نینی سایت: نیمی از راه را آمدهام و نیمی دیگر باقی مانده است؛ آن نیمهای که با همه شوق مادری منتظرش هستم. منتظر روزی که اسم من را روی دستبندی دور دستت بنویسند و من مشتاقانه تو را شیر دهم. تکانها و حرکاتت درون من شوق رسیدن به هفتههای آخر را بیشتر و بیشتر میکند. در این 20 هفته کم سختی نکشیدهام که تمامش برای سلامتی تو بوده است، در این 20 هفته تغییراتی زیادی داشتم؛ چاق شدن خطهای بارداری و بزرگ شدن سینهها. چند روزیست که سینههایم درد میکند و تمام رگهای سینهام از پشت پوست نازک آن پیداست. دور سینههایم قطرههایی کرم رنگ دیده میشود که چسبنده است و بیشک سهم توست، ولی نمیدانم این شیر همان شیر اول زایمان است که آغوز نام دارد یا نه؟ نگرانم نوبت تو شود و شیری نمانده باشد. یعنی این تنها قسمت تو و من است یا مادران دیگر هم مثل من و تو چنین شرایطی داشتند؟ یعنی برای ما همه چیز زود شروع شده است؟
از حالا شروع کردهام و هر چیز که سهم تو را از این زندگی بیشتر کند، برنامهریزی میکنم؛ آب و رازیانه و هر چیز که شیر را برایت بیشتر کند. شاید اگر استرس نداشته باشم همه چیز بهتر پیش برود. باید از تجربه مادران دیگر استفاده کنم، حرف زدن با آنها کمک میکند آرامش بیشتری داشته باشم و حس کنم که تنها نیستم. قطعا آنها چیزهایی را میدانند که من نمیدانم.
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین