انگار نه انگار که گفتگویمان در آخرین ساعتهای روز کاری انجام میشود. هر دو با انرژی و اشتیاق بدون آنکه اثر و نشانی از خستگی در وجودشان باشد به سوالها پاسخ میدهند. زهرا زجاجی و ریحانه فرشچی مادر و دختر هنرمندی که در کمتر از دو سال یک کسبوکار خانگی کوچک را به کارگاه و کارآفرینی رساندهند. با نخ و سوزن و رنگ و طرح و البته یک صفحه اینستاگرامی.
همه چیز از جدایی مادر و دختر شروع شد. وقتی که ریحانه خانه پدری را ترک کرد و پا به خانه بخت گذاشت. با جهیزیهای که مادر هنرمندش آن را منحصرا برای دختر دوخته و تهیه کرده بود. از تمام ستهای رو تختی تا ستهای آشپزخانه و ... . ریحانه که روزهای اول زندگی جدید را در خانه رویاییش آغاز کرده بود با عکس گرفتن از این دستدوختهها و بافتهها حال خوبش را با دیگران در صفحه شخصیش در اینستاگرام به اشتراک میگذاشت. بی آنکه قصدی برای تبلیغ و بازاریابی از کارهای مادر داشته باشد. اما تنوع و تازگی کارها بهگونهای بود که کم کم سفارش دوست و آشنا آغاز شد. آنقدر که ریحانه و مادر به فکر راه انداختن یک کسب و کار خانگی افتادند و پیشخوان فروش را هم در اینستاگرام بنا کردند. اما هنوز به همه چیز مطمئن نبودند و یک سال و نیم پیش، کار اولیه را با سرمایه فقط سیصد هزار تومان و البته به پشتوانه سی سال فعالیت هنری مادر و ذوق و مهارت عکاسی دختر آغاز کردند.
اگر بپرسید این مادر و دختر دقیقا چه میکنند. پاسخ این است همه کار. هر کاری که یک سرش به پارچه و نخ و کاموا برسد. گلدوزی روی لباس، ستهای روتختی، آشپزخانه، دفترهای پارچه ای و ... .زهرا زجاجی که به تازگی وارد دهه ششم زندگی شده و به قول دخترش نیم قرن در صنعت زندگی تلاش کرده با اینکه در رشته تکنولوژی آموزشی تحصیل کرده، مثل خیلیهای دیگر در این مملکت کارش ربطی به تحصیلاتش ندارد. زهرا از بچگی عاشق خیاطی، قلاب بافی، گلدوزی، شماره دوزی و هنرهای این چنینی بود و هر از گاهی که فرصت میکرد کارهایی انجام میداد و در مغازهها به فروش میگذاشت. شالگردنهای بچهها نمونه ای از کارهایش بوده که 15 -20 سال پیش انجام میداد و زمانی که استفاده از اینترنت همگانی نشده بود به اذعان خودش شهرت خوبی در تهران پیدا کرده بود. ریحانه هم به پیروی از مادر هر تابستان را به یادگیری یکی از این فنها و هنرها میگذارند. اما تا این اواخر بیشتر سرش در درس و مشقش بود و در دانشگاه حقوق خواند. وقتی صفحه را ایجاد کرد و و در نقش ادمین محصولات مادر را به نمایش گذاشت، همه فکر میکردند خود اوست که این محصولات پارچه ای را تولید میکند و آنقدر ازش تعریف و تمجید کردند که خودش هم دست به کار شد. این شد که با پنجاه هزار تومن و یکی دو جین نخ "شماره دوزی" را آغاز کرد و شد کمک دست مادر. البته حالا نسرین و نرگس زجاجی، خاله و دختر دایی هم به این تیم اضافه شدهند.
به کمک یک مشت نخ
سه عدد سر شیشه مربا! اولین سفارشی که زیزی گرفت، سه تا دانه سر شیشه مربا بود که رایگان برای مشتری ارسال کردند. اما همین اولین سفارش حسابی آنها را ذوق زده کرد. چرا که به فاصله چند روز از ایجاد صفحه بلاخره کسی آنها را دیده و جدی گرفته بود و همین نشان از روزهای بهتر داشت. ریحانه حالا برای پاسخ دادن به کامنتهای چند دههزار نفری که صفحهشان را دنبال میکنند تا نیمههای شب بیدار میماند. اما یادش نرفته زمانی که حتی یک نفر هم صفحه را دنبال نمیکرد.« ما همه چیز را از صفر صفر شروع و پیج را با صفر فالوئر باز کردیم. مخاطب جمع کردن خیلی سخت بود چون ما برای تبلیغات هم هیچ هزینهای نمیکردیم.»
مادر هم اضافه میکند که «اول کار فقط ده متر پارچه بود، دو نخ و یک سوزن. اگر خانمها میخواهند در کسب و کارهای خانگی موفق باشند باید صبوری پیشه کنند و تا چند ماه اول اصلا به فکر سود و در آمد نباشند. این کارها را مخاطب باید ببرد داخل خانه تا دیده شود. نیازی هم نیست که از اول چرخ خیاطی صنعتی و تجهیزات حرفهای داشت فقط باید خودتان را باور داشته باشید. توکل کنید و آستین ها را بالا بزنید. چون انسان چیزی جز تلاش نیست » هر چند آن سر شیشه مرباها نویدبخش بود اما حتی آن زمان و اوایل کار هم فکرش را هم نمیکردند که آنقدر زود کارشان از کنج یک اتاق در خانه به کارگاه برسد و آنقدر سرشان شلوغ شود که برای پاسخگویی به سفارشهای قبلی چندین روز هیچ کار جدید را نپذیرند و حالا سود خالصشان هر ماه حداقل ده برابر سرمایه اولیه است.
راز رسیدن ریسمان به آسمان
از بین این همه صفحه اینستاگرامی و محصولات با برندهای خارجی که در بازار هست، چرا مردم به زیزی روی آوردند و ازش استقبال کردند؟ ریحانه دلیل جذب مشتری را در کیفیت و تنوع کارها میداند و البته این موضوع که هوای مشتری را نگه میدارند. « من خودم اگر از کیفیت کار راضی نباشم آن را دست مشتری نمیدهم. شده بارها یک چیز را شکافتم و دوباره بافتهم تا آنطور که میخواستم باشد. این اعتبار سرمایه و سود ماست. همه کارهایمان گارانتی مرجوعی دارد و هنگام تحویل اگر کسی نخواست میتواند پس بفرستد. چون خرید به هر حال اینترنتی است و ما این حق را به مشتری میدهیم. حتی اصل پول را هم بعد از تحویل واریز میکنند» خط قرمز دیگر زیزی کپیکاری است «همانطور که ما دوست داریم کسی از روی کار ما کپی نکند خودمان هم این کار را انجام نمیدهیم. البته حتا اگر ایده ای داشته باشیم و دیگری آن را زودتر پیاده کند، میگذاریمش کنار. البته وقتی از روی ما کپی میکنند از این جهت که میفهمیم کارمان خوب بوده خوشحالکننده است»
نکته مهم دیگر ویترینی است که زیزی از محصولاتش برای مشتری به نمایش میگذارد. ریحانه همیشه به عکاسی علاقه داشته و حالا با عکاسی از کارهای مادر به این علاقه را به منصه ظهور رسانده. از نوجوانی وبسایتهایی در مورد زنان کارآفرین را میخوانده و همان روزها هم در دفتر آرزوهایش نوشته بوده «شروع یک فعالیت هنری جدید». «ریحانه هر بار برای گرفتن یک عکس کل چیدمان خانهش را تغییر میدهد. همه چیز را زیر و رو میکند و آنقدر وسواس به خرج میدهد و محصولات را از نظر شکل و فرم کنار هم میچیند تا ترکیببندی و چیدمان عکسش مناسب باشد» مادر البته فقط از عکاسی ریحانه تعریف نمیکند که سلیقه او را هم تایید میکند. «ریحانه سلیقه جوان ها را بیشتر میشناسند. اینکه محصولات فقط تزئینی نباشند و جنبه کاربردی داشته باشند و طرحهای فانتزی هم پیشنهاد او بود.»
رویایی به وسعت دنیا
راه اندازی کارگاه و اضافه شدن نیروهای جدید به زیزی حالا این اعتماد به نفس را در ریحانه ایجاد کرده رویاهای بلندپروزانهتری را در سر بپروراند. «عروسخانمها و مادرانی که میخواهند سیسمونی بخرند خیلی برایشان مهم است که جنس با کیفیت بخرند و خب ما این ویژگی را داریم. آرزویمان که شاید الان برای تحققش زیادی زود باشد این است که برندی ایجاد کنیم که بتواند با کالای خارجی رقابت کند.» رویایی مدیریت مالی پدر هم خیلی زود به واقعیت تبدیل میشود.
پدر و همسر ریحانه هر دو مشوق و حامی این مادر و دختر بودهاند و خیلی از ایدههای بازاریابی مثل ارسال رایگان را هم پدر مطرح کرده است. زهرا میگوید «همسرم همهجوره مرا در همه کارهایم در این سالها حمایت کرده است. من وقتی مشغول کارم اصلا متوجه گذر زمان نمیشوم. نه گرسنگی را متوجه میشوم و نه خواب و خستگی. اوست که برایم غذا و چای میآورد که خستگیم رفع شود.» ساکنان کارگاه زیزی 8- 9 ساعت را کار میکنند و به جز عشق و علاقه به کارشان چیز دیگری که از آن انگیزه میگیرند رشد این مجموعه است. زهرا لذت بخشترین چیز را رشد و شکوفایی کار میداند. برای ریحانه اما بهترین اتفاقی که در زیزی افتاد زندگی دوباره هرروزه و حضور در کنار مادر آن هم بلافاصله بعد از ترک خانه بود. جدایی که سبب وصال شد.
کلاسهای آرامش دوزی
ریحانه و مادر اسم کلاسهایشان را هم خیلی خلاقانه انتخاب کردهاند و البته پشت هر اسم برایش فلسفهای دارند. کلاسهای آرامش دوزی، دوزندگی و برازندگی و بدوز و ببر هرچند همهشان به دوخت و دوز ختم میشوند اما هر کدام هنر خاصی را آموزش میدهند و کاربرد و سبک و سیاق متفاوتی دارند. «کلاس آرامش دوزی داریم که همان شمارهدوزی است. تمام بچههایی که به این کلاس میآیند به این نکته میرسند که شمارهدوزی و در کل هنر،آارامش خاصی دارد که به آنها هم منتقل میشود. حتی اگر خیلی تو کلاس اتش بسوزانند نهایتا به این آرامش اعتراف میکنند و شمارهدوزی به خاطر روش دوختش این حس رو بیشتر میکند. خانمها به طور کلی این ارامش را به شکل یک امانت از جانب خدا درونشان دارند، این آرامش از خصوصیات ذاتی هنر نیز هست و زن و هنر مثل آهن و آهنربا به هم جذب میشوند از طرفی وقتی ما چیزی را با دستان خودمان خلق میکنیم، احساس شادی ویژهای داریم.» ظرفیت این کلاسها نهایتا ده نفر است و در یک جلسه سه ساعت و نیمه برگزار میشود و حاضرین در کارگاه بعد از این چند ساعت میتوانند هر تابلو آرامشی که خواستند در خانهشان بدوزند.
دوزندگی و برازندگی به گلدوزی اختصاص دارد و چون کار پیچیدهتر است چهار نفر بیشتر در یک کارگاه نمیپذیرند. اما بدوز و ببر هم فال است هم تماشا. در کارگاههای بدوز و ببر که آن هم معمولا با دو، سه نفر و نه بیشتر برگزار میشود هنرجویان در مدت کارگاه هر کدام به صورت عملی از الگو تا برش پارچه و طراحی و دوخت یک ست آشپزخانه را یاد میگیرند و نهایتا آنچه را دوختهاند میبرند در خانه و استفاده میکنند.
ریحانه که با بسیاری از هنرجوها رابطه خوب و دوستانهای هم دارد در مورد هدف آنها از یادگیری این هنرها میگوید «از نیت تکتکشان خبر ندارم، ولی تا جایی که میدانم خیلیها به فکر کسبوکار خانگی هستند. بعضیها هم فقط برای دل خودشان کلاس میآیند. چند وقتی است دختران جوان فقط سرشان در کتاب و درس بوده و با سوزن نخ و چرخ خیاطی و میل بافتنی و ... قهر بودیم اما وقت آشتی فرا رسیده و این را حضور هنرجوها سر کلاس ثابت میکند. اکثرشان میگویند جدا از تحصیل و فعالیت اجتماعی و یا خانهداری، انجام کارهای هنری بهشان انرژی میدهد.»
برای دیدن نمونه کارهایشان اینجا را ببینید.
مطلب جذاب و زیبایی بود ممنونم
عاااالی . کیف کردم. موفق باشن.
خیلی زیبا..
ممنون میشم آدرس اینستاگرامشون رو هم بذارین تا ما هم جزء طرفدارهاشون باشیم..