از وقتی که باردار شدم. اون همه توجه و عشقی ک بهم داشت دیگه نمیبینم...
همش میگه دخترم...
اینو بخور برا دخترم خوبه. این کارو نکن دخترم چیزیش نشه. از در میاد انگار منو نمیبینه. میگه دخترم چطوره تکون خورده؟ همش از دخترش میگه..
دیشب آنقدر کلافه شدم زار زار تو بغلش گریه میکردم. همینا رو گفتم بهش.. انکار کرد گفت تو رو دوست دارم و...
ولی باز آخرش گفت بسه گریه نکن آروم باش دخترمم گریه میکنه تو شکمت...
😔😔😔😔😔😔
چرا انقدر محتاجشم 😔😔😔
یعنی دیگه روزای عاشقی تموم میشه؟؟؟؟ بچه دار شدن اینجوریه.؟