2777
2789
عنوان

هنر شوهر و مادر شوهر داری

| مشاهده متن کامل بحث + 2404 بازدید | 68 پست
مامان دخملا.مطمئن باش مردی که مادرشو دوست داره زنشو خیلی دوست داره تو اگه به مادرش احترام بزاری شوهرتم 2 برابر بهت احترام میزاره اون اگه به خانوادش اهمیت بده به تو بچه هاشم اهکمیت میده پس مرده مسئولیت پذیریه تو فقط باید با صبوری رفتار کنی اگرم خودت داداش داشته باشی دوست داری با تو مامان بابات همینطوری باشه و یا اگه مادر و پدرت بیان خونت تو سعی میکنی هر کاری کنی بهشون خوش بگذره پس یه وقتایی از دیده اون دنیا تو ببین
خدایا تو پشت و پناه فرشته کوچولوم همیشه باش الهی آمین

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مامان امیر محمد ددقیقا این اتفاقی که برای تو و زندگیت افتاده برای متن هم پیش اومده اما خونواده همسر اصلا نمیبینن میگن پسرمون زحمت کشید و به اینجا رسیده آره جون خودشون ما نبودیم صد سال سیاه به چیزای که میخواستن نمیرسیده الان هم حقوق من نباشه نمیتونه زندگی کنه اما اونا اینو نمیدونن
آهان مرضی جون ب نکته پهنی اشاره کردی منتها اونا از شوهر من کولی میخان ولی محبتو لطف وکمکاشون به آقازاده ها ودخترخانمای دیگشونه حتی مسافرت ک میرن ی شکلات برای دختر من نیاوردن توقم زیاده؟ اومخت من ،،، نه عزیزم بعضیا بد ذاتن جرات نمیکنن به عروساشون چیزی بگن اومخت به من ،، منم این دوروز بی احترامی نکردم ولی به محبتی تادلتون بخاد دیدم الانم خیلی عصبانیم
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد. به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
بچه ها من که دارم این حرفا رو میزنم اول زندگیم خیلی درگیر خواهر شوهر و مادر شوهر بودم کم کم به این نتیجه رسیدم که هر حرفی که اونا بزنن ومن جبهه بگیرم علیه ش حتی اگه اون حرف اشتباه باشه شوهرم باز هم طرف مادر و خواهرش رو میگیره پس تجربه بهم ثابت کرد هیچوقت مقابل اونا واینسم هرچی اونا میگن تایید کنم اینجوری پیش اونا و شوهرم عزیزترم
سلام من اصلا با نظرتون موافق نیستم مامان شادی اصلا این فکر درست نیست که مثل مامان خودته من مادرشوهرم همیشه میگه جای دخترمی اما وقتی من حامله شدم ۵ماه فقط ۳بار بهم سر زدن اما دخترش بچه دومشو حامله شد مثل منم ویار نداشت هفته ای ۳بار بیشتر میرفت بهش سر میزد براش از اینجا غذا میبرد ویارونه میبرد الانم من شیر میدم دخترشم شیر میده خونشون باهمیم به اون کلی تعارف و غذا مقوی من هر چی خوردم مهم نیست
اللهم عجل لولیک الفرج 
ادم باید فاصلشو زیاد کنه فقط همین بهترین راهه من الان به این نتیجه رسیدم جوش خوردن زیادی بده من اوایل همه کاری که واسه مامانم میکردم واسشون میکردم اما بدتر شد هممه وظیفه شد الان دست به سیاه سفید نمیزنم اونام میان دست به سیا سفید نمیزنن حتی تعارف هم نمیکنن کمک کنیم اما خونه دختراشون ظرفا را خشک میکنن میذارن سر جاش من ماشین ظرفشور دارم مشکل ندارم خودشونو از چشمم انداختن طوری که تو چشمشون میگم مشکلاتتون به ما ربطی نداره چطور خوشین به ما خبر نمیدین تا مشکلی دارین ما آجیل مشکل گشاییم البته با خنده میگم
اللهم عجل لولیک الفرج 
خوش به سعادت من که اولا مادر شوهرم زن ساده و خیلی مهربانیه دوما از هم دور هستیم و من رسما سالی یک بار می روم خونه اونها و اونها هم سالی یک بار می ایند خانه ما
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز