پنج شنبه شوهرم ظهر اومد خونه هر چی گفتم چرا زود امدی نمیگفت نهار رو که خودیم گفت سهیل دیشب تصادف کرده ( پسر خالم ) من خیلی ترسیدم اخه واقعا برام مثل پسر خاله نبود بعد اینکه اصرار کردم منو ببر بیمارستان گفت تو کماست وفقتی دید بی تابم و دارم زنگ میزنم به خالم
گفت تموم کرده