2777
2789
عنوان

آرامگاه مجازی نینی سایت ( ...هرشب جمعه همینجا...)

| مشاهده متن کامل بحث + 40880 بازدید | 308 پست
هرگز از دوری این راه مگو!

و از این فاصله ها که میان من و توست

...و هرگاه که دلت تنگ من است،
...
بهترین شعر مرا قاب کن

و پشت نگاهت بگذار!

تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!

و بداند که دل من با توست

و همین نزدیکی ست...
3> شعری متفاوت از سهراب سپهری بنام خیال پدر 3>

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال ***** خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت ***** رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
...
درعالم خیال به چشم آمدم پدر ***** کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید ***** گویی سپیده از افق شب دمیده بود

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار ***** دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او ***** کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا ***** اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید


(( آرامگاه مجازی نینی سایت ( ...هرشب جمعه همینجا...))))

چند سال از امشب بگذره،تامن فراموشت کنم...



دعا به هنگام ورود به قبرستان

از حضرت امیرالمؤمین(ع) در زیارت اهل قبور روایت شده است که فرمودند: به هنگام ورود به قبرستان بگویید:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَلِیٌّ وَلِیٌّ الله

ناتالین:
�پدربزرگم (پدرمادرم)مهربونم که 22بهمن89دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه محبت ای بی منتش تنگ شده ...
********
عمه نازنینم که از سال 88 دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه انرژی وصف ناپذیرش تنگیده...
*****
پدربزرگم(پدرپدرم) سالهاس که ندیدمش

............................*******************...................
مامان کیارش:�
مامان عزیزم ... از سال 82 .روز سه شنبه دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه محبتاش و آغوش گرمش یه ذره شده
************
بابای گلمممم سال 87 ...مریضی داغونش کرده بود ..دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه محبتای بی نهایتش تنگ شده
************
شوهر خواهر مهربونم .......سال 89 .....بدون هیچ مریضی .........خیلی مهربون بود�
دیگه نمیتونم ببینمش
****************
خواهررررررر عزیز تر از جانمممممم ..اول شهریور 90...روز تولدش .دیگه نمیتونم ببینمش دلم واسه مهربونی هاش تنگ شده تا چند ماهه دیگه سالگردش ....
............................*****************...............

seli�
بابای مهربونم که از 22 دی 1386 دیگه نمیتونم ببینمش�
دلم واسه مهربونیاش تنگ شده
............**************..............

بهار
پدر خوب و مهربونم که سال. 85 در سن 49 سالگی فوت کرد�

بابا خیییلی دلم برات تنگه خیییلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم مهربونم�
............**************.............

یاسمین(مامان آرشین)
پدربزرگ دوست داشتنیم که از اردیبهشت 86 دیگه نمیتونم ببینمش�
دلم واسه محبتاش واسه خنده هاش تنگ شده
............*************..........

مانیا
مادر مهربونم که از5 آبان83دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه محبتاش وآغوشش تنگ شده
..............************...........

دخمل مامان

مامان بزرگ عزیزم که از ابان 86 تا حالا ندیدمش واقعا دلم براش تنگ میشه خیلی زیاد�
*****************
عموی نازنینم که ازاردیبهشت 88 دیگه نمیتونم ببینمش
دلم واسه تموم مهربونیاش تنگ شده
........................*******************...........

دلشاد

مادر بزرگم که سالهاست در بینمون نیست...�
**************************
پدربزرگ خوبم که شهریور 90 دیگه نمیتونم ببینمش تا چند ماه دیگه سالگردشه دلم واسه محبتاش تنگ شده


.........;;;;;;;;.;;.......;;;;;...;;;;
لانیا

دلم برای پدربزرگم که امسال تو عید غدیر فوت کردند اونم ناگهانی تنگ شده . هر وقت برم شهرستان میرم دیدنش اما سیر نمیشم . جای خای اش بد جوری حس میکنم
زن دایی مهربونم چقدر ناگهانی و بی سرو صدا رفتی . دوستت دارم و خواهم داشت و فراموشت نخواهم کرد
فاتحه...
..؛؛.؛؛..؛؛؛..؛؛..؛؛.؛؛..؛؛.؛؛..؛؛
زهره
مادر بزرگ عزیزم
پدر برگ گلمم هیچ وقت کفشهای قرمز تق تقی که برام خریدی رو فراموش نمی کنممم
..............؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بهانه

