2777
2789

من تویه ساختمانم

بارداری هام‌پردردسرواستراحت مطلق یکی ۲۶ هفته زایمان زودرس شدم وبعدش دوتاسقط

برای دخترم ،سرکلاژ واستراحت ،هیچی که هیچی

تازه دوتادخترمجردتوخونه داره وهرروزساعت ۲میومدمیگفت چای تازه خوردیم برات بیارم

میخواستن بریزن دور،میگفتن حیفه !بدیم به این😐

بعدهم میگفت اومدم حوصله ات سرنره!آخه ساعت ۲،

همین کارهاروکرددیگه بعد۳ماه رفتم خونه مادرم،آرامش نداشتم وحرصم میداد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من ویار ماهی داشتم بدجور  و همسرم به  اطلاع داده بود رفتیم خونه شون ماهی پخته بود گفت بنده ...

حالا بعد شش ماه یه بار ناهار کفت بیاین خونه مام رفتیم مرغ درس کرد اخر ک خاسیم برگردیم گفت دلم میخلس برا بچم جوجه بزنیم نشده دیگه یعنی بچه اولم انگار من این وسط بوقم 

دستت مادر شوهرم درد نکنه تا ببینه مریضم سوپ میزاره اگ نرم میفرسته ماهی دوست ندارم تو خونم درست کنم خودش میخره درست میکنه دیگ الان که باردارم میاد کارامو میکنه اگ ببینه مریضم هر غذایی هوس کنم میگم درست میکنه 

والا بارداری اولم تو خونه مادر شوهر بودم بچم تو شش ماهگی سقط شد نگم برات از شکنجه هایی که بهم داد بعدم که من به قهر بعد سقط رفتم خونه بابام و داداشم زد تخت سینه شوهرم که لیاقت نداشتی جنازه خواهرمم رو‌دوشت نمیذارم ( شوهرم دو هفتهه خونه اجاره کرد مستقل شدیم ) تا شش ماهم نرفتیم خونشون اومد خونمون بعد که همه رفتن دستمو گرفت و گفت حلال کن هر روز گریه میکنم که چرا این دختر با این وضع از خونم رفت ...

بارداری دومم دیگه چشمش ترسیده بود و از چهار فرسخیمم رد نمیشد اما کمک اصلااااااا.بچمم دنیا اومد یه هفته بعد اومد دو ساعت نشست رفت گفت تا بیام کمکت ، منم گفتم آره مامانم دو روزه دیگه می‌ره شما بیایید بعد که برگشت خونه زنگ زده بود به شوهرم که نمیتونم بیام.

الآنم بارداری سوممه که هنوز خبر نداره

سلامتی پسرام و شوهرم🥂🍷🍷
وطیفه نداره توقع نداشته باش شما هم وطیفه نداری برا دختر مسرش چیزی درست نکن حرفم زد بگو من حاملم کار ...

خب اگ ایجوره بچه هم ک دنبا میاد حق نداره بیاد رئیس بازی دربیاره اعصابمو بریزه بهم زایمانم اولم افسردگی گرفتم بس گفت شیر نداری شیرت کمه بچه زرده چاقه لاغره لباسش کمه 

چیکار کرد مگه

یه حرکتی زد خودش و بعدش دختربزرگش جلو جمع یچیزی گفت خیلی داغون شدم....بماند

اما خب من هم ادم زیر بار برویی نیستم به طرف مختلف جبران کردم اون کمکهایی که کرد رو.

من هم خوبی یادم میمونه هم بدی.اینجوری نیستم که اگه از کسی خوشم نیومد و بهم یجایی کمک کرد یادم بره.حتما جبران میکنم براش....بالاخره شعور هم باید داشت


زندگی خود را آویزان نظر و قضاوت دیگران نکنید.نظر و قضاوت دیگران کوچکترین تاثیری در زندگی ما ندارد.مردم حتی از کتابهای آسمانی هم برداشتهای متفاوتی دارند.چه رسد به حرفهای شما........ما کوشش میکنیم حرف خود را بزنیم و دیگران هم آزادند هرطور دلشان میخواهد فکر کنند......(دکتر هلاکویی)😍😍                                                                               عاشق سه تا مردم😍😍😍همسرم پسرم داداشم(M&M&M)    

هیچ کار. خییییلی انگشت شمار، اون اولای بارداری چندبار غذا درست کرد داد دست شوهرم. منم ویار شدید داشتم هیچی نمیتونستم بخورم فقط شوهرم میخورد😁

یه بارم که اومد خونمون سبزی خورشتی خریده بودم برام پاک کرد😁 یه بارم ۳تا بسته شوید بهم داد. همین😂

همهههه کارام مامانم میکنه، هر دردی داشتم فقط پیش اون بودم. بیمارستانم مامانم میاد باهام

مامان یه پسر ناز و خوشگلم🥰 دختر قشنگم عزیزدل مادر😍من و بابا و داداشی بی صبرانه منتظر دیدن روی ماهت هستیم😍🥺خدایا مواظب دخترم باش، سالم بیاد بغلم❤

من مادرم محل سگ بهم نمیده و خونه اش هم راهم نمیده 


ولی مادرشوهرم برام غذا میفرسته گاهی 

خوراکی درست میکنه میفرسته اش میفرسته 

هفته ای یکبار هم ک میریم خونه اش روی گشاده داره

گروه رز صورتی وزن شروع ۶۰.۵ چی باید بنوبسم توی امضام؟
این مسائل بستگی به روابط متقابل داره.  توی یه تاپیک چند دقیقه پیش می خوندم که خانمی گفته بود اگ ...

عزیزم من مادر شوهرم چهارسال اول زندگیم اجاره نشین بود هر سال خونشو عوض میکرد من میرفتم کمکش بخدا جون بچم باورت نمیشه اصلا نمینشستم من سردرد شدید میگیرم ی سری سردردم شدید شد بخدا نذاشتم بفهمن فقط شوهرم میدونست با مسکن خودمو نگه داشتم براش کم نذاشتم پول نداشتیم واسش همه چی میخریدم اخرم ی ماه بعد اسباب کشیش من حامله شدم کاری سرم اورد ک فقط خدا میدونه الان دارم ب حودم میگم هفت سال عروسش بودم چرا انقدر خودمو کوچیک کردم وقتی دختراش کمک نمیکردن خودش حتی ب خدا کار نمیکرد همش من و شوهرم کار میکردیم میرفتیم خونش دختراش میرفتن پارک من وایمیسادم کمکش خونه مرتب میکردم غذا درست میکردم اخر سر حتی توی بارداریم هوامو نداشت اون خانم راست میگه بعضیا محبت ندارن بعضیا باید خودتو واسشون بگیری اگه کمک کردی مثل کلفت نگاهت میکنن بعضی ادما لیاقت احترام و محبت ندارن.من فکرمیکردم مادرشوهرم مثل مامانمه محبت میفهمه ولی نمیفهمن پرتوقع شدن تحقیرم کردن اخر سر بعد هفت سال هر چی از دهنشون دراومد بهم گفتن باورنمیکنی من بی احترامی بهشون نکردم باورت میشه خانواده شوهرمن میخاستن عروسشون خبرچین باشه هر چیزی خونه باباش پیش میاد بهشون بگ چون نگفتم چون خاله زنک نبودم شدم بد....

🌈 متاهل و پایبند به زندگی مشترک💍درخواست دوستی آقایون⛔️

مادر شوهر من میاد ب بهانه کمک چتر میشه میخوره هرچیم اضاف بیاد میبره میره بچم دنیا بیاد ب شوهرم ز میزنه ی جعبه شیرینی بخر بعد همونو میاره برام ی مقدارشو میده ب اونایی ک تو اتاق زایمانن بقیشم برمیداره ب بهانه پخش کردن بین درو همسایه میبره همچین زن با شعوری هستن خداپدر کرونا رو تو این ی مورد بیامرزه ک نمیبینمش سر این یکی

شده آیا ته یک شعر ترک برداری ....و من برای ابد در آنجایی که برای نخستین بار دیدمت جا مانده ام.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792