سلام مدت زیادی هست که پدر و مادرم با هم مشکل دارند و همیشه ما بچه ها در جریان تمام مشکلات و دعواها بودیم، یک سالی هست که پدر و مادرم تصمیم به جدایی دارند و پدرم رفته از خونه.
پدرم هم خیلی سال هست که بیکار هستند.
من چند سالیه که دچار افسردگی شدم از وقتی که دانشگاهم تموم شد و خونه نشین شدم خیلی بدتر شدم یک سال طول کشید تا سرکار رفتم درسته باعث شده سرم گرم باشه اما مشکلات کار هم بهم فشار میاره و بیشتر احساس خستگی از زندگیمو دارم
واقعا دلم میخواد برای یک روز هم که شده به هیچی فکر نکنم اما نمیشه ، خواب درستی ندارم و شبا مدام خواب میبینم به طوری که صبح بیدار میشم انگار نخوابیدم
انقدر خسته میشم که یا سرکارم یا خونه خوابم ،خیلی روزا فکر میکنم که دیگه دلیلی واسه زنده بودنم وجود نداره
خانواده ام هم انقدر مشغول این چیزا هستند که هیچ کمکی نمیتونن بکنن و هر روز بدتر از دیروز...
پرخوری هم دارم، اضطراب هم همیشه باهامه ، هر روز وزنم میره بالاتر و نمیتونم اراده کنم که نخورم
کمکم کنید بگید چیکار کنم.... خیلی خسته ام...
با احساس خشم و نفرت در خود چگونه مقابله کنم
پاسخ سلام دوست عزیز متوجه هستم که شرایط سختی رو برای خودتون رقم زدید. وهرچقدر هم که کینه توزی ارثی باشد اما ما توانایی مقابله با آن وتغییر را داریم.باید مسئولیت رفتار اعمال وافکار مون رو به عهده بگیریم. پی...
پاسخ با سلام دوست عزيز با توجه به اطلاعات كمی كه داديد احتمالا شما دچار نوعی وسواس شديد "قرآن خوندن " و اين وسواس احتمالا به دليل اظطرابی هست كه داريد بايد سعی كنيد ريشه اين اضطراب رو پيدا كنيد و به كمک يک...
پاسخ میدونم که شرایط سختی رو داری تحمل می کنی اما بهتره که به خودت شش ماه زمان بدی تا ناراحتیهای ناشی از این موضوع التیام پیدا کنه و بتونی تصمیم درستی برای زندگیت بگیری.
پاسخ باسلام اينكه روانپزشك رفتين و فايده نداشت يعني چي ؟يعني داروها بهتون كمك نكرد اين ترس و نگراني بعد از بيماري ميتونه طبيعي باشه گاهي اما اگر فراتر بره عملكرد ما رو تحت تاثير قرار بده ما رو از زندگي دو...
راستی من متولد ۷۳ هستم