که آشنا هم هستند به قصد ازدواج در ارتباطم. خیلی خانوادهی خوب و مطرحی داره خودشم یه پسر خوب و اهل کار و تلاشه و خودشو ثابت کرده. ولی به دلایلی هنوز نامزدیمون رو رسمی نکردیم. سه تا داداش هستند که یه داداش بزرگتر از خودش داره و خودش داداش وسطی و داداش کوچیکترشم که هنوز دبستانه. داداش بزرگترش تقریبا سی سالشه و هنوز مجرده و پدرش همیشه تاکید داشت که باید اول داداش بزرگترت نامزدی کنه بعد تو چون یه جورهایی توی خانوادشون رسمه. الان داداش بزرگترش به خواستهی پدرش از دخترعموش خواستگاری کرده و احتمال ۹۵٪ جوابشون مثبته. از اون روز تا الان من خیلی فکرم درگیر شده همش مقایسه میکنم همش خودخوری میکنم. نامزد من پسر بدی نیست اصلا حتی پدرش از داداش بزرگترش بیشتر قبولش داره و یه جورایی دست راست باباشه و اون اعتمادی که پدرشون به نامزد من داره به داداش بزرگترش نداره. من میدونم که هرکس زندگی خودش رو داره و اگر قرار باشه آدم اینجوری فکر کنه زندگیش جهنم میشه . ولی همش فکرم درگیر این موضوعه که اولا اون پسر بزرگترشونه و بیشتر دوستش دارند، مدرک تحصیلیش از نامزد من بالاتره، دختر عموشونم که قراره نامزدش بشه مدرک تحصیلیش از من بالاتره هر چند من ازش کوچیک تر هستم ولی خب میترسم همه اون رو از من سرتر بدونند هر چند از لحاظ ظاهری ازم پایین تره و همه به عنوان یه دختر حسود میشناسنش و حتی توی رفتارهاش خیلی معذرت میخوام یکم بیشعورانه برخورد میکنه در حدی که اگر توی خیابون یه آشنا دید اصلا سلام نمیکنه و اینا...خلاصه از لحاظ اخلاق و رفتار اجتماعی و ظاهری من ازش سرترم ولی همش میگم خانوادهی نامزدم اون رو بیشتر از من دوست دارند چون هم عروس بزرگشونه هم دخترعموشونه و خلاصه خیلی فکرم درگیر این موضوع شده😔 از لحاظ تحصیلی که یکم بهترم چون منم میتونم ادامه بدم و فوق بگیرم آخه هنوز کارشناسیمو تموم نکردم! خلاصه با این فکرها زندگیم مختل شده به خدا خیلی نامزدمو دوست دارم و پسر خوبیه ولی نمیدونم چرا همش با داداشش مقایسش میکنم و همش مجسم میکنم که در آینده همه اونارو بیشتر از ما دوست دارند. وضع مالی پدرشون خیلی خوبه و خودش واسه بچههاش عروسی میگیره همش میگم نکنه یه عروسی خوب و مجلل واسه اونا بگیرند و واسه ما نگیرند و چه میدونم اگه اونا عروسی کنند ما عروسیمون خیلی میفته عقبتر و این فکرها خیلی عذابم میده تو رو خدا یکم راهنماییم کنید چیکار کنم که خودمونو با اونا مقایسه نکنم چیکار کنم که سرم توی زندگی خودم باشه؟ نمیدونم اسم این حس چیه ولی به خدا من هیچوقت دختر حسودی نبودم از وقتی جریان نامزدی داداش بزرگش پیش اومده اینجوری شدم😔 آخه همیشه فکر میکردم ما زودتر نامزدی و عروسی کنیم ولی خورد تو ذوقم. من دوست ندارم حسادت کنم دوست دارم فکرم درگیر زندگی خودم باشه و دوست دارم با اون دختر رابطه خوبی داشته باشم هر چند خودش زیاد اجتماعی نیست. خلاصه خیلی داغونم لطفا کمکم کنید ممنونم
اطلاعات تکمیلی
سن19جنسیتزنشغلدانشجووضعیت تاهل مجردسلام همراه عزيز✋🏻
ممنون از اينكه ما را انتخاب كردی
حسادت هم يكی از احساسات انسانی است (شايعترين هيجانات انسانی كه مستقيما با روابط بين افراد مربوط ميشود) يک خشم درونی حسادت از بدو تاريخ همراه انسان ها بوده و كمتر كسی است كه در زندگی حتی لحظه ای كوتاه دچار اين حس نشده يا اين حس را از سوی اطرافيانش تجربه نكرده باشد حسادت نتيجه آن است كه فرد احساس آشفتگی ،ضعف ،و ناتوانی و پوچی و آسيب پذيری و ترس شديد ميشود. انسانها دوست دارند بهتر از ديگران باشند ،و اگر فرد احساس كند ديگران بهتر از او هستند و خودش در مرتبه پايين تری قرار دارد دچار حسادت ميشود.
به جای اينكه به خاطر احساس تان نسبت به ديگران خودتان را سرزنش كنيد ريشه ها و دلايل حسادت تان را شناسايی كنيد.حسادت در نتيجه اعمال و رفتار ديگران ايجاد نميشود بلكه عدم اطمينان و اعتماد به نفس درونی افراد باعث به وجود آمدن چنين احساسی در افراد ميشود . اعتماد به نفس تان را تقويت كنيد، حسادت نتيجه عدم اطمينان افراد به خودشان ايجاد ميشود ، نه رفتار و اعمال ديگران . دوست عزيز برای افزايش و تقويت اعتماد به نفس تان از همين امروز اقدام كنيد .اجازه ندهيد حسادت بر روابط شما با ديگران تأثير منفی بگذارد .حسادت به داشته های ديگران ،شما را عصبانی ،خشمگين و افسرده ميكند و همين باعث ميشود انرژی لازم برای پيمودن راه موفقيت را از دست بدهيد و نتوانيد پيشرفت كنيد .برای نعمت هايی كه داريد شكرگزار باشيد و سعی كنيد راضی باشيد و برای بهتر شدن تلاش كنيد
قانع و راضی بودن به آنچه كه داريد ،ميتواند شما را از اين احساس ناخوشايند دور كند . برنامه تان را براساس اقدامات تنظيم كنيد ياد بگيريد در لحظاتی كه دچار حسادت ميشويد ، قبل از اينكه اين حس تمام وجودتان را بگيرد آن را تجزيه و تحليل كنيد .
به جای فكر كردن به مواردی كه حسادت تان را برانگيخته ميكند به اين فكر كنيد كه چه ضعف و كمبودی در وجودتان باعث به وجود آمدن اين حس ميشود .
شخصيت تان را رشد دهيد . به نقاط مثبت شخصيت تان فكر كنيد ، قدر خودتان را بدانيد ارزش وجودی تان را درک كنيد. فراموش نكنيد شان شما بالاتر از اين است كه به ديگران حسادت كنيد و با اين كار به خودتان آسيب برسانيد . شرايط و احساسات موجود را با واقع بينی بررسی كنيد .به مواردی كه حس حسادت شما را بر می انگيزد خوب فكر كنيد و از خودتان بپرسيد كه اين موارد تهديد كننده تا چه حد واقع گرايانه هستند . نگرانی شما از در خطر بودن رابطه تان تا چه حد بر پايه شواهد واقعی است ؟ و آيا رفتار خودتان موقعيت را بدتر نميكند . مثبت انديش باشيد.
حسادت بيشتر در كسانی شايع است كه توانمندی های خود را دست كم ميگيرند
نحوه تفكر و نگرش خود را تغيير دهيد ،بايد در خودتان انگيزه ايجاد كنيد و اثرات منفی حسادت را به خودتان يادآوری كنيد.
بايد متوجه منافع حسادت نكردن باشيد منافعی مانند داشتن يک زندگی توام با آسايش. سبكی و زشتی اين صفت و حركات ناشی از آن را مرتبا به ياد آوريد .به نعمت ها و امتيازها و نقاط مثبت خودتان بيشتر توجه كنيد . روی ارزش ها تعمق كنيد و ازخودتان بپرسيد كه اصلا موضوع مورد فكر ما چه قدر ارزش دارد ؟
وقتی دچار حسادت ميشويد آن را مديريت كنيد ،به اين ترتيب كه توانايی های خودتان را شناخته و در جهت آن حركت كنيد و اگر نتيجه ايی حاصل نشد از روانشناس كمك بگيريدتا مشكل تان ريشه ايي و راه هاي رفع
آن روشن شود . از آنجا كه حسادت مربوط به درک و برداشت شما از نداشته هايتان است
كمی وقت و انرژی را صرف ياد آوری داشته هايتان كنيد .
