انسان از بدو تولد و حتی قبل از آن مراحل مختلفی را پشت سر میگذارد و در هر مرحله با مشکلات و مصائب و مسلماً لذتهائی روبهرو میگردد.
مؤثرترین دوره در شکلگیری شخصیت انسان، سالهای اولیه عمر اوست و بزرگترین معلمان او در این دوره والدین میباشند. پس بر ماست که خود را برای آماده ساختن کودکانمان تجهیز کنیم. تجهیز ساختن خود، جزء به یاری مطالعه و تجربه ممکن نخواهد شد و بهترین انگیزه برای این آمادگی، دانستن اهمیت نقش والدین در شکلگیری شخصیت کودکان است.
کودک مانند آئینهای است که آنچه را به آن تابانده شود نشان خواهد داد. پس همانگونه که والدین افسرده ممکن است کودک افسرده تربیت کنند، والدین سلامت هم کودک سلامت تربیت خواهند کرد، ولی از آنجائیکه اکثریت آدمیان کاستیهائی دارند، باید راههائی را بیاموزیم که این کاستیها را به فرزندانمان منتقل نکنیم. از جمله توصیههائی که میتوان در این زمینه ارائه داد عبارتند از:
- مواظب باشیم مشکل خویش را به کودکان نسبت ندهیم.
در خانوادههائی که زوجین مشکل زناشوئی دارند، دیده میشود بچه را بهعنوان فرد دارای مشکل معرفی میکنند. چرا که:
1) اولاً گفتن اینکه بچه مشکل دارد راحتتر است تا اینکه بگوئیم من مشکل دارم.
2) ثانیاً چون والدین خود را قویتر از فرزندشان میبینند، در صورتیکه وی دچار مشکل باشد میتوانند به او کمک کنند و خود را در مسند قدرت ببینند، ولی اگر بپذیرند که خود دارای مسئلهاند از دریافت کمک محروم خواهند شد.
3) ثالثاً کودک در برابر گفتههای والدین هیچ دفاعی از خود نمیکند!
- رعایت کردن حق همسر و احترام گذاشتن به او در حضور فرزندان
چرا که هر یک از والدین تعیین کننده نگرش کودک نسبت به والد دیگر هستند.
-مشخص کردن مرزهای بین اعضاء خانواده و وظایف آنان.
در گذشته این نقشها و وظایف تعریف شده بود. مثلاً پدر بهعنوان نانآور خانواده، ولی امروزه بهدلیل تغییر ساختار جوامع وظایف اعضاء خانواده باید دوباره تعریف شوند تا بهویژه از سردرگمی و تشویش کودکان در خانواده جلوگیری شود.
- تعیین انتظارات والدین از فرزندان و معیارهای اخلاقیشان برای قضاوت.
مهم است که کودکان بدانند رفتارهای قابل قبول و غیرقابل قبول از دید والدین کدامند و نکته دیگر اینکه باید موضع هر دو والد در قابل این رفتارها یکسان باشد یعنی هر دو یک رفتار را بد یا خوب بدانند.
- اگر فرزندمان کار ناشایستی انجام داد به او برچسب پسر / دختر بد نزنیم بلکه بگوئیم این کار بد است زیرا، با تصور ”بچه بد بودن“ کودک هم حمایت را از دست میدهد و هم عزت نفسش را.
- از بچهها بهعنوان سپر بلا استفاده نکنیم و خود را پشت آنان مخفی نکنیم تا به این وسیله به اهداف خود برسیم. گاه دیده میشود که یکی از والدین خواسته خود را بهعنوان خواسته کودک مطرح میکند یا حرف خود را از طرف کودک میزند.
- بهجای فرزندمان تصمیم نگیریم.
- به او نگوئیم اینکار را انجام نده بلکه بگوئیم آن کار را انجام بده. بهعنوان مثال نگوئیم غذا را با دست نخور، بگوئیم غذا را با قاشق بخور.
- اعمال و حرکات او را مستقیماً کنترل نکنیم بلکه از دور مراقب او باشیم تا وی به توانائیهای خود شک نکند.
- حریم خصوصی او را محترم بشماریم. حتماً زمان وارد شدن به اتاق او اجازه بگیریم تا هم او یاد بگیرد که به حریم خصوصی دیگران باید احترام گذاشت و هم بداند که جای امنی دارد که هیچکس بدون کسب اجازه از او نمیتواند به آن وارد شود.
موارد بالا نکات بسیار کوتاه ولی مهمی هستند که رعایت آنها در تربیت کودکان هر چه سلامتتر به ما کمک میکنند.