بيزاري از والدين.

سلام. وقت شما بخير.

من مدتيه كه واقعا بيزار شدم از همه به خصوص از خانوادم كه منشا همه بدبختي هام خانوادم هستن. يه سري ادم ساده لوح و بي عقل هستن الانم سنشون خيلي بالا رفته هر چي ميگي با هر روشي اموزش بدي نميفهمن نمي خوان كه بفهمن.

از كودكي كه فقط بي توجهي و كتك زدن يادمه. همين كاراشون باعث شده كسي ادم رو حساب نكنه. 

مثلا تو جمع بشيني نظر بدي اگه پدرم بدش بياد يه جوري ادم رو ضايع مي كنه كه دشمن شاد بشه ادم. اما تو فاميل و اشنا كسي تو روش فحش هم بده و توهين كنه باز جلوش تعظيم مي كنه مثلا مي خواد مرد كسي بياد سر مزارش!!!! بگه به به ادم خوبي بود!!! اين طرز فكرشه كه گفته بارها!!!!

هر دو شون بايد قرص مصرف كنن مادرم كه قبلا مصرف مي كرد و تعادل نداره پدرمم كه از همه بدتر. اما اونا ازاد ميگردن و منو ديوونه دارن مي كنن.

موردي كه تازگي ها فهميدم و داغونم كرده اينه كه كلا هيچ جا هواي من رو نداشتن و با اينكه ميدونن فاميل هاشون حسودن تمام كارهاي من رو قبل از انجام و اتمام گزارش ميدادن! بعد تو روم ميگفتن نگفتيم در اين حد دروغگو هستن. خودم ميشنيدم دارن ميگن!!!!!

از انواغ شغل تا ادامه تحصيل تا ازدواج هر كاري خواستم انجام بدم زود اطلاع ميدن و اون كار كنسل ميشه. باز مادرم گريه مي كنه ميگه براي افتخار مي گم! من تعجب اينه وقتي با گفتن بارها ديده نميرسم چرا تكرار مي كنه! با انواع روش ها بهشون گفتم رها نمي كنن! تهش مثل ادماي قديمي ميگن نفرين مي كنيم.

انگار تو لونه مار زندگي دارم مي كنم بابام تو روي ادم دروغ ميگه جلوي من با دشمنم گرم مي گيره با كسي كه ابروي من رو به دروغ برده! با كسايي از فاميلاش كه بارها بهم بي حرمتي كردن عزت ميزاره و جلوي اونا منو ضايع كرده.

من كم بدبختي نداشتم تو زندگيم ولي ديگه اينو نمي تونم تحمل كنم. ديگه دارم له ميشم حالم ازشون بهم مي خوره بدي هاشون پايان ناپذيره از اول تا حالا.... واقعا من خودكشي كنم از دست اينا بهتر نيست؟!!!

ببخشيد خصوصي نميشه راهنماييم كنيد و منتشر نشه؟ اگه نميشه و مي خواد منتشر بشه ابدا اسمم معلوم نشه بيشتر از اين دشمن شاد نشم، ممنونم.