2777
2789
عنوان

چراغ سبز! (پاسخ به سوالات مذهبی)

| مشاهده متن کامل بحث + 38207 بازدید | 1655 پست
انسان در قرآن یکی از مهم ترین موضوعات قرآنی، حول محور انسان و ویژگی های او سیر می کند.شناسایی ویژگی‏های انسان از دیدگاه قرآن، همواره مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. در قرآن کریم، دو دسته از آیات درصدد تبیین این ویژگی‏ها برآمده‏اند. دسته‏ای از آنها به ثناگویی او پرداخته و بهترین سپاس‏ها و ستایش‏ها را در حق او روا می‏دارند و دسته‏ای دیگر او را سرزنش کرده و بدترین نکوهش‏ها را نثارش می‏کنند
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
آیات ستایشگر انسان انسان خلیفه‌ خدا در زمین است: - « وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة »[بقره/30] «روزی که خواست او را بیافریند، اراده‌ی خویش را به فرشتگان اعلام کرد. آنها گفتند: آیا موجودی می‌آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.» وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ ... »[انعام/165] - «اوست که شما انسان‌ها را جانشین‌های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه‌هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد.» - «ثم جعلناکم خلائف فی الارض»[یونس/14] : خداوند تبارک و تعالی انسان را خلیفه و جانشین خود در روی زمین قرار داده است. استعداد و ظرفیت شگفت انسان باعث شده است تا او به عنوان خلیفه خدا انتخاب بشود و مسجود فرشتگان گردد. کشش های متعالی در کنار امیال طبیعی، این موجود مرکب از جسم و روح را که به تعبیر قرآن از نطفه مخلوط آفریده شده است از سایر موجودات متمایز می سازد: «إنّا خلقنا الإنسان من نّطفة أمشاج»انسان/2] ؛ ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم. انسان، موجودی است که می تواند مظهر رحمان بوده و یا شاخصی از شیطان باشد. ممثل دیو یا فرشته بشود؛ نمودار علم و آگاهی، معرفت و عرفان، عبادت و اخلاص، ایثار و فداکاری، بزرگواری و بخشش، عزت و کرامت و خلاصه، همه فضایل و خوبی ها باشد و یا جهل و عصیان، خسّت و دنائت، بخل و کینه، ظلم و طغیان و هر شرّ و بدبختی دیگر. انسان، از روح خدا بهره دارد و در سرشت او، گرایش به حق و حقیقت، کمال و زیبایی، پرستش و خدا جویی وجود دارد. به همین دلیل شایستگی خلیفه خدا شدن را پیدا کرده است. آن روزی که خداوند، در ملأ اعلا به فرشتگان اعلام کرد که می خواهد بر روی زمین جانشینی قرار دهد، به اعتبار همین استعدادها و شایستگی های او بود: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة...»[بقره/30] ؛ و به یاد آور وقتی را که خدا اعلام کرد: من خلیفه ای در روی زمین قرارخواهم داد‌. مراد از خلیفه در این ایه، خلافت خدا است؛ و نه جانشینی یک نوع انسانی دیگر و یا فرشتگان. نکته قابل ذکر این استکه خلافت یاد شده، منحصر به آدم (ع) نبوده و بلکه فرزندان آدم(ع) با وی در آن شریکند. و شاهد این خلافت عمومیت آیاتی از قبیل: اعراف آیه 69‌ ،یونس آیه 14 ، نمل آیه 62 می باشد‌. خلافت کامل و نیابت جامع دراین است که خلیفه حقیقی مظهر همه اسمای حسنا و صفات علیای مستخلف عنه باشد، حتی در اسم استخلاف و صفت جعل خلافت، تا بتواند در پتو این مظهریت گروهی را در «مشهد حضور»و عدهای را در «مکتب حصول» خلیفه خود قرار دهد، که آنان در حقیقت خلیفه با واسطه خدایندو غیر از آثار الهی چیزی از خود یا اغیار دیگر ندارد. مقصود از خلافت از جانب خدا این است که او با صفات و کمالات خود، صفات و کمالات خدا، و با فعل و کار خود، افعال خدا را ترسیم کند و آینة ایزدی گردد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»[انشقاق /6] «اى انسان، حقّاً