بچه ها داداشم میخواد یه دختریو بگیره
پدر مادرم اصلن راضی نبودن چون نمیشناختنش اصن ده تا شهر اونور تر بود...
بعد من با مامانم حرف زدم که بیاین بریم خاستگاریو اینا
اون موقع منه خر ۱۴ سالم بود
خلاصه ما رفتیم
دیدیم اصن این دختره یکی دیگس
داداشم گفت یه دختره مذهبیه با خداس
ما که رفتیم یه چیز دیگه دیدیم کلن😐
بعد از چندین ماه هم بهمون گفت پدر مادرش جدا شدن هرکدوم دوباره ازدواج کردن
حالا بیاین تا بقیش بگم
بعد بگین چه خاکی تو سرم بریزم😑