😭😭😭اره نمیدونی من چقد سختی کشیدم نزدیک دو هفته تو بیمارستان بودم..هر ساعت ازم آزمایش میگرفتن..دستام کلا کمبود شده بودن..از بس ازم خون گرفتن و سر عمل خونریزی زیاد داشتم بهم خون وصل کردن..به خدا یه بار اومد ازم خون بگیره سوزنو کرد تو دستم..خونی نبود که بره تو سرنگ..بعداز عمل خیلی وضعم بد بود میخواستن منو ببرن تو ای سیو.. این اتفاقا اصلا برام مهم نبود..فقط بفکر بچم بودم😭
نمیدونم چی شد که اینجوری شد...باورم نمیشه که این اتفاق افتاده..من و همسرم نابود شدیم،ولی چاره چیه انگار قسمتمون این بوده...ناشکری نمیکنم
انشاالله که بزودی زود دلت شاد بشه عزیزکم🌹💝