که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد» "کدح" (بر وزن مدح) به معنى تلاش و کوششى است که با رنج و تعب همراه باشد، و در جسم و جان اثر بگذارد، و لذا به گاو سخت‏کوشى که آثار کار کردن در جسم او ظاهر شده" ثور فیه کدوح" مى‏گویند. این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانها است، که همواره زندگى آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتى اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به اینکه هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگى دنیا است، حتى افرادى که در نهایت رفاه زندگى مى‏کنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد بر کنار نیستند. تعبیر به" ملاقات پروردگار" در اینجا، خواه اشاره به ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیت مطلقه او است باشد، یا ملاقات جزا و پاداش و کیفر او، یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن، نشان مى‏دهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد یافت، و زمانى به پایان مى‏رسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملى پاک خداى خویش را ملاقات کند آرى راحتى بى‏رنج و تعب، تنها در آنجا است. خطاب به" انسان" که همه نوع انسان را شامل مى‏شود (با توجه به تکیه بر انسانیت انسان) بیانگر این حقیقت است که خداوند نیروهاى لازم را براى این حرکت مستمر الهى در وجود این اشرف مخلوقات آفرید. و تکیه بر عنوان" رب" (پروردگار) اشاره به این است که این سعى و تلاش جزئى از برنامه ربوبیت و تکامل و تربیت انسان است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
- «قلنا للملائکه السجدوا لادم فسجدوا [بقره/34] : انسان موجودی است که خداوند تبارک و تعالی فرشتگان را به سجده ی او مأمور کرده است. [سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و براى عالم بشریت بوده است‏] حقیقت اول اینکه سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و در حقیقت خضوع براى عالم بشریت بوده، و اگر حضرت آدم (ع) قبله‏گاه سجده ملائکه شده از جهت خصوصیت شخصیش نبوده، بلکه از این باب بوده که آدم (ع) نمونه کامل انسانیت بوده، و در حقیقت از طرف تمام افراد انسان به منزله نماینده بوده است، هم چنان که خانه کعبه از جهت اینکه حکایت از مقام ربوبى پروردگار مى‏کند قبله‏گاه مردم قرار گرفته است، و این معنا از چند جاى داستان آدم و ابلیس استفاده مى‏شود: اول: از قضیه خلافتى که آیات" 30- 33" سوره" بقره" متعرض آن است، چون از این آیات بر مى‏آید که مامور شدن ملائکه به سجده متفرع بر خلافت مزبور بوده، و خلافت مزبور بطورى که ما استفاده کردیم و در تفسیر آن آیات بیان نمودیم مختص به آدم (ع) نبوده، بلکه در همه افراد بشر جارى است. پس سجده ملائکه سجده بر جمیع افراد انسان است. برای مطالعه بیشتررجوع کنید به ترجمه تفسیر المیزان در ذیل همین آیه. - انسان امانت‏دار خدا و دارای رسالت و مسئولیت است. «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ أی فلان إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا»[احزاب/72] «همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود.» مراد از امانت عبارت است از ولایت الهی، و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمانها و زمین، و سایر موجودات مقایسه این ولایت با وضع آنهاست. و معناى آیه این است که: اگر ولایت الهى را با وضع آسمانها و زمین مقایسه کنى، خواهى دید که اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد، و معناى امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است که در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمین نیست. این است آن معنایى که مى‏توان آیه را بر آن منطبق کرد، و گفت آسمانها و زمین و کوه‏ها با اینکه از نظر حجم بسیار بزرگ، و از نظر سنگینى بسیار ثقیل و از نظر نیرو بسیار نیرومند هستند، لیکن با این حال استعداد آن را ندارند که حامل ولایت الهى شوند، و مراد از امتناعشان از حمل این امانت، و اشفاقشان از آن، همین نداشتن استعداد است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
- تسخیر جهان برای انسان «و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعا»[جاثیه/13]: خداوند تبارک و تعالی آن چه را که در آسمان ها و زمین است، در تسخیر انسان قرار داده است. معناى تسخیر آنچه در آسمانها و زمین است براى انسان، این است که اجزاء عالم مشهود همه بر طبق یک نظام جریان دارد، و نظامى واحد بر همه آنها حاکم است و بعضى را به بعضى دیگر مرتبط، و همه را با انسان مربوط و متصل مى‏سازد، و در نتیجه انسان در زندگى خود از موجودات علوى و سفلى منتفع مى‏شود، و روز به روز دامنه انتفاع و بهره‏گیرى جوامع بشرى از موجودات زمینى و آسمانى گسترش مى‏یابد، و آنها را از جهات گوناگون واسطه رسیدن به اغراض خود یعنى مزایاى حیاتى خود قرار مى‏دهد، پس به همین جهت تمامى این موجودات مسخر انسانند. استفاده مکرر از تعبیر«و سخّرنا لکم...» به معنای اینکه فلان چیز را تسلیم و مسخّر شما گردانید‌م تا تحت امر شما در آید، خواننده را متوجه مقام و منزلت انسان، به عنوان حاکم یا خلیفه منصوب خدا بر سایر مخاوقات می نماید. «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا»[بقره/29] : خداوند تبارک و تعالی همه ی موجودات زمین را برای انسان خلق کرده است. ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمینى مشخص میکند، و درست از اینجا در مى‏یابیم که این انسان را خدا براى امر بسیار پر ارزش و عظیمى آفریده است، همه چیز را براى او آفریده او را براى چه چیز؟ آرى او عالیترین موجود در این صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر. تنها این آیه نیست که مقام والاى انسان را یادآور مى‏شود، بلکه در قرآن آیات فراوانى مى‏یابیم که انسان را هدف نهایى آفرینش کل موجودات جهان معرفى مى‏کند، چنان که در آیه 13 سوره جاثیه آمده است: وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ و الارض:" آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است مسخر شما قرار داد". و در جاى دیگر به طور مشروحتر مى‏خوانیم: : وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ ... »(ابراهیم /32)» وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ ... »(ابراهیم /32)» وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ ...»(ابراهیم /33)» سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْر ...»َ(جاثیه/14) » وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ...» (ابراهیم /33) :» " کشتى‏ها را مسخر شما ساخت ... نهرها را مورد تسخیر شما قرار داد ... شب و روز را مسخر فرمانتان کرد ... شما را بر دریاها و اقیانوسها مسلط ساخت ... خورشید و ماه را نیز فرمانبردار و در خدمت شما قرار داد.... پیام آیه: اصل آن است که همه چیز براى انسان مباح است، مگر دلیل مخصوصى آن را ردّ کند. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» دنیا براى انسان است، نه انسان براى دنیا. «خَلَقَ لَکُمْ» انسان مى‏تواند از نظر علمى، به جایى برسد که از تمام مواهب طبیعى بهره‏گیرى کند و اسرار هستى را کشف و آن را تسخیر نماید. «لَکُمْ» بهره‏گیرى از مواهب زمین، براى همه است. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ».
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
- گرامی داشت انسان ازسوی خدا « وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلا [اسراء/70] «همانا ما بنی‌آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم.» در اینکه خداوند انسان را به چه چیز گرامى داشته که در آیه فوق به طور سربسته مى‏گوید ما انسان را گرامى داشتیم، در میان مفسران گفتگو است، بعضى به خاطر اعطاى قوه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف و آزادى اراده مى‏دانند،بعضى اندام موزون و قامت راست بعضى موهبت انگشتان که انسان با آن بسیار کارهاى ظریف و دقیق را مى‏تواند انجام دهد و همچنین قدرت بر نوشتن دارد، بعضى به اینکه انسان تقریبا تنها موجودى است که مى‏تواند غذاى خود را با دست بخورد، بعضى به خاطر سلطه او بر تمام موجودات روى زمین و بعضى به خاطر شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مى‏دانند ولى روشن است که این مواهب در انسان جمع است، و هیچگونه تضادى با هم ندارند، بنا بر این گرامیداشت خدا نسبت به این مخلوق بزرگ با همه این مواهب و غیر این مواهب است خلاصه اینکه انسان امتیازات فراوانى بر مخلوقات دیگر دارد که هر یک از دیگرى جالبتر و والاتر است
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
چرا انسان برترین مخلوق خدا است؟ پاسخ این سؤال چندان پیچیده نیست، زیرا مى‏دانیم تنها موجودى که از نیروهاى مختلف، مادى و معنوى، جسمانى و روحانى تشکیل شده، و در لابلاى تضادها مى‏تواند پرورش پیدا کند، و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود دارد، انسان است. حدیث معروفى که از امیر مؤمنان على ع نقل شده نیز شاهد روشنى بر این مدعا است: "خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفرید: فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه‏اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه‏اى است از هر دو تا کدامین غالب آید، اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پست‏تر انسان بر حسب خلقت، قابلیت دارد که به مدارج کمال و سعادت در سایه حیات جاوید عروج نماید: «لقدخلقنا الإنسان فی احسن تقویم ؛ انسان را در بهترین صورت آفریدیم» (تین/4)
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
- او به حکم فطرتش از قوه تمیز نیک و بد برخوردار است. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است، به حکم الهامی فطری زشت و زیبا را درک می کند. سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد. (سوره شمس/8 و 7)
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ظرفیت علمی انسان، بزرگ‏ترین ظرفیتی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد. «تمام اسماء را به آدم آموخت. (او را به همه حقایق آشنا ساخت.) آنگاه از فرشتگان (موجودات ملکوتی) پرسید: نامهای اینها را بگویید چیست؟ گفتند: ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموخته ای نمی دانیم. (آنچه را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت.) خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده. همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم که من از نهانهای آسمانها و زمین آگاهم؟ (می دانم چیزی را که حتما نمی دانید.) و هم می دانم آنچه را شما اظهار می کنید و آنچه را پنهان می دارید». مواردی دیگری نیز هست که قرآن با صراحت یا اشاره آدمی را ستوده است تا جایی که خودش نیز در آفرینش چنین مخلوقی به خودش تبریک و آفرین گفته است: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»(مؤمنون: 14) چراکه انسان را در بهترین ساختار و تقویم آفریده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.» (تین: 4)
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
تشخیص زشت وزیبایی «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[شمس/8] او از وجدانی اخلاقی برخوردار است، به حکم الهامی فطری زشت و زیبا را درک می کند. آرى هنگامى که خلقتش تکمیل شد، و" هستى" او تحقق یافت، خداوند" بایدها و نبایدها" را به او تعلیم داد، و به این ترتیب وجودى شد از نظر آفرینش مجموعه‏اى از" گل بد بو" و" روح الهى" و از نظر تعلیمات" آگاه بر فجور و تقوى" و در نتیجه وجودى است که مى‏تواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد، و از ملک پران شود، و آنچه اندر وهم ناید آن شود، و در قوس نزولى از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و به مرحله" بَلْ هُمْ أَضَلُّ" برسد و این منوط به آن است که با اراده و انتخابگرى خویش کدام مسیر را برگزیند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
