منم وضعم همین بود یادمه از ۹ سالگی به خاطر این که شاید تو بزرگی دانشگاه برم کتک میخوردم سر سال تحویل به یه بهونه الکی داداشم کتک میزد برق میرفت کتک می خوردم از خونه بیرون نمی رفتم غذا شور میشد کتک میخوردم و تمام عکس العمل مامان و بابام این بود دیگه نزنش به من هم میگفتن بزرگ میشی یادت میره
ولی نمیدونستن چه بلایی سرم میاد نتیجه اش شد یه ازدواج عجولانه واسه خلاصی از خونه خودکشی فرار در آخر هم سرطان