به خودتان يادآوری كنيد كه خيلی از چيرها را خودتان ميخواستيد شما هم ميتوانيد آنها را داشته باشيد ،ولی خودتان انتخاب كرده ايد كه از داشتن آنها صرف نظر كنيد ,دوست عزيز بايد روی افكار ارزش های زندگی خودتان كار كنيد . اينكه شما همواره به رقابت و حسادت به جاری خودتان داشته باشيد فقط باعث ميشه آرامش خودتان را خراب كنيد چون جنگی هست كه هيچ برنده ايی ندارد و شما عملا برای هيچ ميجنگيد . ارزش آدمها با افكارشون بيشتر ميشه
مراقبه و ورزش كنيد
رابطه عاطفی خود را با افراد مورد حسادت خود بيشتر كنيد به او محبت ورزيد و در حل مشكلات ياری اش كنيد بدين وسيله زمينه روانی مناسبی بين شما و او پديد می آيد و زمينه دوستی شما بيشتر فراهم ميشود .
از حساسيت بيش از حد در هر زمينه به پرهيزيد
ساعت هايی از روز را تو اتاق تاريک موزيک بزاريد و دراز بكشيد و سعی كنيد به چيزی فكر نكنيد ،كاملا آزاد و رها باشيد . بعد از مدتی ميتوانيد افكار و احساسات تان را كنترل كنيد تعريف های خودتان را از موفقيت داشته باشيد نوشتن يادداشت های روزانه راهی بسيار خوب بيان احساسات و مقابله با احساسات منفی است نوشتن در مورد حسادت ميتواند برای درک بهتر و روبرو شدن با آن به شما كمک كند و همچنين يک دفترچه يادداشت سپاسگزاری داشته باشيد .
شاد و موفق باشيد 🙏🏻🌷
پاسخ اول اينكه رابطه رو با خانواده شوهرت براي مدتي محدود كن يا حداقل فقط زمانهايي كه همسرت حضور داره به اونجا برو... مكانهايي كه با برادر شوهرت تنها ميشين رو ترك كن(مثلا اگه تو اتاق يا پذيرايي يا اشپزخانه ...
پاسخ با سلام برادر شوهر شما مدام در حال شنیدن نصایح دیگران است ...تکرار پشت تکرار، پشت سر هم نصیحت، مثل اینکه این پند و اندرزها تمومی نداره، اینها افکاری است که هنگام نصیحت کردن در ذهن فرد نصیحت شونده خطو...
پاسخ سلام و وقت بخیر اینکه شما بخوایین همسرتون از برادرش جدا بشه قطعا امکان پذیر نخواهد بود و منجر به دعوا میشه همین طور که خودتون فرمودین .به جای اینکه تمرکزتون رو بگذارید روی اینکه ایشون دخالت نکنه یا ه...
پاسخ سلام دوست گرامی به سن برادر شوهرتان و اینکه متاهل هستمد یا مجرد اشاره نکردید هرچه سریعتر خودتان را از این رابطه سمی بیرون بیاورید و جدی و قاطع با ایشان برخورد کنید . برادر همسرتان با خودکشی و گریه شما...
معمولا عروس اول نسبت به عروس دومی این حس را داره بخصوص اگر دومی حسن های بیشتری نسبت به خودش داشته باشه شما چون هنوز ازدواج هم نکردید ولی از طرفی اولین فردی هستید که خودتون را عروس این خانواده می دونستید احساس عدم امنیت هم غیر از حسادت بهش اضافه شده
اگر واقعا میخواهید همش شوهرتون را با برادرش مقایسه کتید نظر من اینه کلا نامزدی را به هم بزنید و برای پسر اول و عروسش این حس شما دردسر خواهد شد و درست نیست
یعنی تمام مشکلات من و نوشتی😞..هر کلمه رو که میخوندم میگفتم مگه میشه اینقدر شباهت داشته باشیم منم دقیقا همینجور حسادت دارم