2777
2789
سلام خیلی فکر کردم که توی این شهر مجازی یه چی کمه بنابراین تصمیم گرفتمممم این تاپیک رو بزنم

 
(( آرامگاه مجازی نینی سایت ( ...هرشب جمعه همینجا...))))

چند سال از امشب بگذره،تامن فراموشت کنم...



دعا به هنگام ورود به قبرستان

از حضرت امیرالمؤمین(ع) در زیارت اهل قبور روایت شده است که فرمودند: به هنگام ورود به قبرستان بگویید:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَلِیٌّ وَلِیٌّ الله

ناتالین:
 پدربزرگم (پدرمادرم)مهربونم که 22بهمن89دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه محبت ای بی منتش تنگ شده ...
********
عمه نازنینم که از سال 88 دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه انرژی وصف ناپذیرش تنگیده...
*****
پدربزرگم(پدرپدرم) سالهاس که ندیدمش

............................*******************...................
مامان کیارش: 
مامان عزیزم ... از سال 82 .روز سه شنبه دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه محبتاش و آغوش گرمش یه ذره شده
************
بابای گلمممم سال 87 ...مریضی داغونش کرده بود ..دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه محبتای بی نهایتش تنگ شده
************
شوهر خواهر مهربونم .......سال 89 .....بدون هیچ مریضی .........خیلی مهربون بود 
دیگه نمیتونم ببینمش
****************
خواهررررررر عزیز تر از جانمممممم ..اول شهریور 90...روز تولدش .دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه مهربونی هاش تنگ شده تا چند ماهه دیگه سالگردش ....
............................*****************...............

seli 
بابای مهربونم که از 22 دی 1386 دیگه نمیتونم ببینمش 
دلم واسه مهربونیاش تنگ شده
............**************..............

بهار
پدر خوب و مهربونم که سال. 85 در سن 49 سالگی فوت کرد 

بابا خیییلی دلم برات تنگه خیییلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم مهربونم 
............**************.............

یاسمین(مامان آرشین)
پدربزرگ دوست داشتنیم که از اردیبهشت 86 دیگه نمیتونم ببینمش 
دلم واسه محبتاش واسه خنده هاش تنگ شده
............*************..........

مانیا
مادر مهربونم که از5 آبان83دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه محبتاش وآغوشش تنگ شده
..............************...........

دخمل مامان

مامان بزرگ عزیزم که از ابان 86 تا حالا ندیدمش واقعا دلم براش تنگ میشه خیلی زیاد 
*****************
عموی نازنینم که ازاردیبهشت 88 دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه تموم مهربونیاش تنگ شده
........................*******************...........

دلشاد

مادر بزرگم که سالهاست در بینمون نیست... 
**************************
پدربزرگ خوبم که شهریور 90 دیگه نمیتونم ببینمش تا چند ماه دیگه سالگردشه دلم واسه محبتاش تنگ شده




لطفا برای شادی روح این اسیران خاک و جمیع اموات و اموات خودتون 
 یه فاتحه ... اگه سختتونه ، یه صلوات بفرستید .
***************
برای نوشتن نام عزیزتون فقط سال و ماه قید شودد
هرجوررررر دوست دارین بنویسیدددددد تا بار غمتوننننن سبک بشه
هرجورررر دلتون ممیخادددد با عزیزایی که دربین ما نیستنننن دراینجا
حرف بزنینننن

باتشکرررر ناتالین
اِعـتِــرآضـے وآرد نـیـسـتـ !حـُکمـِ دآدگـآهـ :زِنـدگــے اِجـبـارے...خـتـمـِ جَـلَـســہ!
دلم برای پدربزرگم که امسال تو عید غدیر فوت کردند اونم ناگهانی تنگ شده . هر وقت برم شهرستان میرم دیدنش اما سیر نمیشم . جای خای اش بد جوری حس میکنم
زن دایی مهربونم چقدر ناگهانی و بی سرو صدا رفتی . دوستت دارم و خواهم داشت و فراموشت نخواهم کرد
فاتحه...
معرف {مامان پویا جون }

http://atlastehran.com/forums/index.php
مامان بزرگ مهربونم.. قربونت بشم چقدر مظلوم بودی.. فدای تنهاییات ...فدای دعا کردنات ...این چند روزه که زیر خاکی دیگه درد نداری؟ راحت شدی عزیزم اما جات خیلی خالیه.. دلم برات تنگ شده... زود رفتی... حیف که قدرت رو ندونستم .... خدا رحمتت کنه

اولین شب جمعه ایه که پیشمون نیستی.. انشاء الله همنشین حضرت زهرا باشی عزیزدلم
یالله یا کریم یا أول یا آخر یا مجیب 💚 لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُالْوارثين

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خدا همه ی رفتگانتون رو بیامرزه
دوست عزیزی که با رفتنش منو شوهرم انگار برادرمون رو از دست دادیم جوون بیست و پنج ساله ای که از براردر بهمون نزدیک تر بود از اردیبهشت 88 تنهامون گذاشت و هنوزم یاد و خاطره اش با ماست و هنوزم روزی نیست که یادش نکنیم و هر دو سکوت نکنیم و توی دلمون از خدا نپرسیم که چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حسن عزیز ما هرگز فراموشت نمیکنیم و خیلی خیلی دلمون برات تنگ شده
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
چقدر تلخ بود دی 84 چقدر تلخ نبودنت پدر ... واقعا تو رفتی و مارو حسرت به دل گذاشتی ...خدایا چرا نیست ؟ تا عروس شدن یکی یه دونشو بچه دار شدنشو ببینه چقدر دلم تنگه برای خنده ات تو کجایی عزیزتر لز جان ای کاش من جای تو مرده بودم
12 فروردین 85 بود که بابام برای همیشه از پیشمون رفت بدون هیچ مریضی.هیچ وقت لحظه ای را که پا برهنه تو کوچه دنبال امبولانس تو کوچه میدویدم را یادم نمیره.بابایی چه عجله ای داشتی که تو 49 سالگی بدون اینکه حتی عروسی دخترت را ببینی رفتی .نیستی ببینی دختر کوچولوت داره مامان میشه حتی اولین نوه ات را هم نمیتونی ببینی.دلم برااااااااات تنگ شده
شوهر خواهر عزیزم که11 اسفند 77 رفتی .........هروقت دخترت را میبینم یاد روزی میافتم که تو مراسم خاکسپاری با اینکه 1ساله بود دنبال تو میگشت و هنوز صدای جیغ پسر 9 ساله ات که تو ی تشییع جنازه از تو کوچه اومد گفت بیایید بابامو آوردن.....تلخ بود رفتنت روحت شاد
2.5 ساله بابابزرگم دیگه پیشمون نیست.من هر روز به یادشم و گریه میکنم.طبقه پایین ما بودن و با هم زندگی میکردیم.یهویی رفت.انصافا هنوز جوون بود.هممونو تنها گذاشت.
کاش بودی بابابزرگ نازم.دلم واسه بوس کردنت تنگ شده.میدونم الان تو بهترین جایی.پیش خدایی.منو مثل همیشه دعا کن.
گریههههههه
پدر عزیزم
20 بهمن 90 چه حال و روزی داشتم تنگ غروب شب میلاد محمد (ص)شب تولد امام جعفر صادق و شب تولد من حقیر دختر ته تاقاریات ازمیان ما رخت بربستی و رفتی چه خوش سعادت بودی تو که همیشه جمله زیر سایه سبز محمد بودن را بدرغه راه همه می کردی
خودت هم زیر سایه سبز محمد رفتی تولدت مبارک عزیزم
35 سال پیش در چنین روزی من با امدنم تو را شاد و در عوض تو بارفتنت منو غمگین کردی دیگه هیچوقت شب تولدم خوشحال نخواهم بود عاشقتم باباییییییییییی
اول فروردین سال 84 هنوز سال تحویل نشده بود که مادر بزرگم وسط نماز عصر سکته میکنه کاش قدرتو بیشتر میدونستم خیلی خیلی دوست دارم
25 اسفند 89 پسرخاله عزیزم که نخبه دانشگاه قم بود در اثر گاز گرفتگی جونشو (در راه عشق) از دست داد، یادت بخیر
عمه مهربونم 10 اسفند 91 بعد از 2 سال بیماری سخت فوت کرد............
عمه لیلای مهربونم دلم برای نگاههای مهربونت و اون آغوش پرمهرت تنگ شده........
امسال جات خیلی خالی بود عمه جون برای بابام دعا کن تا زودتر حالش خوب بشه...........
دوست دارم و همیشه به یادتم.
خداي مهربانم مگر داريم لحظه هايي از اين شيرينتر لحظه هايي ناب از جنس حس زيباي دوباره مادر شدن ❤️❤️خدايا اين حس و حال ناب رو نصيب همه ي دوستانم بگردان🙏🏻
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز