2777
2789
عنوان

اشتباهاتی که تو دوران عقد و نامزدی داشتین و پشیمونید؟

| مشاهده متن کامل بحث + 23976 بازدید | 373 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ادامه دادن عقد و ختم شدنش به ازدواج از سر خجالت حرف مردم 🙁

هر وقت یادم میاد چجوری انقد خنگ بودم صدبار خودمو لعنت میکنم !

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

موندن خونه ی مادر شوهر. رفت و آمد زیاد. جدی نگرفتن مراسمات. چون بعدا همش فکر میکنی چرا بهم بی احترامی کردن. ساده بودن. طبق سلیقه ی اونا رفتار کردن....پای درد دل مادرشوهر و جاری و خواهرشوهر نشستن.  اینا همش تو ایران غلطه و پشیمون میشی

خدایا حافظ همه ی بچه ها باش ...

زیاد رفت وامد نکن احترامت سر جاشه با هیچ کدوم صمیمی نشو بعد پشیمون میشی جز سلام واحوال پرسی زیاد حرف نزن تا بعدا پشیمون نشی زیاد کار نکن تا به وظیفه تبدیل نشه 

چیکار میکرد؟

من و جاریم تو خونه ی دوطبقه ی پدرشوهرم مینشستیم .با جاریم رابطه مون خوب نبود فقط در حد سلام میخواستم خانواده ی خودمو دعوت کنم شوهرم گفت داداشمو نمیخوای بگی نگو ولی بابا و مامان بیاین 

شوهرم اون سالها تو شرکت کار میکرد مسیرخونه تا شرکتم دور بود ساعت ۵صبح میرفت بیرون 

مادرشوهرم ساعت ۶ اومدگفت فلانی رو دعوت نکردین گفتم نه رفت بالا سر شام صداش زدیم اومد بعد از شام رو کرد به پدرشوهرم با یه لحن بد گفت پاشو بریم خونه .نمیفهمی این میخواد صبح بره سر .اون هیچی نمیگه تو نباید از خودت بفهمی ...........

خانواده منم بلند شدند یه جوریای بیرونشون کرد 

❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز