آخرین باری که به این سؤال فکر کردید چه زمانی بوده است؟ " چه کسی هستم و واقعا به دنبال چه چیزی هستم؟"
مشاورین خانواده به شما میگویند که اکثر کسانی که به کلینیک رجوع میکنند میگویند هیچوقت! اولویت آنها کار کردن، خانواده و یا کنترل حسابهای مالیشان است. با همه اینها چیزی که به زندگی معنی میدهد احساسات است. این احساسات است که به ما یادآوری میکند زندگی چیزی فراتر از لیست کارهای روزانه است.
چه چیزی شما را به وجد میآورد؟ با هر چیزی که سرحالتان میآورد یا به عبارتی حالتان را خوب میکند در ارتباط باشید. یک جای دنج پیدا کنید و به این فکر کنید که چه چیزهایی را در جواب پرسشهای زیر برای خود دارید.
1- چه چیزی را در کودکی دوست داشتم؟
آیا شما رهبر یک گروه، کارآفرین، شنونده، طبیعت گرد و یا یک سازمان دهنده هستید؟همه شما در جواب دادن به این پرسش در موقعیت یکسانی هستید. اگر پاسخ این سؤال را به سختی به یاد میآورید از پدر و مادر و یا افرادی که در کودکی با آنها در ارتباط بودید بپرسید. برای مثال وقتی من بچه بودم، علاقه شدیدی به خواندن کتابهای واقعی را داشتم. نوشتن و بررسی روحیات دیگران را دوست داشتم و در واقع همه اینها الان شغل و حرفه من است.
اگر میتوانستید با خودتان در 10 سالگی صحبت کنید به چه چیزی شما را تشویق میکرد تا کشف و جستجو کنید؟

2- درباره چه موضوعی میتوانید ساعتها صحبت کنید؟
شاید درباره غذا، مد، هنر، بدنسازی یا سیاست میتوانید صبحت کنید. موضوعی که عمیقا و با اشتیاق درباره آن میتوانید صحبت کنید میتواند شاخصی برای شناسایی چیزی باشد که به شما شور و هیجان و انرژی میبخشد.3- دوستانتان درباره شما چه نظری دارند؟
در طول هفته شما ساعاتی را با دوستان خود در ارتباط هستید. زمانی که شما راحت و با آرامش هستید و یا در موقعیتهای مختلف دیگر. ممکن است شما در نوشتن رزومه آنها، کسبوکارشان و یا در پیدا کردن دوستان جدید به آنها کمک کنید و مشکلشان را حل کنید. این قدرت درونی شماست که میتواند برای شما سودمند باشد و آرامش را برای اطرافیانتان به ارمغان بیاورد.