آیات نکوهشگر انسان نکوهش‌ها و ملامت‌ های انسان در قرآن کریم : در آیات بسیاری انسان مذمت شده است و گاهی تعبیرات بسیار تندی به کار برده است و گاهی نیز او را مدح کرده است که نشان دهنده دو خط ظاهراً جدای از یکدیگر است و این بر می گردد به دوبعدی بودن انسان؛ انسان دارای دو جریان کلی است یک جریان طبیعی و یک جریان ماورای طبیعی که هر کدام از این دو آثار و تبعات خاص خویش را دارد و آن جریان طبیعی جسمانی بعد آفرینش کرات بوجود آمده است. طبیعت خاکی انسان می تواند منشأ و موجب یک سری آثار مذموم باشد و اکثر مواردی که قرآن کریم انسان را مذمت نموده به همین بعد او بر می گردد و اگر در جایی او را مدح نموده از کسانی مدح کرده است که از آثار شوم این بعد رهیده اند. قرآن کریم، در عین حال که انسان را به عالی ترین مدح ها ستایش می کند، بزرگ ترین ملامت و نکوهش هایش هم درباره انسان است که به برخی از آن ها اشاره می شود.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
«کان ظلوما جهولا»[احزاب/72]: انسان موجودی ستمگر و بسیار نادان است. مساله" ظلوم" و" جهول" بودن انسان بدین معنی است که این توصیف ها به خاطر فراموش کارى غا‌لب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان کارى که از آغاز در نسل آدم به وسیله" قابیل" و خط قابیلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد. انسانى که او را از" کنگره عرش مى‏زنند صفیر"، بنى آدمى که تاج" کرمنا" بر سرشان نهاده شده، انسانهایى که به مقتضاى إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً نماینده خدا در زمین هستند، بشرى که معلم فرشتگان بود و مسجود ملائک آسمان شد، چقدر باید" ظلوم" و" جهول" باشد که این ارزشهاى بزرگ و والا را به دست فراموشى بسپارد، و خود را در این خاکدان اسیر سازد، و در صف شیاطین قرار گیرد، و به اسفل السافلین سقوط کند؟! آرى پذیرش این خط انحرافى که متاسفانه رهروان بسیارى از آغاز داشته و دارد بهترین دلیل بر ظلوم و جهول بودن انسان است، و لذا حتى خود آدم که در آغاز این سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف مى‏کند که بر خویشتن ستم کرده است رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ (سوره اعراف آیه 23).
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
«و کان الانسان قتورا»[اسراء/100] : انسان موجودی ممسک و تنگ نظر است. - ظاهر این است که این جمله، عموم است. یعنى همه انسانها بخیلند، حال آنکه مى‏بینیم برخى از انسانها بخیل نیستند. لکن از آنجا که اکثر انسانها بخیل هستند، جایز است که جانب اکثر را غلبه دهیم و بگوییم: همه انسانها بخیلند علاوه بر آن، انسان هر اندازه هم بخشنده و سخى باشد، بخشش او در برابر بخشش خداوند ناچیز و سخاوت او بخل است، زیرا انسان، چیزى را مى‏بخشد که مورد احتیاجش نباشد. اما آنچه که مورد احتیاجش هست، براى خود نگه مى‏دارد و از بخشش آن خوددارى مى‏کند ولى خداوند احتیاجى ندارد، بنا بر این نعمتهاى خود را به مطیع و عاصى مى‏بخشد و ترسى از احتیاج و فقر ندارد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
« و کان الانسان عجولا»[اسراء/11] : انسان موجودی عجول و شتابگر است. مقصود از اینکه فرمود:" انسان عجول است" این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد. این ویژگی انسان(عجول بودن) مانند هوای نفس و تمایلات درونی، نیروی سازنده ای است که اگر تعدیل شود، در سیر سعادت انسان قرار خواهند گرفت که در این صورت از حالت ویرانگری خارج می شود، درست شببیه سیلابی که از دامنه کوه سرازیر می شود، گرچه ظاهرش ویرانگر است،‌ اما اگر به وسیله سدها مهار شود، سرچشمه عمران و آبادی و روشنایی می گردد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
« و کان الانسان اکثر شیء جدلا»[کهف/54] : انسان موجودی است که با سخن حق به جدال و خصومت بر می خیزد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز