تا دستات خونی تر نشه
تا چارتا لیوان پرت نشه
جهنمه واسه ما
تو می خوابی
من میرم بیرون میشم پادشاه
واست خوندم قبل صب
چشات باز و بسته شد
وقتی عکسات بود تو قابشون
خوب بود حالمون
می شدی با ی بوس آروم
با اون خنده هات
ک با دقیقه ها میرن
خواب و بیداری وقتی پیاده راه میرم
از سر بی حس تا پام
من ب جای تو میرم
تو بمون اینجا
بمون اینجا...