مامان بزرگ مهربونم.. قربونت بشم چقدر مظلوم بودی.. فدای تنهاییات ...فدای دعا کردنات ...این چند روزه که زیر خاکی دیگه درد نداری؟ راحت شدی عزیزم اما جات خیلی خالیه.. دلم برات تنگ شده... زود رفتی... حیف که قدرت رو ندونستم .... خدا رحمتت کنه

اولین شب جمعه ایه که پیشمون نیستی.. انشاء الله همنشین حضرت زهرا باشی عزیزدلم
.............؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛،،،،،؛.......
اسما

مادربزرگ عزیزم 10 روزه از پیش ما رفتـــــــــــی ، فقط خدا میدونه چقدر دلتنگتم ... رفتنت به بهشت قرین رحمت و آرامش مادرجون مهربونم....
............،،،،،،،،،،،،،،،،..،،.
مامی پسرها

خدا همه ی رفتگانتون رو بیامرزه
دوست عزیزی که با رفتنش منو شوهرم انگار برادرمون رو از دست دادیم جوون بیست و پنج ساله ای که از براردر بهمون نزدیک تر بود از اردیبهشت 88 تنهامون گذاشت و هنوزم یاد و خاطره اش با ماست و هنوزم روزی نیست که یادش نکنیم و هر دو سکوت نکنیم و توی دلمون از خدا نپرسیم که چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حسن عزیز ما هرگز فراموشت نمیکنیم و خیلی خیلی دلمون برات تنگ شده
...........؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛،،،،،.......
باربی

وای چقداینجاناراحت کننده است.یاده بابام افتادم که 7ساله رفته.
........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،.........
مونا مامان آرن

چقدر تلخ بود دی 84 چقدر تلخ نبودنت پدر ... واقعا تو رفتی و مارو حسرت به دل گذاشتی ...خدایا چرا نیست ؟ تا عروس شدن یکی یه دونشو بچه دار شدنشو ببینه چقدر دلم تنگه برای خنده ات تو کجایی عزیزتر لز جان ای کاش من جای تو مرده بودم
..........،،،،،،،،،،،،،،..........
رکسانا

12 فروردین 85 بود که بابام برای همیشه از پیشمون رفت بدون هیچ مریضی.هیچ وقت لحظه ای را که پا برهنه تو کوچه دنبال امبولانس تو کوچه میدویدم را یادم نمیره.بابایی چه عجله ای داشتی که تو 49 سالگی بدون اینکه حتی عروسی دخترت را ببینی رفتی .نیستی ببینی دختر کوچولوت داره مامان میشه حتی اولین نوه ات را هم نمیتونی ببینی.دلم برااااااااات تنگ شده
.........،،،،،،،،،،،،،،........
مهسافسقلی

شوهر خواهر عزیزم که11 اسفند 77 رفتی .........هروقت دخترت را میبینم یاد روزی میافتم که تو مراسم خاکسپاری با اینکه 1ساله بود دنبال تو میگشت و هنوز صدای جیغ پسر 9 ساله ات که تو ی تشییع جنازه از تو کوچه اومد گفت بیایید بابامو آوردن.....تلخ بود رفتنت روحت شاد
.........،،،،،،،،...........،؟،،،،،........
شاینا

الان نزدیک 13 ساله که بابام رو ندیدم... هنوزم وقتی میبینم یه پدر به دخترش محبت میکنه اشک تو چشام جمع میشه...
...........،،،،،،،،،،.........
سوگل

2.5 ساله بابابزرگم دیگه پیشمون نیست.من هر روز به یادشم و گریه میکنم.طبقه پایین ما بودن و با هم زندگی میکردیم.یهویی رفت.انصافا هنوز جوون بود.هممونو تنها گذاشت.
کاش بودی بابابزرگ نازم.دلم واسه بوس کردنت تنگ شده.میدونم الان تو بهترین جایی.پیش خدایی.منو مثل همیشه دعا کن.
گریههههههه
........،،،،،،،،،،،،،.......
بانو
پدر عزیزم
20 بهمن 90 چه حال و روزی داشتم تنگ غروب شب میلاد محمد (ص)شب تولد امام جعفر صادق و شب تولد من حقیر دختر ته تاقاریات ازمیان ما رخت بربستی و رفتی چه خوش سعادت بودی تو که همیشه جمله زیر سایه سبز محمد بودن را بدرغه راه همه می کردی
خودت هم زیر سایه سبز محمد رفتی تولدت مبارک عزیزم
35 سال پیش در چنین روزی من با امدنم تو را شاد و در عوض تو بارفتنت منو غمگین کردی دیگه هیچوقت شب تولدم خوشحال نخواهم بود عاشقتم باباییییییییییی
.......،،،،،،،،........،،،،،،،......،،،،....
مادر

اول فروردین سال 84 هنوز سال تحویل نشده بود که مادر بزرگم وسط نماز عصر سکته میکنه کاش قدرتو بیشتر میدونستم خیلی خیلی دوست دارم
25 اسفند 89 پسرخاله عزیزم که نخبه دانشگاه قم بود در اثر گاز گرفتگی جونشو (در راه عشق) از دست داد، یادت بخیر
..............،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،..............
کیانا٨٨

عمه مهربونم 10 اسفند 91 بعد از 2 سال بیماری سخت فوت کرد............
عمه لیلای مهربونم دلم برای نگاههای مهربونت و اون آغوش پرمهرت تنگ شده........
امسال جات خیلی خالی بود عمه جون برای بابام دعا کن تا زودتر حالش خوب بشه...........
دوست دارم و همیشه به یادتم.
.......،،،،،،،،،،،،.......
مامان ویرگول کوچولو

و خواهی ماند جاویدان در قلبهایمان تا ابد...تنها برادرم،عشقم 30 مرداد 90 در اوج جوونی تنهامون گذاشت و پرواز کرد...
هنوز هم باور نمیکنم نبودنشو
،،،،،،،،........،،،،،،،،،،،،،،،،
مامان سینا

مادر نازنینم در 28 شهریور 90 در 51 سالگی بعد از 3 ماه تحمل درد ورنج مارو برای همیشه تنها گذاشت و رفت داغونیم اصلا با نبودش نمیتونیم کنار بیاییم
،،،،،،،........،،،،،،،،،،........
مستانه
برای دایی منم که از بی کسی خودکشی کرد و جند روز تو خونه موند و باد کرده بود و ...... خیلی چیزای عذاب اور دیگه ..... فاتحه بخونید
.......،،،،،،،،،............،،،،،،،،،.......،،،،....
یلدا
داداش خوش تیپ و خوشگلم خرداد 90 توی اوج جوونی پر کشید برای من هر روز سخت تر از دیروزه -بعد رفتن امین عزیزم هیچ چیز منو شاد نمی کنه
تنها از خدا می خوام یه روزی برم پیشش
.............،،،،،،،،،،،.............،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،.......
پارمیدا عسل
مادربزرگ عزیزم اسفند 90 پر کشید و رفت . خیلی دلم سوخت تصمیم داشتم عید را کلا" بمانم پیشش ولی رفت هنوز باورش برایم سخت است
.......،،،،،،،،،،،،...........،،،،،،،....
زهره مامان آرین و آرش
خدا رفتگان همه رو بیامرزه.


همه ما رفته گانی عزیزی داریم اما یه عزیزانی هستن که دل آدم رو بیشتر میسوزونن. مثل
مادر


مامان من هم 28 اردیبهشت 90 از پیشمون رفت.

امیدوارم که خدا همه درگذشتگان رو بیامرزه.
یه فاتحه هم برای شادی روحشون بخونید.
........،،،،،،،،،،،،،،.............،،،،،،،،،،،،،،،،،،
الناز عزیز

برای عموی نازنیش که ١١بهمن٨٩ دیگه نمیتونه ببینتش و پدر نازنیش که دوسالی میشه دیگه نمیتونه بابای مهربونشو ببینه و ازش عیدی بگیرهههه
فاتحه
.......،،،،،،،.....،،،،،،......،،،،،،،،........،،،،،،،،،،..........
ندا مامان آرشیدا
صمیمیترین دوستم ....عزیزی که جای خواهرم بود 11 اسفند 90 همراه دختر کوچولوی 4 ساله اش در اثر تصادف از بین ما رفتند
..............،،،،،،،،،..........،،،،،،،،،،........،،،،،،،،..........،،،،،،
تلماهههه
دلم برای پدربزرگم تنگه
.....،،،،،،،......،،،،،،،........،،،،،،،.....
إدی

دلم برای عموم و خانومشم که در اوج امید به زندگی تو تصادف از پیش ما رفتن 89.8.18 خیلی تنگ شدههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

امروز چهلم خاله نازنینمه که در مقطعی از زندگیم حکم مادر رو برام داشت خاله دلم برات تنگ شده.
......،،،،،،،،......،،،،،،،،،.......
مریم٢٩١٣٥٥
خداوند همه رفتگانو قرین رحمت کنه.....
دلم برای بابا بزرگم(پدر مامانم)که از اسفند 82 بینمون نیستن ....تنگه.......
......،،،،،،،،،،،،،،،،،...........،،،،،،،،،
توکأ

دایی جونم دیماه 89 تو سن 48 سالگی خوابیدو دیگه بیدار نشد دلم برای خنده هاش تنگ شده
......،،،،،،،،،،،،،...
بی بی مریم

برای دایی سی ساله و مهربونم که الان ده ساله از پیشمون رفته و همه دلشون برای خوبی هاش تنگ شده
..............،،،،،،،،،............،،،،،،،،،،،،......
روشا

بابای عزیزم خدا رحمتت کنه از ساله 83 تنهامون گذاشتی این روزها خیلی دلم می خواست بودی و واسم پدری می کردی...........زود رفتی هم چیز به دلمون موند................

خدا همه رفتگان رو بیامرز هر کی هم پدر و مادرش زنده اند حفظ کن ای خداااااا
.......،،،،،،،،،،،،...............،،،،،،
تینا

مامان بزرگ خوبم(مامان مامانم)که 5 اردیبهشت پارسال ناگهانی رفتی پیش خدا....دلم واست خیلی تنگ شده .....منو ببخش که خیلی وقت بود بهت سر نزده بودم.........اینقده مهربون بودی که الان میدونم جات پیش خدای مهربون خوبه
...روحت شاد
بابا یزرگ جون (بابای بابام ) با اینکه اصلا ندیدمت میدونم که خیلی مهربون بودی ...روحت شاد
،،،،،،.........،،،،،،،،......،،،،،،،،......
مرمری

من هم دلم براى باباییم(باباى بابام)خیلیىىىىىىىىىىىىىى تنک شده
دلم براى مامانیم(مامان مامانم) هم خیلى تنکیده
خیلى دوسشون داشتم
.......،،،،،،،،،،،..........،،،،،،،،،،
مامان ریحانه
عزیز جون(مادربزرگ مامانم)..........عیدها بهمون عیدی میداد یاد بچگی بخیررررررر
بی بی جان ...........پیرزن مهربونی که هر موقع میرفتم خونشون برام چایی شیرین درست میکرد
اقا جونم(پدر مادرم) ......که نتونستم زیاد باهاشون باشم فقط 4 سال داشتم که از پیشمون رفت
مامان جونم(مامان مامانم).....بهترین خاطره ام اینکه که باهاشون میرفتم مسجد
پدر بزرگم .......مرد پرتاشی که همیشه در حال تلاش بود و شاید لذتی از زندگی نبرد و بعد از یک بیماری از پیشمون رفت
مادرجونم......همیشه برامون داستان های قدیمی جالب تعریف میکرد



.
.
.
.
.
دلم برای همش.ون تنگ شده
..............،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،..............،،،،،،،،
مامان اروین


پدر بزرگ عزیزم (بابا ابراهیم مهربونم )که فردا چهلمشونه . برای شعور بی پایان و ادب بینظیر و معرف وعرفان عمیقتون با اون عفت کلام وبیان شیوا و بلیغتون دلم تنگه . از خداوند علو درجات را براتون آرزومندم
..............،،،،،،،،،،،،،،،.......
ترنج
همکار خوب و دوست داشتنیم
که یک پدر فوق العاده و یک همسر نمونه بود
و یک همکار مهربان و یک مهندس فوق العاده
هنوز بعد از یک سال و اندی که از تصادف مرگبارش می گذره هر روز به یادشم
خدایا دو تا پسر کوچولوش رو به مقامات بالا برسون و به دل همسر نازنینش صبر بده
خودش رو که می دونم که از بس خوب بوده زود از پیش ما بردیش به علو درجات نایل بفرما
آقای مهندس عزیز، دلمون خیلی براتون تنگ شده
........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،..............،،،،،،،،
ستاره دریایی مامان اویسا
ای رفته از نظر نروی هیچ از خیال
یک لحظه بی خیال تو بودن بود محال
برای برادر نازنینم که دو ماه دیگه میشه یه سال که از پیشمون رفته(خرداد 90)
داداشی خیلی زود بود سفر اخرتت اینقدر ناگهانی بود که هنوزم باورش برام سخته خودت خوب میدونی توی این یه سال به من و مامان وبابا چی گذشت تو که واسه دیدن اویسا من لحظه شماری میکردی اون همه ذوق رو با خودت به خاک بردی اویسا من فقط یه هفته بعد رفتن تو دنیا اومد واسه مامان دعا کن خودت حال روزش رو میدونی دعا کن با این غم کنار بیاد
....................؟؟،؟؟؟؟؟،،،،،،،،،،،،،،،................
نگار

پدر بزرگ خوبم و عموی مهربونم رفتید اما از دل ما نرفتید روحتون قرین ارامش
.......،،،،،،،،،،،،،،،،،.........
راهی

خدایا دایی مهربون من رو هم بیامرزه که بدون اینکه مشکلی داشته باشه دو سال پیش تو سن سی سالگی از پیشمون رفت
..........،،،،،،،،،،،،..........،،،،،،،،،.....
دختر مهربون دنیا

منم هستم مادر بزرگم اول محرم سال 90 فوت کرده دلم براش پرررررررررررررر میکشه..
..............،،،،،،،،،،،،،،،...............،،،،،،
بهار*
خاهشا فاتحه ای بخونید برای پدر و مادر پدر و مادرم که البته من اونا رو به یاد نمیارم اما یادشون میکنم...
...........،،،،،،،،،،،،............،،،،،،
درسا

بابای مهربونم که از یازده خرداد هفتاد و یک دیگه ندیدمش خیلی زود رفتی دلم واست خیلی تنگ شده .خیلی دوستت دارم.دلم میخواد بیای به خوابم مثل اونوقت که خیلی استرس داشتم و نگران بودم و حالم بد بود اومدی به خوابم و گفتی نگران نباش درست میشه حتما و... و دوروز بعد اونی که میخواستم واقعا شد .میدونم همیشه حواست بهم هست.منو ببخش که زیاد نمیتونم بیام به دیدنت ...دلم واسه مهربونیات تنگ شده بابا.
...........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،...........
سفید برفی

خاله مهربونم از که 5 بهمن 87 دیگه ندیدمش دلم برات تنگ شده کاش هنوز بودی و عروسی دخترت و نامزدی پسرتو میدیدی
..........،،،،،،،،،،،،،،،،،..............،،،،،،،،،،
دخمل
مامان بزرگ عزیزم (مامان بابام)که از ابان 86 رفت وخیلی دلم براش تنگ شده جای خالیشو واقعا احساس میکنم
پدر بزرگ مهربانم (بابای بابام )که درسال 1360 از دنیا رفته من خیلی کوچیک بودم ولی جز خوبی ازش نشنیدم وباگذشت این همه سال هنوز فراموش نشده

پدر بزرگ (پدر مادرم )که خیلی ادم دست ودلبازی بود وجاش تو خانه خالیه

عموی عزیزومهربونم که از اردیبهشت 88 از پیش ما رفت خیلی زود درسن پایین بدون مریضی یه بعدازظهر ناغافل همه رو تنها گذاشت خیلی دلم براش تنگ شده نمیتونم باور کنم که نیستی عمو جون قربونت برم هیچی ندیدی ورفتی خیلی زود بود خیلی زود وهمه رو سوزوندی ورفتی هنوزم کسی نمیخواد باور کنه که تو نیستی

شوهر عمم ودوتااز شوهر خاله هام که اونام تو جوونی از زندگی خداحافظی کردن وهمه رو سوزوندن
.........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،..........
راد

خدا همه رفتگان و بیامرزه
پدر بزرگم 19 فروردین فوت کرد، روحش شاد
خدا بیامرزدش
...........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،........
فلفل دلمه
بابای عزیزم که در 10 بهمن 90 در غربت و خیلی غریبانه و ناباورانه مارو ترک کرد و به اخرین کسی که زنگ زده بود من بودم و من غیر از بابام هیچ کس رو ندارم هنوز باورم نشده و تمام زندگیم بهم ریخته گریه
..............،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،.......
ماری
مادربزرگم که رفت خلائی بزرگ ایجاد شده و هرگز پر نمیشود
مهر سالی که رفتی خیلی سردتر از هر پاییزی برای من است .
مادر بزرگ عزیزم برایم دعا کن .
به یاد دعاهاییکه برایم میکردی
.......................::::::......،،،،،،،،،،،،،،،،..........
مامان قندک

مادر بزرگ عزیزم(مامان مامانم)که سختی های زیادی توی زندگی کشیدی و همیشه شاکر بودی
دستای مثل برفت هیچ وقت از یادم نمیره

پسر خاله عزیزم که بخاطر مشکلات زیادی که خانمش براش درست کرد خودکشی کرد
..........،،،،::::::::::،،،،،،،،،،،،،،::::::::::::،،،،،،،،،،،،،:::::::::::::::::::::،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،:::::::::::::::،،،،،،،،،،،،،............

لطفا برای شادی روح این اسیران خاک و جمیع اموات و اموات خودتون�
�یه فاتحه ... اگه سختتونه ، یه صلوات بفرستید

برای نوشتن نام عزیزتون فقط سال و ماه قید شودد
هرجوررررر دوست دارین بنویسیدددددد تا بار غمتوننننن سبک بشه
هرجورررر دلتون ممیخادددد با عزیزایی که دربین ما نیستنننن دراینجا
حرف بزنینننن

باتشکرررر ناتالین
اِعـتِــرآضـے وآرد نـیـسـتـ !حـُکمـِ دآدگـآهـ :زِنـدگــے اِجـبـارے...خـتـمـِ جَـلَـســہ!
سلام ..تاپیک خیلی خوب و غم انگیزیه...
خدا همه رو بیامرزه..
سال 89 بدترین سال عمرم بود..پسرم...که بعد از درد فراوان رفت و منو سوزوند...
خاله مهربونم ..خاله ای که همیشه دستش تو کار خیر بود و تا اونجایی که میتونست به همه خوبی میکرد..
خونشون سوخت و خودش میون شعله ها پر کشید و رفت......
پسر دختر خالم که 18 سال سن داشت بر اثر تصادف وحشتناک رفت پیش خدا..و و و
و تمام همدرد های پسر گلم که بعد از اون ..اونها هم پر کشیدند ...برای تمام رفتگان و برای شفای تمام بچه های بیمارستان محک صلوات
مثل آنکه شاهرگ احساسم را زده باشی ..بند نمی آید دوست داشتنت
بچه ها منم خیلی دلم برای(به ترتیب از دست دادنشون میگم):
دایی حسن
مادر بزرگ مادرم
عمو حیدر
دایی عباس
پدر بزرگم ( پدری )
دایی حسین
بابای نازنینم
پدر بزرگم ( مادری )
مامان بزرگم ( پدری )


خیلی خیلی دلم براشون تنگ شده و وا قعا نصفی از روزگار من خاطره هام هستن
دوستتون دارم و خدا شما و همه رفتگان را رحمت کنه
الهــــی و ربـــی من لی غیرک ...
خدایا! تو پناهِ منی وقتی راهها با همه وسعتشان تنگ می شوند...
و سخت ترینش از دست دادن پدرم بود
در اون سه روزی که تو کما بود و ما نمیدونستیم مرگ مغزی هست به زمین و زمان چنگ زدم ولی افسوس که نشد که برگردی و وقتی خبر پر کشیدنش را دادن التـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــماس میکردم که اگر بالای سر مرده 70 بار سوره حمد بخونید زنده میشه
ولی نشد
بابایی جونم نشد باز در آغوشت بگیرم جز در خواب. . .
الهــــی و ربـــی من لی غیرک ...
خدایا! تو پناهِ منی وقتی راهها با همه وسعتشان تنگ می شوند...
و از دست دادن دایی هام که چون برادر بودن باهم زندگی می کردیم و بزرگ شدیم
دایی حسن در سن 16 سالگی و دایی عباس در سن 24 سالگی و دایی حسین در سن 29 سالگی از دنیا خسته خسته پر کشیدن
دوستتون دارم و دلم براتون پر میکشه به عمق خاطرها
و در نبودنتون حسرت هست و اشک و اشک
الهــــی و ربـــی من لی غیرک ...
خدایا! تو پناهِ منی وقتی راهها با همه وسعتشان تنگ می شوند...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز