2777
2789
عنوان

چراغ سبز! (پاسخ به سوالات مذهبی)

| مشاهده متن کامل بحث + 38207 بازدید | 1655 پست
«و انه لحب الخیر لشدید»[عادیات/8]: انسان به شدت به خیر علاقه مند است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
« إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»[معارج/19] کلمه" هلوع" صفتى است که از مصدر" هلع"- به فتحه هاء و لام- که به معناى شدت حرص است اشتقاق یافته. و نیز گفته‏اند که این کلمه را دو آیه بعد تفسیر کرده، پس هلوع کسى است که هنگام برخورد با ناملایمات بسیار جزع مى‏کند، و چون به خیرى مى‏رسد از انفاق به دیگران خوددارى مى‏کند. و به نظر ما این وجه بسیار وجه خوبى است و سیاق آیه هم با آن مناسب است، چون از سیاق دو جمله" إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً" و" إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً" پیداست که مى‏خواهد هلوع را معنا کند. از نظر اعتبار عقلى هم هلوع چنین کسى است، چون آن حرصى که جبلى انسان است حرص بر هر چیزى نیست، که چه خیر باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار نسبت به آن حرص بورزد، بلکه تنها حریص بر خیر و نافع است، آن هم نه هر خیر و نافعى، بلکه خیر و نافعى که براى خودش و در رابطه با او خیر باشد، و لازمه این حرص این است که در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد، چون شر خلاف خیر است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نیز لازمه این حرص آن است که وقتى به خیرى رسید خود را بر دیگران مقدم داشته، از دادن آن به دیگران امتناع بورزد، مگر در جایى که اگر کاسه‏اى مى‏دهد قدح بگیرد، پس جزع در هنگام برخورد با شر و منع از خیر در هنگام رسیدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

« و خلق الانسان ضعیفا »[نساء/28] : انسان ضعیف آفریده شده است. ضعیف بودن انسان از این بابت است که خداى سبحان در او قواى شهویه را ترکیب کرده، قوایى که دائما بر سر متعلقات خود با انسان ستیزه مى‏کند، و وادارش مى‏سازد به اینکه آن متعلقات را مرتکب شود، خداى عز و جل بر او منت نهاد، و شهواتى را بر او حلال کرد، تا به این وسیله سوژه شهوتش را بشکند، نکاح را به مقدارى که غائله عسر و حرج او را بر طرف سازد تجویز کرده فرمود:" وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ"(نساء/24)، و این ما وراء عبارت است از همان دو طریق ازدواج، و خریدن کنیز، و نیز به این وسیله آنان را به سوى سنن اقوامى که قبل از ایشان بودند هدایت فرمود، و تخفیف بیشترى به آنها داد و آن این است که نکاح موقت- متعه- را هم برایشان تجویز و تشریع کرد چون با تجویز متعه دیگر دشوارى‏هاى نکاح دائم و مشقت لوازم آن یعنى صداق و نفقه و غیره را ندارند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
-« کلا ان الانسان لیطغی ان رءاه استغنی»[علق6و7]: اگر انسان خویش را بی نیاز ببیند، طغیان می کند. این دو آیه ردع و رد رفتارى است که انسان در مقابل نعمت‏هاى الهى از خود نشان مى‏دهد، رفتارى که از خلال آیات قبل استفاده مى‏شود، چون از آیات بر مى‏آید که خداى تعالى نعمت‏هاى بزرگى نظیر تعلیم به قلم و تعلیم از طریق وحى را به انسان داده، پس بر انسان واجب است شکر آن را بجاى آورد، ولى او بجاى شکر، کفران و طغیان مى‏کند. " إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏"- یعنى انسان بجاى شکر طغیان مى‏کند، یعنى پا از گلیم خود فراتر مى‏نهد. و این خبرى است از آنچه در طبع بشر است، نظیر آیه زیر که خبر مى‏دهد از اینکه بشر طبعا ظلوم و کفرانگر است:" إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ"[ابراهیم/34] [بى نیاز دانستن خود، منشا و علت طغیان آدمى است‏] أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏"- کلمه" راه" از مصدر رأى است، نه مصدر رؤیت، یعنى دیدن به چشم، و فاعل" راه" و نیز مفعولش همان انسان است، و جمله مورد بحث مى‏خواهد علت طغیان انسان را بیان کند، مى‏فرماید علت طغیانش این است که او خود را بى نیاز از پروردگار خود مى‏داند، پروردگارى که بر او انعام کرده و سراپاى وجود او انعام وى است، و نعمت‏هاى بى شمار او را کفران مى‏کند، و علت این انحراف آن است که انسان به خود و هواهاى نفسانى خود مى‏پردازد، و دل به اسباب ظاهرى که تنها وسیله مقاصد او است (و نه هدف) مى‏بندد، و در نتیجه از پروردگارش غافل مى‏شود، و به هیچ وجه خود را محتاج او نمى‏بیند، چون اگر خود را محتاج او مى‏دید همین احتیاج وادارش مى‏کرد که به یاد او بیفتد، و او را ولى نعمت‏هاى خود بداند، و شکر نعمت‏هایش را بجاى آورد، نتیجه این انحراف این است که در آخر خدا را به کلى فراموش نموده، سر به طغیان بردارد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم "اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ‌ الرّاحِمین" خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان.
می شوم بیـدار و می بینم کنارم نیستی حسرتت سر می گذارد بی تو بر بالینِ من ... روحت شاد مامان مهربونم
-« ان الانسان لکفور»[حج/66] : انسان موجودی بسیار ناسپاس و کافر کیش است. انسان در برابر اینهمه نعمتهایى که خدا در زمین و آسمان در جسم و جان، به او ارزانى داشته کفران کننده و ناسپاس است، و با دیدن اینهمه نشانه‏هاى روشن، ذات پاک او را انکار مى‏کنند
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
-« ان الانسان لربه لکنود» [عادیات / 6] : انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است. همان انسان تربیت نایافته، همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا بر قلبش نتافته، و بالآخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما" ناسپاس" و" بخیل" است. " کنود" به زمینى مى‏ گویند که چیزى از آن نمى ‏روید، و به انسان ناسپاس و بخیل نیز اطلاق مى‏ شود مفسران براى کنود معانى زیادى گفته ‏اند، ولى غالبا شاخ و برگ همان معنى اصلى است که در بالا آورده ‏ایم از جمله اینکه: . کنود کسى است که مصائبش را با آب و تاب مى‏شمرد، ولى نعمتها را فراموش مى‏ کند کنود کسى است که نعمتهاى خدا را تنها مى‏خورد، و از دیگران منع مى‏کند، چنان که در حدیثى ازپیغمبر اکرم ص مى‏خوانیم:" ا تدرون من الکنود"" مى‏دانید کنود کیست"؟! عرض کرد خدا و رسولش آگاه‏تر است. فرمود: الکنود الذى یاکل وحده، و یمنع رفده، و یضرب عبده: "کنود کسى است که تنها غذا مى‏خورد، و از عطا و بخشش به دیگران خوددارى مى ‏کند، و بنده زیردستش را مى‏زند" . کنود کسى است که در مشکلات و مصائب با دوستان خود همدردى نمى‏ کند. کسى که خیرش بسیار کم است. کسى که وقتى نعمتى به او برسد از دیگران دریغ مى‏ دارد و اگر گرفتار مشکلى گردد ناشکیبایى و جزع مى‏ کند. کسى که نعمتهاى الهى را در معصیت صرف مى ‏کند. کسى که نعمت خدا را انکار مى ‏کند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
- «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»[انبیاء/37] ؛ یک نوع تاکید است، یعنى آن چنان انسان عجول است که گویى از" عجله" آفریده شده، و تار و پود وجودش از آن تشکیل یافته! و به راستى بسیارى از مردم عادى چنینند هم در خیر عجولند و هم در شر.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
«لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ»[51] نخست مى‏ فرماید:" انسان هرگز از تقاضاى نیکی ها، اموال و ثروتها و مواهب زندگى خسته و ملول نمى‏ شود. هرگز تنور حرص او از گرمى نمى ‏افتد، هر چه بیشتر پیدا مى‏ کند باز بیشتر مى ‏خواهد، و هر چه به او بدهند باز سیر نمى ‏شود اما اگر دنیا به او پشت کند، نعمت هاى او زائل گردد، و شر و بدى و تنگدستى و فقر دامن او را بگیرد، به کلى مایوس و نومید مى‏ شود
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ»[زخرف/15]: انسان کفران کننده آشکارى است. -«وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً»[اسراء/67]؛ یعنى کفران نعمت عادت انسان است، و از این جهت است که داراى طبیعت انسانى است که همه سر و کارش با اسباب مادى و طبیعى است، و در اثر عادت و خو کردن با اسباب مادى و طبیعى مسبب الاسباب را فراموش مى‏ کند، با اینکه در هر آنى در نعمتهاى او غوط‏ور است
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
کم صبرى انسان در مقابل ضررها و سختی ها «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[یونس/12] : چون به آدمى گزندى رسد، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده ما را به دعا مى‏خواند. و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان مى ‏گذرد که گویى ما را براى دفع آن گزندى که به او رسیده بود هرگز نخوانده است. اعمال اسراف کاران اینچنین در نظرشان آراسته شده است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن پس از آشنایی با وجود ستایش ها و ملامت های بسیاری که در قرآن برای انسان ذکر شده، معمولاً این پرسش مطرح می شود که علت این ستایش ها و نکوهش ها چیست؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست؟ آیا انسان یک موجود دو سرشتی است؟ نیمی از سرتش نور است و نیمی تاریکی؟ چگونه است که قرآن، هم او را فراوان، ستایش و هم در مواردی، نکوهش می کند؟ استاد شهید مطهری در پاسخ به این پرسش می فرماید: « حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی از سرشتش ستودنی است و نیمی دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه‌ی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیّت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خون ریز است، بخیل و مُمسک است، کافر است، از حیوان پست تر است، از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمی‌خیزد. به وسیله‌ی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به صورت یک ابزار مفید درمی‌آید.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
نیز آیات فراوان دیگری هست که به بیان اوصاف انسان می‏پردازد و این توصیف تا «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف: 179) و «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»(تین: 5) نیز ادامه می‏یابد. -«قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ»[عبس/17] : مرگ بر آدمى باد که چه ناسپاس است. این جمله نفرینى است بر انسان که طبعش طبع دل دادن به شهوات، و پیروى هواى نفس، و فراموش کردن پروردگار خود، و استکبار ورزیدن از پیروى اوامر او است. و جمله" ما أَکْفَرَهُ" شگفت‏ انگیزى از اصرار انسان در کفران، و پوشاندن حق صریح است، با اینکه او خودش مى‏ بیند و احساس مى‏کند که مدبر خود نیست، و کسى جز خداى سبحان مالک تدبیر امر او نمى‏ باشد. پس مراد از" کفر" در این جمله مطلق حق ‏پوشى است، که دو مصداق دارد: یکى انکار ربوبیت خدا، و یکى ترک عبادت او است، و مؤید این سخن ذیل آیه است که به جهات تدبیر ربوبى اشاره مى‏ کند البته آن جهاتى که با حق ‏پوشى و ترک عبادت تناسب دارد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
نتیجه‏ گیری آنچه که می‏توان به عنوان یافته و محصول پژوهش حاضر یاد کرد عبارتند از: 1. خداوند از سویی، به انسان امکانات و توانایی ‏های ویژه‏ ای بخشیده که سایر مخلوقات از آنها بی ‏بهره‏اند و منحصرا او به این استعدادها تجهیز شده است. 2. از سوی دیگر، خداوند از انسانِ دارای اراده و اختیار، مسئولیت ‏ها و تکالیفی را مطالبه نموده است. 3. توجه به این نکته ضروری است که دسته اول از آیات که به ستایش انسان می ‏پردازند، ناظر به انسانِ دارای امکانات خدادادی ‏اند و دسته دوم که او را نکوهش می‏ کنند، ناظر به کیفیت برخوردی است که انسان در برابر تکالیف و مسئولیت‏ هایش دارد. اگر انسان از عهده تکلیفش به خوبی برآمد، مستحق ستایش خواهد بود و اگر نتوانست به نحو شایسته ادای تکلیف نماید مستوجب نکوهش است. 4. بنابراین خَلط بین متعلَّق هر دسته از آیات، ما را در دریافت مقصود آنها دچار اشتباه می‏ کند. در نهایت، تفکیک بین مراحل هستی‏ شناختی و ارزش ‏شناختی انسان، کلید حل معمای پیش‏ گفته خواهد بود. 5. نظر قرآن به این است که انسان همه‌ی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیّت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خون ریز است، بخیل و مُمسک است، کافر است، از حیوان پست تر است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
سلام یه سوال خیلی اذیتم میکنه به طوری که دیگه نماز خوندنمو ترک کردم . مثلا یه جوش تو ثورتمه میکنم خون میاد یه کم یا بچم خون دماغ میشه خب، با آب قلیل میشورم اون قطره خون همه جای صورت پخش میشه. بعد آب از صورت میچکه روی پیرهن پیرهن هم نجس میشه. ب بعد )ماشین لباسشویی مون خرابه وگرنه با اون وسواس ندارم( تو تشت اون لباسو میشورم آب قلیله چند قطره میریزه رو شلوارم اونم نجس میشه . همش به خاطر یه خون دماغ ساده یا جوش کوچولو انقدر لباس باید بشورم همش نمیدونم درست توضیح دادم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز