رحمان دلش نیومد طلا رو بکشه بهش گفت همون خارج بمونه فعلا تا بعدا
جاوید با مامان بابای ابرا حرف زد و مامان بابای ابرا راضی بودن
جاوید رفت به اون آقاهه گفت ماجرا رو و با پلیسا هماهنگ کردن و به ایران که رسیدن مجلل فهمید پلیسا دنبالشونن در رفت گمونم
رحمان و بهمن ، جاوید گروگان گرفتن و ماشین پلیسا افتادن دنبالشون
بعد ماشین بهمن اینا رفت تو جاده خاکی منحرف شد و ...
بعد ته فیلم جاوید از بیمارستان مرخص شد و اومد محله جنوب تهرونش براش جشن گرفتن و تموم شد