2777
2789
عنوان

غم از دست دادن مادر داره داغونم میکنه

| مشاهده متن کامل بحث + 38140 بازدید | 189 پست
http://ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=981216&postID=38498041 ختم یاسین خواب دیدم چهل نفر باید بخونیم شرکت کنید از فردا انشا.. شروع کنیم
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما               غافل از این که خدا هست در اندیشه ما 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



میدونی دلتنگی یعنی چی؟ دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی .. اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت .. ولی چند لحظه بعد … شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
مادر تمام هستى من
آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی و خرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم این جهان را گفتم هستی کون و مکان را گفتم می توانی آیا لفظ مادر گردی همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت و شوکت و شأن کم دارم عزت و نام و نشان کم دارم
آن جهان را گفتم می توانی آیا لحظه ای دامن مادر باشی؟ مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟ گفت نی نی هرگز من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم آن چه در سینه ی مادر بود آن کم دارم روی کردم با بحر گفتم او را آیا می شود این که به یک لحظه ی خیلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی گفت نی نی هرگز من برای این کار بیکران بودن را بیکران کم دارم ناقص و محدودم بهر این کار بزرگ قطره ای بیش نیم طاقت و تاب و توان کم دارم صبحدم را گفتم می توانی آیا لب مادر گردی عسل و قند بریزد از تو لحظه ی حرف زدن جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی گفت نی نی هرگز گل لبخند که روید زلبان مادر به بهار دگری نتوان یافت در بهشت دگری نتوان جست من از آن آب حیات من از آن لذت جان که بود خنده ی او چشمه ی آن من از آن محرومم خنده ی من خالیست زان سپیده که دمد از افق خنده ی او خنده ی او روح است خنده ی او جان است جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم
کردم از علم سوال می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم قدرت شرح و بیان کم دارم در پی عشق شدم تا در آئینه ی او چهره ی مادر بینم دیدم او مادر بود دیدم او در دل عطر دیدم او در تن گل دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم دیدم او در پرش نبض سحر دیدم او درتپش قلب چمن دیدم او لحظه ی روئیدن باغ از دل سبزترین فصل بهار لحظه ی پر زدن پروانه در چمنزار دل انگیزترین زیبایی بلکه او در همه ی زیبایی بلکه او در همه ی عالم خوبی، همه ی رعنایی همه جا پیدا بود همه جا پیدا بود عشق مادر بود
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز