همکار مادرم چن وقت پیش منو خواستگاری کردن برای برادر کوچیکشون من به دلایلی جوابم منفی بود ولی خیلی محترمانه ردش کردم ینی حتی کار ب خواستگای رسمی نکشید ..همکار مادرم بین همکاراش می گفت که...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره دو تا از همکارای مامام گفتن جریان خواستگاری چی بود
دقيقا بعضيا بخاطر همين نه نشنيدن تازه خواستگاريم نميكنن الان دوست مامان من ميخواد بفهمه مزه دهن من چيه همش پيشنهاد مسافرت و .. ميده ولي نميره سر اصل مطلب مطمئن باش بخاطر سوختنشه