ممنون میشم منو هم راهنمایی کنید
ب حدی رسیدم ک همش ب خودکشی فکر میکنم
ی شوهر بی کار معتاد ب متادون داشتم
۹ ماهه مارو گذاشته خونه ی بابام و، رفته
خودش میگه ترک کرده ولی من خبر ندارم واقعا ترک کرده یا ن
خونه نداریم چون پول پیشمون تموم شده صاحبخونه وسایلمون رو میخواد بریزه بیرون
هرچی رفتم دنبال طلاقم ، ب راهی نرسیدم برام نفقه بریدن ک یبار تلوزیون رو فروخت یکم پول ریخت یبار خط مبایل فروخت ک من نتونم از نفقه حرفی بزنم
این آقا تازه بعد ۹ ماهه چند روزه رفته سرکار منم خوشحال گفتم برمیگردم پول پیشم خودم جور میکنم دوباره عیبی نداره بعد دیشب سر کوچکترین چیزی میگه کاری نکن ک نرم سرکار😭 و اینجا بود ک فهمیدم همه حرفهاش ک عوض شدم آدم شدم دروغ بود قبلا هم همینجوری بود ی چند روز میرفت سرکار منم کلی دورش رو میگرفتم هرکاری میخواست میکرد دم نمیزدم ک نکنه بشینه خونه بعدم همش اینجوری تهدیدم میکرد تهشم سر ی بهانه ی مسخره مثلا اینکه فلانی گفته این چ کاریه میری حقوقش کمه با این کار ب هیچ جا نمیرسی مینشست خونه و نمیرفت حالا این آقا ن تحصیلات داره ن توی کاری حرفه ایی و ن پشتوانه ی مالی داره بعد توقع داره بره سرکار ماهی ۳۰ تومن بهش بدن دوباره همون تهدیدا رو میکنه دوباره همون حرفا رو میزنه ک آشپز گفته تو حیفی اینجا حقوقت کمه ازت بیگاری میکشن برو ی جای دیگه کار کن حالا کارش چیه انبار داره فقط وقتی یکی جنس میخواد تحویل میده امضا میگیره ب این میگه کار سخت از دیشب اینقدر حرص خوردم گلوم ورم کرده درد میکنه دلم میخواد خودمو بکشم تا از دستش راحت بشم چون میدونم طلاقم رو نمیده از اون طرف صاحبخونه کلی جریمه برامون نوشته چون اجاره نمیدیم پول پیشم تموم شده و از بخت بد قرارداد ب اسم منه ن میذاره اثاثم رو بیارم ن هیچ غلطی میکنه من چ خاکی تو سرم بریزم از دست این