كسي كه از كودكی معنی احساسات را بفهمد ياد
میگيرد نسبت به خودش و ديگران
بیتفاوت نباشد. اين بچه نه تنها به خودش و همنوعانش
بیاحترامی نمی كند بلكه در حد توانش از ايشان مراقبت هم خواهد كرد. بخشی اساسی از ياد دادن فهم احساسات به بچهها، كار والدين است.
1. با او حرف بزنيد
برای آموزش همدردی، با فرزندتان راجع به احساسات بقيه حرف بزنيد. مثلا وقتی به رستوران
میرويد و گارسون غذای اشتباهي برايتان ميآورد به جاي عصبانی شدن يا تندی كردن با او، با آرامش اما قاطعيت برخورد كنيد و زمانی كه از ميزتان دور شد به فرزندتان بگوييد «حتما الان به اين خاطر كه اشتباه كرده احساس بدی دارد
میروید» يا « فكر
میكنی اگر تو اين اشتباه را انجام
میدادی چه احساسی پيدا ميكردی؟» به فرزندتان اجازه بدهيد راجع به احساسات ديگران توجه نشان دهد و «آنچه را برای خود
میپسندد، برای ديگران هم بپسندد.»
2. يادداشت بنويسيد
يكی از كارهايی كه
میتواند از حالا فرزند شما را تبديل به يك شهروند محترم و دوست داشتنی كند، نوشتن يادداشت تشكر است. هر بار كه از اقوام يا دوستانش هديه
میگيرد از او بخواهيد تشكر كردن را فراموش نكند. اين تشكر كردن بهتر است به صورت يك يادداشت اختصاصی باشد برای كسی كه هديه داده است، نه صرفا تشكر كلامی. اگر فرزندتان آنقدر كوچك است كه اين كار به نظرش سخت
میرسد،
میتوانيد خودتان متن را بنويسيد و از او بخواهيد زير متن را امضا كند. اگر دوست داريد يك كار ماندگارتر انجام دهيد
میتوانيد يك كاغذ را شبيه كارت پستال، از وسط تا كنيد و از فرزندتان بخواهيد آن را نقاشی كند و شما متن تشكر را به آن اضافه كنيد.
3. رفتار و گفتارتان را يكي كنيد
خيلی از پدر و مادرها در سخنرانی كردن درباره فضيلتهای اخلاقی ماهر هستند اما پای عمل كردن كه وسط
میآيد، بايد ازشان قطع اميد كرد! به عنوان والدينی كه مسئول هستند طوری حرف بزنيد كه بتوانيد به آن عمل كنيد. برای مثال به دخترتان
میگوييد بايد مراقب حرفهايی كه
میزند باشد چون كلمهها
میتوانند آسيب برسانند، اما خودتان موقع عصبانيت با همسرتان بد صحبت ميكنيد. در اين شرايط نبايد منتظر اثر كردن حرفهايتان بمانيد! در عوض كنترل امور را در دست بگيريد، جلوی دخترتان از همسرتان عذرخواهی كنيد و برای او توضيح بدهيد رفتارتان مناسب نبوده و بابت آن شرمنده هستيد.
4. دايرهي احساساتش را گسترده كنيد
احساسات مختلف را به شكل آدمك روی كاغذ بكشيد، آنها را به فرزندتان نشان دهيد و اسم احساس را بياوريد؛ «ناراحتی»، «خوشحالی» و «ترس» احساساتی هستند كه بچهها در سنين پايينتر تجربه
میكنند. با بزرگتر شدنشان دايره واژگانشان را گستردهتر كنيد و از كلمههايی مثل «خجالت»، «نگرانی» يا «هيجانزدگی» نيز استفاده كنيد.
5. از هم تشكر كنيد
موقع شام، زمان مناسبی برای آموزش تشكر كردن است، چون تمام اعضای خانواده دور هم جمع شدهاند. نقش پدر خانواده در حضور بچهها بسيار مهم است، برای مثال پدر بايد بتواند از زحمتهايی كه مادر برای درست كردن غذا كشيده است تشكر كند و از بچهها هم بخواهد از مادرشان قدردانی كنند. به همین نسبت مادر میتواند از کارهایی که آن روز پدر انجام داده تشکر کند. بچهها را هم وارد بازی کنید و اگر کار خوبی آن روز انجام دادهاند(نه وظایفی مانند مرتب کردن میز خودشان)، از آنها تشکر کنید.
6. واكنش نشان بدهيد
وقتی متوجه
میشويد دختر يا پسرتان، كار خوبی برای دوستان هم سن و سالش انجام
میدهد، اين را به روی او بياوريد، اما حد را نگه داريد. مثلا وقتی ديديد يك تكه از خوراكی اش را به همبازی اش داده است، به او بگوييد «كار قشنگی انجام دادی عزيزم، فكر میكنی دوستت هم از اين كار خوشحال شد؟» با اينكه او را تشويق میكنيد اما يادتان باشد به هيچوجه با تعريف كردن بيش از حد، او را متوهم نكنيد و توقعش را از ديگران بالا نبريد.
7. خودتان همدردي كنيد
وقتی ديديد فرزندتان وسط خيابان و بعد از كلی راه رفتن، شروع به گريه كردن و پا كوبيدن كرده است، به جاي دعوا كردن با آرامش به او بگوييد:« عزيزم حق داری، من هم هر وقت زياد بيرون میمانم يا راه میروم، خسته و بهانهگير میشوم. كمي ديگر تحمل كن تا به خانه برسيم و هر دو با هم استراحت كنيم.» وقتی متوجه شود شما هم احساسات انسانی داريد حالش بهتر میشود و ابراز احساسات را ياد میگيرد.
8. با درد آشنايش كنيد
ممكن است فكر كنيد بهتر است همه اتفاقهای بد را از چشم فرزندتان دور نگه داريد اما واقعيت خلاف اين را نشان داده است. آشنا شدن با مشكلات بقيه با توجه به سن و سال بچهها، میتواند نعمت شكرگزاری را به بچهها آموزش دهد. آنها هم ياد میگيرند كه واقعيتهای تلخی در جهان وجود دارد كه اگر برای خودشان پيش نيامده است بايد بابتش سپاسگزار باشند و هم متوجه میشوند نسبت به كسانی كه مشكل دارند، مسئول هستند.
من كتاب فرزند من نوشته جان ايتيو رو پيشنهاد ميدم