2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173603 بازدید | 2695 پست
زنان خ*یا*بانی

زنان ر*وس*پی

زنان خ*ود*فروش

زنان آ*ن کاره

اینها اسامی زنانی هست که در اجتماع بدون در نظر گرفتن دلایل و شرایط شروع این نوع از زندگی بر روی این گونه زنان نهاده میشه ، زنانی که بیشتر از اون که مطرود جامعه مردان باشند (نه لزوما مردانی که از اونها سو استفاده میکنن ) که واخورده جامعه زنان هستند
رفتارهای تحقیر آمیز ، نگاههای توهین آمیز و دشنام های نگفتنی هدیه جامعه ای هست که در اغلب موارد خود باعث شده که این قشر در این راه قرار بگیره ، قشری که همیشه در قسمت تاریک ااجتماع قرار داشته و دیده نشده ، درست مثل این فیلم ،تنها شخصیتی که صداش در این ده اپیزود شنیده میشد ولی هرگز چهره ای از اون دیده نشد زن روسپی بود و مورد قابل توجه دیگه اینکه در این ده اپیزود تنها دو اپیزود بود که در تاریکی گرفته شده بود یکی همین اپیزود و دیگری زنی که همسرش بعد از 7 سال زندگی رهاش کرده بود و رفته بود ، هر دو چهره زنانی شکست خورده و نا امید ، یکی نا امیدیشو با گریه های شدیدآشکار میکرد و دیگری آرزوها وامیال فروخوردشو در پشت خنده های عصبی و لحن نه چندان خوشایند گفتارش پنهان میکرد ، این تنها حربه ای هست که دارند برای فرار از نگاه ها و حرفهای قسمت مقابل اونها یعنی زنانی که خودشون رو پاک و نجیب میدونن ،

کی میدونه اگر هر یک از این زنان نجیب در همون شرایط و امکانات بودند چه راهی رو برای ادامه زندگی انتخاب میکردند؟ ای کاش حداقل یک بار بدون هیچگونه جبهه گیری ، خود برتربینی و تعصبی این سوال رو در درون خودمون و تنها به خودمون پاسخ بدیم تا شاید ... این زنان عجیب هم مثل همه زنان نجیب قدرت دوست داشتن دارند ، قدرت عاشق بودن ، تمایل معشوق بودن ، عاطفه مادری ، عشق به همنوع ، حس فداکاری ، قدرت بخشش ، حتی به جرات میتونم بگم خیلی بیشتر از خیلی از گروه زنان مقابل ، حسهایی که زیر لایه های کثیف جداسازی بدون ریشه یابی اجتماع فقط در درون خودشون باقی مونده و هر گاه که نشون داده شده مثل یک رفتار گندیده و کثیف باهاش برخورد شده ، و جالبترین قسمت برخورد با این زنان اینه که همیشه این زنان مقصرند نه مردانی که در بسیاری از موارد از نیازمندی این زنان سواستفاده میکنند و روح و جسم این زنها رو به بهایی اندک میخرند و بر این گناهکاری ما زنها بیشتر صحه میذاریم ، حتما در همین سایت تاپیکهای خیانت رو دیدید که اکثر خانمها یی که اظهار نظر میکنند مرد رو مقصر نمیدونن بلکه اون زن رو موجودی شیطان صفت و اغواگرمعرفی میکنند که باعث شده مردی پاکدامن ، دامن از دست بده ومرتکب خیانت بشه ، شاید یکی از دلایلی که باعث شده اکثر این زنها درظاهر بسیار بی رحم و بی اهمیت نسبت به سرنوشت دیگرزنان بشن همین احساسی هست که ما به اونها میدیم ، در حقیقت بی رحمی ما باعث بی رحمی اونها میشه ، شاید...

یاد فیلم مالنا افتادم که بعد از پیروزی متفقین وقتی زنان شهر مالنا رو از خونه اش کشیدند بیرون ، لباسشو پاره کردن وموهاشو قیچی کردن ، رو به مردها کرد و فریاد اعتراض آمیزی از ته دلش کشید ، فریادی بر سر جامعه ای که نیمی از اون ازش سواستفاده کردند و نیمه دیگر تنبیه !!!
پرواز با تو باید ...
گر پر شکسته در باد ...
در مورد معامله ای بودن ارتباطات بین انسانها (حتی ) زندگیهای مشترکی که با عقد و مهریه و این حرفها به اصطلاح محکم میشه با نظر مامان آریای عزیز موافقم ، که اگر فاکتور عشق و علاقه از ارتباط دو همسر کم بشه در حقیقت همون بده بستونی هست که این زن میگه .
پرواز با تو باید ...
گر پر شکسته در باد ...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 




یک چیزی که تو این اپیزود جالب بود این بود که درست بعد از اپیزود پیرزن قرار داشت و همین باعث میشه کنتراست این دو اپیزود آدم رو به مقایسه سوق بده. در اپیزود پیرزن هم ما فقط صدای پیرزن رو می شنویم و فقط نیمه مبهمی از چهره اش رو وقتی هنوز سوارنشده میبینیم و حجم چادر سیاهش وقتی پشت به دوربین پیاده میشه در مورد زن رو س پی هم همینطوره فقط صدا با این تفاوت که اون نصفه چهره هم نیست که تایید صحبتای یگانه جانه و البته وفتی پیاده میشه تمام قد قابل رویته از پشت اما همچنان دور قاب گرفته شده در تاریکی در حالیکه پیرزن وسیاهی چادرش نزدیکند قاب گرفته در نور بعد از ظهر. اپیزود پیرزن روشنی تند داره و مانیا عینک دودی به چشم اما اینجا تاریکه و سیاهه ومانیا عینک نداره...
توی اپیزود پیرزن مانیا گم شده و پیرزن هم راهنمایی مانیا تو مسیر رو به عهده میگیره و هم خودش ضمنی میخواد مانیا برسوندش.
توی این اپیزود مانیا این زن به اشتباه سوار ماشین مانیا میشه چون فکر میکنه مرده! ولی مانیا خودش با زبردستی هم اون رو سوار کرده وهم با این پیشدستی کردن به اعتراف دختر مشتریاش رو ازش گرفته. ته رفتار مانیا یک حس حفاظت از این دختر حتی اگر شده برای چند دقیقه دیده میشه چون دختر دایم غر میزنه که مانیا هم مشتریش رو پرونده و هم داره میبردش تو کوچه پس کوچه های بی مشتری! برای همین من فکر نمی کنم مانیا فقط از روی کنجکاوی صرف اون رو سوار کرده باشه ولی وقتی می بینه دختر دایم دم از رضایت از شغلش می زنه و مکانیسم دفاعیش قویتر از اونه و در سرکوب احساس گناهش موفقتر از مانیا بوده انگار به این نتیجه می رسه که کاری براش از دستش بر نمیاد و فقط می ایسته رفتنش رو نگاه می کنه...
اما از همه مهمتر تقابل مفهوم دلبستگی و وابستگیه. دختر میگه وابسته نیست و مانیا هم انگار باور می کنه اما در واقع دلبسته نیست ونه وابسته. چون وابستگی و احساس نیاز به پول (خودش هم تلویحا میگه) تنها انگیزشه . اما باید تو این هم شک کرد چون با توجه به قصه ای که میگه شاید انتقام گرفتن از نامزدش و مقابله به مثل باعث انتخاب این راه بوده( که این خودش میشه وابستگی کینه توزانه به یه دلبستگی قدیمی). اگر آینه های روبروی بیضایی رو نگاه کنیم انگیزه شخصیت اصلی از این کار هم انتقام گرفتنه منتها از نوع وابستگی عاشقانه به یه کینه قدیمی...
یگانه جون باهات موافقم.و چه مثال خوبی زدی از فیلم مالنا. چقدر اون سکانسش دقیق و تاثیر گذار بود.

همونطور که گفتی در جامعه همیشه انگشت اتهام به طرف زنهاست.
اتفاقا همین تاپیکهای خیانت رو که در این سایت مثال زدی گاهی می خونم و خیلی برام عجیبه که حتی زنها هم نوع برخوردشون مرد سالارانه هست.
همیشه در ذهنم مقایسه می کنم که اگر الان عوض این خانم مردی عنوان میکرد که خانمش بهش خیانت کرده آیا برخوردها همینطور بود؟
احتمالا همه بلافاصله اون زن رو یک شیطان و فاسد می دونستن و به مرد می گفتن که کارش اصلا قابل بخشش نیست.
در صورتیکه زنی که بهش خیانت شده رو به خصوص اگر بچه داشته باشه تشویق به بخشش میکنن لااقل به بهانه ی بچه.
یعنی روح اون زن باید همیشه در فشار باشه و فداکاری کنه و صد الته نتیجه ی اون فداکاری برای بچه هم خوب نخواهد بود و به خصوص در آینده خودش رو نشون خواهد داد.
خوب اپیزودی که مامان آریا جون شروع کرد اپیزود بازگشت مانیا از امامزاده و سوار کردن دختر عاشقه.

من حس خوبی نسبت به این اپیزود ندارم.واضحترین حسی که به مخاطب منتقل میکنه حس ضعفه.و انگار میخواد بگه که همه ی ادمها ضعیفن.که خوب اینطور هست.
اما راهی که برای مقابله با ضعفشون انتخاب میکنن با هم متفاوته.

در صحبتهای هر دو نفر شک و تردید وجود داره.نه مانیا از کاری که میکنه مطمئنه و نه دختر.
دختر میگه این کار بهش آرامش میده اما مانیا میگه آرامش نگرفته و فقط احساس گناهی رو که پسرش بهش تحمیل کرده تسکین میده.

به نظرم این اپیزود دو تا آدم سردرگم رو نشون میده که دنبال راهی برای مبارزه با ضعفهاشون هستن .اما در انتخاب اون راه هم دچار شک هستن و اطمینانی ندارن.
یعنی همین اپیزود بازگشت از امامزاده یا بعدیش؟

من درباره این اپیزود چیزی که خیلی نظرم رو گرفت اول اپیزود بود که مانیا دختر رو تازه میبینه. تو این صحنه که هر دو دارن از امامزاده بر میگردن صدای تلاوت قرآن به گوش میاد که اتفاقا در یک جا صدا خیلی واضح و رسا میشه واون هم آیه لا یکلف الله نفسا الا وسعها ست. انگار از امامزاده این جمله رو دارن خطاب به این دو نفری که برای گرفتن آرامش اومدن فریاد میزنن اما این دو زن به هم مشغولند و هیچ کدوم نمی شنوند ودقیقا برای همین نشنیدنه که با هم درددل می کنن... انگار خداوند از همون مکانی که اینها تشو طلب آرامش می کنند بهشون میگه که چیزی ورای طاقتشون به اونها تکلیف نشده , بهشون میگه که اگر مشکلاتشون بزرگ به نظر میاد باید بدونن که طاقتشون هم همونقدر بزرگه . هر دو میان که قدرت و آرامش بگیرن اما از کی معلوم نیست چون اگر کرامتی در اون امامزاده هست به خودی خودش که نیست از قبل ارتباط معناداریه که با خالق هستی داشته و تبلور این ارتباط هم کلام خداست.
اینجا تفاوت ظاهر وباطن آشکار میشه . هر دو زن فقط به ظاهر قضیه چشم دارند ونه باطن ومنبع اصلی برای همینه که فقط مادام که اونجان دختر آرامش میگیره ومانیا از حس گناه رها میشه. در حالی که اگر گوششون به باطن بود که داره از ماذنه فریاد میشه اما تو هیاهو رفته رفته گم میشه و مانیا ودختر ازش دور میشن نه قدرت وتوانشون رو دست کم میگرفتن و نه خیلی مثل مانیا به خودشون سخت میگرفتن چون این آیه اگرچه نظر به وسعت وسع روحی آدمیزاد داره در عین حال میگه سخت گرفتن به خود و تحمیل امور ورای طاقت به خودمون چیزی نیست که خداوند برای ما خواسته باشه

من فقط یه نکته دیگه هم در مورد این اپیزود می خواستم بگم و اون هم باز یک صحنه درگیری رانندگی هست که تو این اپیزود هم وجود داره . اونجا که یک ماشین سواری که بیش از حد ظرفیت مسافر داره ادعا می کنه که این خیابون یک طرفه است و .... نکته جالب برای من اینجا بود که انگار این صحنه در فیلمنامه وجود نداشت و کاملا واقعی اتفاق افتاد چون راننده ماشین با حالت متعجبی به ماشین مانیا نگاه می کنه و با خودش می گه : فیلمبرداریه! ( یا دارن قیلم برداری می کنن) ..
گذر ماشین ها ی دیگه نشون می ده که اون خیابون یک طرفه نبود و حق با مانیا بود !
دوستان عذر میخوام ازتون .میخوام اینجا آهنگ کریس دی برگ رو که به مناسبت سالگرد ندا برا دانلود تو سایتش هست بگذارم.تو این صفحه ی سایتش هست .میتونید دانلود کنید:

http://www.cdeb.com/maindex.html
people of the world


Let there be light where there was darkness,
Let there be love where there was hate,
Even in the terrors of the night,
Sooner or later, comes the day;

Let there be joy where there was sorrow,
Let there be hope where there was none,
And even as your life-blood flowed away,
Neda, your heart is living on;

People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait anymore;

Let there be Spring where there was Winter,
Let there be green where there was grey,
Even as the Lion seems to sleep,
Sooner or later, he will wake;

People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore;

Women of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men must fall,
For freedom will not wait here anymore;

People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall;
People of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore,

People of the world!



این پست 2 تا مزیت داره
اول اینکه خبر جالبى هست
دوما این تاپیک رو از صفحه 13 بخش عمومى میاره صفحه اول

__________________

از سوی معتبرترین دانشگاه اسکاتلند اهدا شد
دکترای افتخاری ادبیات برای محسن مخملباف


محسن مخملباف، نویسنده و کارگردان صاحب‌نام ایرانی، دکترای ادبیات افتخاری سال 2010 دانشگاه "سنت آندرو" کشور اسکاتلند را دریافت کرد.

براساس نوشته سایت رسمی این دانشگاه، که معتبرترین و قدیمی ترین دانشگاه اسکاتلند و از معتبرترین دانشگاههای بریتانیا محسوب می شود، این دکترای ادبیات افتخاری، به دلیل "دستاوردهای یک عمر فعالیت ادبی و هنری" محسن مخملباف، طی مراسمی در روز چهارشنبه دوم تیرماه (23 ژوئن)، از طرف اعضای هیات علمی و روسای گروه، به وی اهدا گردید.
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
سلام من با اجازه بحث رو ادامه می دم امیدوارم دوستان همراهی کنن

من سعی می کنم خیلی خلاصه بگم که بحث رو بتونیم زدتر جمع کنیم به نظرم یک کم طولانی شد.
فکر می کنم دیگه رسیدیم به اپیزودی که دوباره مانبا و امین رو نشون می ده .. باز تناقضاتی که تو رفتار امین هست نشون دهنده همون شخصیت ناپخته و لجباز و در حال گذرش هست
هنوز به خونه مانیا می گه * خونمون * اما شدیدا اکراه داره از رفتن به اون خونه و می گه من خونمون نمی ام من رو ببر خونه مامان بزرگ و ...
همون طور حق به جانب هست و زود قضاوت می کنه به وضوح کیارستمی این خصیصه زودقضاوت کردن امین رو تو اون صحنه که امین سرسختانه معتقده مادرش مسیر رو اشتباه می ره و راه میانبری وجود نداره نشون می ده .
و بعد هم نشون می ده که حق با مانیا بوده و فقط امین بایستی کمی صبر می کرده و طاقت می آورده و به مادرش اطمینان می کرده ..

بعد هم صحبت از ماهواره و نشون دادن اون صحنه پیاده شدن امین از ماشین پدرش و اجازه گرفتن مانیا و.. به نظر من همه تاکید بر این داره که کیارستمی نخواسته شخصیت سیاهی به پدر امین بده و واقع گرایانه اون رو مثل یکی از مردم عادی جامعه خاکستری کرده هم خصوصیات مثبت داره هم منفی .. پدر چندان بدی نیست کانال ها رو قفل می کنه و به امین اجازه میده بره پیش مانیا و ..

بعد دوباره صحنه هایی در اپیزودهای قبل هم بوده و باز تکرار می شه
صحنه شیرینی خریدن
حضور صندوق صدقات تو کادر دوربین
...
در مورد این اپیزود حرف چندانی ندارم.

از ماشین جیپ و ظاهر همسر مانیا میتونم حدس بزنم چه نوع شغلی میتونه داشته باشه.

اینجا مانیا بیشتر تو خودشه.امین هم از همون اول اصلا به مانیا برای صمیمی شدن راه نمیده: گلومم درد نمیکرد باز بستنی نمیخوردم.
بنابراین مانیا که نمیخواد صحبتش با امین مثل اپیزود اول به جنجال و دعوا ختم شه ازش فاصله میگیره.

و بعد که همون صحبتها راجع به کانالهای قفل ماهواره تو خونه ی پدرش که قبلا هم صحبتی شده بود ازش.

اما تو این مورد هم مانیا فقط از امین سوال میکنه و نظری نمیده.


در مورد شیرینی.
فکر کنم دالیا جون یک بار گفته بود که دقت کردین که مانیا چقدر شیرینی میگیره.
یاد صحنه ای از فیلم آبی افتادم که ژولیت بینوش قتدی رو لب فنجون قهوه مدام حرکت میده و در نهایت قند میفته تو قهوه.

شیرینی گرفتن مانیا شاید نشون دهنده ی فرافکنی روحش در مقابل تلخیهای پیش آمده در زندگیش باشه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز